Wednesday, September 9, 2009

سینایی و ژانر جدید


این روزها بضاعت سینمای وطنی به چند کارگردان خاص تقلیل یافته که آنها هم اگر فیلمنامه تایید شده ای داشته باشند و تهیه کننده با شرفی هم پیدا شود تا اکران فیلمشان هزار بار رستم وار از هفت خوان گذر می کنند!,اوضاع چنین است و وقتی پا به درون این فروشگاههای عرضه محصولات نه چندان فرهنگی! می گذارید در کسری از ثانیه متوجه خواهید شد که چیزی فراخور دیدگانتان در بخش فیلمهای تازه وارد شده یا نه؟!.
یسنا و سفارشات طاق و جفتش برای فیلمهای پویانمایی(همان انیمیشن خودمان!)که به مدد تیزرهای پایان ناپذیر فیلمهای این بسته شانسی ها شناسایی می کند معمولاً سر و کار ما را به همان مغازه های کذایی می کشاند و در این میان شاید از بغل رازیانه اندک آبی پای سیاهدانه هم می رود!.
به همراه فیلم اخیر بیضایی که پیشتر صحبتش به تفصیل رفت,فیلم ناشناخته ای از خسروسینایی نیز عرضه شده بود که تاریخ ساخت آن به 1384 باز می گشت!و با عکس هنرپیشه محبوبش مهدی احمدی بر روی جلد فیلم توانست یکی از انتخابهای آن روز باشد و لاجرم خریداری شد!.پس از شروع فیلم و سکانس آغازین آن و صحنه احضار ارواح و آمدن سایه بارانی پوشی شبیه صادق هدایت کنجکاوی ام تحریک شد که قرار است کشف الاسراری از زندگی وی در قالب یک مدیوم صورت بگیرد و شاید ناگفته های تاریخی معاصر او که به زعم مسعود بهنود در کتاب "ضد یادها" در نزد یاران قدیمی اش به امانت محفوظ است حالا اجازه نشر پیدا کرده است!...
"گفتگو با سایه" مستند سینمایی متوسطی است که بیشتر داعیه نو بودن در وادی فرم ساخت فیلم دارد و اتکا بر تحقیق در نحوه سلوک صادق هدایت و رمز گشایی از خودکشی تاسفبارش در پاریس وجه ویژه ای است که در ژانرسینمای ایرانی بی سابقه است.
تدوین مناسبی از عکسها,کارت پستالها و انتخاب متونی از آثار وی که در مورد حادثه خودکشی ناموفق وی در اولین حضورش در پاریس و خودکشی موفق! در مرتبه دوٌم حضورش در پاریس را مانند یک روایت تاریخی-دراماتیک جلوه می دهد که با سلسله پژوهشهایی بر اساس تاثیرات فیلم و سینما بر شخصیت هدایت و کاراکترهای آثارش و نمادهایی که از فیلمهای مذکور به واژگان وی راه پیدا کرده اند این شبهات را تقویت می کند که هدایت نیز مانند بسیاری از اولین نسل فرنگ رفته های دوران قاجار و رضاشاه گامهای اولیه تجدد ادبی فارسی را براساس تقلید بنا نهاده است و نوزایی ادبی به آن شوری که می گفتند در کار نبوده است...
عشق زمینی و حکایت شوریدگی جوانی ایرانی معاصر سنه 1300 شمسی که در اولین حضورش در اروپا فریفته دخترکی فرنگی شده است,حکایت متواتری است و از ارزش ادبی کارهای هدایت نیز نمی کاهد و فقط کمک می کند که از وی لایه نامتوازن اسطوره گی و بت وارگی جوانان دهه 30-40 شمسی ایران زدوده شود و مانند یک انسان معمولی که می توانسته است درگیر هر گونه ناملایمات یا اشتباهات انسانهای خاکی و فانی باشد در طی یک طوفان شخصیتی و پریشان حالی مرتکب خودکشی شده است ,مورد شناخت و وزن گذاری قرار گیرد و الخ...
پ.ن:تحلیلهای مذهبی و انگ لامذهبی نیز از جمله روشهای حذفی بوده است که شاید زندگی هدایت در این مقوله نمی گنجیده است و بسیار کسان هم بوده اند که دراوج ادای باورهای مذهبی خودکشی را برای پایان راه انتخاب کرده اند.دیدگاههای پوچ گرایی و تاثیر فلاسفه اگزیستنسیالیست بر هدایت نیز بعنوان مسیری برای انتخاب این آخرکار نامیمون نیز آن چنان ادله و اثباتی به همراه ندارد.
پ.ن:اگرچه با محقق فیلم آشنایی ندارم ولی به گمانم روش تحقیق فیلم را بر اساس آنچه سامرست موام در "درباره داستان و رمان کوتاه" عرضه کرده,پیش برده است و سعی کرده با تقطیعاتی از دل نوشته های هدایت به شباهتهایی با دوران زندگی و بویژه اقامتش در اروپا و هندوستان رسیده و نتیجه را اینگونه تقدیم تماشاچی کند...

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes