Friday, May 29, 2009

دسر روز جمعه و اکتشافات ژنتیک ژاپنیها


فکر نکنید این فقط دانشمندان ژاپنی هستند که توانسته اند خواص ژنتیک جدیدی به نوعی میمون کوتوله اضافه کنند یا میمونی ساخته اند که تحت تابش نور ماوراء بنفش به رنگ سبز فسفری می درخشد! و به اصطلاح یک موجود زنده تراریخته طراحی کنند!, مامان یسنا هم امروز نوعی دسر جالیزی طراحی کرده که بعد از شکافتن آن می توان همنشینی ژلاتین رنگی و طالبی گردآبادی را به وضوح مشاهده کرد!.
پ.ن: این خبر من به درد ستاد دکترمهندس هاله می خورد که در کنار سایر افتخارات دوره پرنکبت دولتش با مباهات از آن یاد کند!.
پ.ن: مامان یسنا به طرزی کاملاً اتفاقی همزمان با ژاپنی ها این ابداع را انجام داده و هیچگونه ارتباط علمی در این دو پروژه وجود ندارد!!!.
پ.ن: اضافه کردن کدهای ژنتیکی در این میمونها سر و صداهای بسیار زیادی از باب حمایت از حقوق جانداران ایجاد کرده ولی دسر مامان یسنا هیچگونه عوارض جانبی نداشته و از لحاط استانداردهای مواد خوراکی تاییده های بین المللی را نیز اخذ کرده است!!!.

Thursday, May 28, 2009

دیر ولی تاثیرگذار Little Miss Sunshine



باید مخاطبان وبلاگم عادت کرده باشند که تعریف و تمجیدهای من را از فیلمی مطرح و در خور بعد از همه نقدها و بررسیها و فستیوالها بخوانند و شاید هم چند سال بعد از ساخت آن!, ولی تقصیر فقط از من نیست, تقصیر از تامین کنندگان, فیلم فروشهای غیر مجاز کنار خیابان و دوستان و آشنایانی است که این فیلمها را دیر به دست من می رسانند وهمین طور الخ...
تلخ ترین کمدی همه عمرم در ستایش همه تلخ و شیرینهای زندگی بی شک همین فیلم Little Miss Sunshine بود و در یک فیلم جاده ای کم خرج بارها از نبوغی فشرده شده در یک ون فولکس واگن تی2 از ته دل خندیدم یا خم به ابروان انداختم!.
از بازیهای خوب دختربچه فیلم و پدر بزرگش Alan Arkin , Abigail Breslinکه بگذریم بی شک استعداد یک تئاتری مادرزاد مانند پال دانو را کسی از نظر نیانداخته است.
سکانس انتهایی فیلم در مسابقه ملکه زیبایی دختربچه ها و هنرنمایی الیو که با رقصی مشابه یک استریپ دنسر همه را از برگزار کننده ها تا خانواده خودش مبهوت می کند و حمایت مشوقانه پدر, برادر ناتنی, دایی و مادرش برای اتمام رساندن هنرنماییش ! هیچگاه از خاطرم نخواهد رفت...
پ.ن: این پال دانو یکی از برندگان آتی جایزه اسکار خواهد بود و شک هم نکنید...

شکوه پرواز در زیر آب

سفره ماهی های عظیم الجثه آبهای گرم و استوایی را به خاطر گزش سمی و مرگ آسای شان می شناسند ولی کمتر کسی است که فرصت تماشای شکوه پروازشان را در آبهای لاجوردی در کنار سایر آبزیان چنین فراچنگ آورده باشد!.


پ.ن: بعد از آن همه خبرها و عکس های مایوس کننده دیدن این آخرین بازماندگان دریاها که پسرخاله های سببی نسبی کوسه ها هم محسوب می شوند در این پهنه آبی رنگ احساس خوبی دارد.


پ.ن: عکسها را از اینجا قرض گرفته ام!.

رد کلاهبرداری ساخت و سازهای دبی به خاندان آل مکتوم ختم می شود؟

زمین خوردن ,ورشکستگی ملٌی و ساقط شدن از هستی برای هیچ دیاری خوشایند نیست حتی اگر آنها رقبای جدی و تهدیدهای دائمی برای ایران باشند ولی اتفاقی که در دوبی در حال گسترده شدن است با بحرانهای اقتصادی که پیش از این درباره اش گفته ام تفاوت ماهوی دارد...
گزارش مطبوعات انگلیسی نشان می دهد که ادامه برملا شدن کلاهبرداریهای چندین میلیون دلاری در بخش مسکن به خانواده حاکمین دوبی بعنوان اصلی ترین شرکای ساخت وسازهای نوار ساحلی جمیره ختم می شود و خاندان آل مکتوم در صورت دادن معاملات صوری و بویژه عرضه اطلاعات مبهم و غیرشفاف در مورد پروژه های دانه درشت! برج سازی یک طرف ماجرا هستند!.
در مورد پروژه برجهای عاج 1و2 و آبنوس شکایتی مبتنی بر نمایش صوری سه پروژه نیمه ساز جعلی به جای آنچه واقعاً در جریان است و سه گودال گود برداری شده نیز بیشتر نیست,بر علیه یکی از وابستگان نزدیک آل مکتوم و آژانس املاک مربوطه مطرح شده است. 500 خریدار این سه برج با ملیتهایی از کشورهای مختلف از شرکت الفجر مجری پروژه, Dynasty Zarooniعامل بازاریابی و شیخ مکتوم بن هاشر المکتوم پسرخوانده شیخ رشید به اتهام عقد قراردادی به ارزش 428 میلیون پوند بریتانیا در مورد املاک ساخته نشده ای با تصاویر سه برج نیمه ساز که 6 طبقه از آنها ساخته شده,به دادگاه صالحه دوبی شکایت برده اند!.
پ.ن: حباب دوبی به ترکیدن بیش از پیش نزدیک می شود و اثبات می کند به صرف استفاده از مشاورین رنگ و وارنگ اروپایی و تزریق دلارهای بی زبان ایرانی و هندی نمی توان تا ابد یکه سواری کرد و هر که کلاه کج نهاد سروری نمی داند!!.
پ.ن: شباهت عملکرد اماراتیها با آنچه در پروژه های جعلی وطنی رخ داده, تردیدهایی از ارتباطات دوسویه بین آنها را دامن می زند!.
پ.ن: اصل ماجرا در بالای پست وعکسهای برجهایی که به جای اصل ماجرا جا زده شده اند را در پایین به روایت تلگراف می بینید.
پ.ن: شق دیگر ماجرا پایان ست بازی و توپ در اختیار اماراتی ها است که بعد از 25 سال فرا رسیده است.

Tuesday, May 26, 2009

ژرمنها و الگوي منطقي دموكراسي

درمسيري سرسبز ودر حاشيه مزارع به هم پيوسته جاده هايدلبرگ به سمت كارلسروهه درحال طي طريق بوديم و يكي ازميزبانان فهيم درطول مسيربه سوالات دوستان در مورد مناظر اطراف و تاريخچه منطقه پاسخ مي گفت، اگر گذارتان به مملكت ژرمنها افتاده باشد، حتماً ديده ايد كه يكي از ديدنيهاي شاخص آنها، قلعه ها و دژهاي مستحكمي است كه درجاي جاي سرزمينشان ازدوران باستان برپا بوده است و هر كدام نشانگر تيولداري و حكومت يكي ازاشراف آلماني است. درحين گذشتن از فاصله دور نسبت به يكي ازاين قلعه ها، آن نازنين راوي به ياد تاريخچه دموكراسي و جنبش دموكراسي خواهي مردم آلمان و شروع آن از همين قلعه افتاد وديالوگ جالبي شكل گرفت...
بهترين فرازهاي اين گفتگو درباب بطئي بودن،مستمربودن وپرهيزازرفتارهاي انقلابي براي بسترسازي و ريشه اي عمل كردن در اين جنبش بوده است. دانشجويان واساتيد آلماني در اوايل قرن 19ميلادي درهمين منطقه حومه كارلسروهه اولين تظاهرات و پايه هاي جنبش دموكراتيك را با تجمع در مقابل قصرحاكم منطقه را پايه ريزي كردند، خواسته هاي آنهامبتني بر افزايش بعضي حقوق شهروندي وكاهش مالكيتهاي همه جانبه اشراف بود، اين حركت با روندي كند ولي موثر تا اوايل قرن بيستم و جمهوري ويمار درحول و حوش جنگ جهاني اول و دوم جهاني ادامه پيدا كرد و مردم آلمان ذره ذره از منافع اشخاص و گروههاي ذي نفوذ كاستند و به قدرت ملت آلمان پيوند زدند. در اين روند صاحبان منافع با كاسته شدن بطئي ازمنافعشان بهتر كنارآمدند واگرچه دراين ميان برخوردها و خشونتهايي هم صورت گرفت ولي به هيچ وچه با آنچه در فرانسه يا روسيه اتفاق افتاد شباهت پيدا نكرد، آنچه از بازارهاي انحصاري و منافع باقي ماند به نسبت عادلانه تري در مقايسه با200 سال گذشته بين قدرتمداران و حاكمين و عامه مردم تقسيم گشت...
آنچه كه راوي اصرار داشت تا ما ايرانيها درك كنيم همين نكته بود كه هيچگاه صاحبين منافع يك شبه و از راههاي مسالمت آميز از سهم خود چشم نمي پوشند ولي مي توانند بخشي ازمنافع را با تبديل بازارهاي دراختيار(بازارهاي سنتي و محدود به طبقات پايينترمنتقل شود و بازارهاي جديدي نصيب آنها شود) با طبقات پايينترشريك شوند واگر اين تبديل بازارها وتبديل منافع دربسترصحيحي صورت بگيرد، حداقل نفع طبقات پايينتر رفاه نسبي بيشتراست و اگر جامعه دراين فرصت حاصل آمده از رفاه بيشتر به آگاهيهاي بيشتري نيزدست يابد كه اصلاً دور از انتظار نيست! اين روند دموكراتيزه شدن به پيش خواهد رفت و توازن منافع بيشتري نيزشكل خواهد گرفت!.
آنچه كه نبايد ازنظردور داشت حقيقت در مورد منافعي است كه در جايي متمركزشده و دارندگان فعلي آن به هرتقدير آن را سهم خود مي دانند و براي حفظ آن نيزهمانطوركه تا اينجا براي آن كوشيده اند،ازهيچ تلاشي فروگذارنخواهند كردو اگرطرف مقابل ازاين منافعي سهمي طلب مي كند وبخواهد كه اين سهم درمسيري مسالمت آميز نصيبش شود بايد قواعدي را رعايت كند و آن همه قاعده بازي دربازارو كسب و كاراست، بايدچيزي داد وچيزي ستاند...
پ.ن: واقع بيني نهفته در جستار دموكراسي از همين حساب دو دوتا چهارتا شكل مي گيرد و انگاره هاي انقلابي و آرماني آن را به رودي پرجوش وخروش تبديل نمي كند كه امواجش همه چيز را در هم بريزد!.

Monday, May 25, 2009

2 از 30

دريكماه گذشته بيش از 30فيلم ديدم، درساعاتي كه همه مي خوابند يا كاري انجام نمي دهند يا هرزمان ديگري كه فراچنگ آمد،ولي فقط دو فيلم تا همين لحظه درياد و خاطره باقيمانده است...
آخرين پادشاه اسكاتلند با هنرنمايي فارست ويتاكر محبوب من !، كه ديگرباور كرده ام حضورش به معناي ديدن فيلمي قابل توجه است ،به نقش ايدي يا عيدي امين ديكتاتور مخوف اوگاندا (مگرديكتاتور غير مخوف هم داريم؟) وعريان كردن دنياي دروني چنين آدمهايي با ظرافتي بيش از حد انتظار و چندين نكته قابل بازگويي مجدد:
اول آنكه ديكتاتورها به كمك كاريزماي شخصيتي وتاثير گذاردن بر اقشار فرودست جاي پايي در ساختار يك حكومت پيدا مي كنند و ديگر آن كه حقارتها، ترسها و نااميديهاي بجا مانده در شخصيتهاي آنها است كه از آنان ديكتاتور مي سازد و در مواجهه با قدرت به ملغمه ترسناك و مخوفي تبديل مي شود و مطلب آخر آنكه ديكتاتوري بر بالاي نردبانهايي از جنس جسارت، زياده خواهي، سرسپردگي به قدرت و جاه طلبي به ارتفاع بيشتري دست مي يابد و عمر ديكتاتوري مي تواند مقارن حضورنردبانهاي بيشتري ازاين دست باشد!.
پ.ن: جيمزمك آووي را به نقش دكتر نيكولاس در اين فيلم باز هم بيشترپسنديدم !.
خواننده يا بهتر بگويم قرائت كننده! (ضعف فارسي درترجمه انگليسي) با هنرمندي كيت وينسلت مستقل از سكانس ابتدايي فيلم كه شايد به مزاق خانواده ها زياد خوش نيامده باشد، مي تواند بهترين فيلم سال لقب بگيرد اگر حس كرده باشيد كه يك بيسواد و اجحافي كه در حق او اتفاق مي افتد ميتواند منجر به بزرگترين اشتباهات بشري تا حد سوزاندن صدها انسان در يك كليسا شود!. همه لحظات فيلم اعم ازتلخ يا شيرين دستمايه اي است كه توانايي خواندن و ظلمت بيسوادي رامقابل يكديگر بنشاند، ساير برداشتها و داستانهاي فرعي همه بيهوده اند!!.
پ.ن:حضور رالف فاينس در فيلم دراندازه او نيست و شايد سردي نگاه وكردارش تنها علت حضور ستاره اي مانند او در چنين فيلمي آن هم دربخشي ازفيلم باشد.

Saturday, May 23, 2009

Concept art and Designدر خدمت چشمها

طراحي مفهومي،شاخه اي ازطراحي است كه بيشتربه اهداف زيبا شناختي طراحي مي پردازد و جلوه هاي بصري برساير امتيازات طراحي تفوق پيدا مي كند! . نياز بازار ،فراگير بودن واستقبال مشتري دربسياري اوقات فداي ميخكوب كردن لحظه اي مخاطب مي شود.
آدام اسكات طراح انگليسي در خلق كپسول خاموش كننده آتش جديد خود نيم نگاهي هم به جنگ ستارگان يا پيشتازان فضا هم داشته!،ولي شايد فراموش كرده كه دركپسولهاي بيش از5 كيلوگرم وزن استفاده ازچنين سازه اي چقدرخسته كننده و درشرايط عملياتي غيرواقع بينانه است!،ولي آتش نشان با دست گرفتن چنين هيبتي به جاي كپسولهاي قديمي حتماً احساس متفاوتي را تجربه خواهد كرد!!!.استفاده از24ساعت آنالوگ براي خلق زمان ديجيتال، طرحي مفهومي وبا نگاهي پسامدرن به واقعيتهاي در قالب پيكسل است!.به عقيده من طراح سوئدي اين اثر پست مدرن،سعي داشته تا نشان دهد دوره ديجيتال نتوانسته كه از عصر آنالوگ گذر كند!!.
پ.ن:اين ساعت درعمل هم كارمي كند و نحوه سنكرون بودن آن نيزدراين لينك ويدئويي قابل مشاهده است.

Friday, May 22, 2009

اردیبهشت با شکوفه زیتون و دلمه برگ مو

اردیبهشت شیراز یعنی گل و شکوفه و باغ و در و دشت...
به لطف طرحی کذایی, اطراف شیراز این روزها پر شده با باغات زیتون! و دیدن شکوفه زیتون نیز از تجارب جدید ما شیرازی ها است!.متاسفانه دوربین موبایل شعور کافی برای زوم بر هدف اصلی را ندارد!.

پ.ن: با سبز شدن تاک بساط دلمه برگ مو در سفره شیرازیها دلربایی می کند و چه کسی است که در مقابل دلمه با برگ تازه چیده شده مقاومت کند!؟,با تشکر از مادرزن گرامی و دست و پنجه بی مانندش!.

تسلط بر قوای کلامی!

یسنا در سه هفته اقامت در موطن اصلی پدری! به تواناییهای بسیاری در امور تکلمی و گسترش باورنکردنی مجموعه لغاتش ادامه داد و از الان به بعد با شخصی روبرو هستیم که در صحبت کردن باید در حضورش کمال توجه و دقت را به جا آورد والا کار دستتان می دهد!.
انواع تعارفات شیرازی و جوابهای ویژه آن در طرفه العینی شلیک می کند و دل از همه خرد و کلان برده است !.
پ.ن: فکر کنم فیگور با ماسک گربه ای هال بری می تواند گوشه ای از آنچه قرار است بعدا به سر ما نازل شود را به خوبی نشان می دهد!.

عزم ناسور دولت در حمایت تفکر زیست محیطی

این غیبت اخیر اردیبهشت ماه را به حساب تعطیلات عید بگذارید که من و خانواده از آن محروم بودیم, لذا یسنا و مامان یسنا از اواخرهفته اوٌل به ولایت اردیبهشت اعزام شدند و از حدود هفته آخر من هم به نمایشگاه محیط زیست تهران و سپس ولایت برای اسکورت آنان در بازگشت به آخر دنیا رفتم.
نمایشگاه امسال محیط زیست در سوت و کوری زایدالوصوفی! افتتاح شد و در حاشیه نمایشگاه کتاب قرار گرفت!, از طرفی حتی ریاست سازمان نیز برای افتتاح حضور نداشت و یکی از معاونین را برای مراسم گسیل داشته بود که خود از عزم دولت فعلی در عمل به تعهدات زیست محیطی خبر می دهد...
متاسفانه دو سالن 6و 7 که برای این رویداد در نظر گرفته شده بودند و به نوعی تمام بضاعت تفکر زیست محیطی در صنایع و بخش دولتی را معرفی می کردند! فقط توسط شرکتهای تحت پوشش وزارت نفت, بعضی از نواحی شهرداری تهران و شهرداریهای شهرهای مراکز استان و بعضی از ادارات زیر مجموعه سازمان محیط زیست قرق شده بود! و سهم سایر بخشها کمتر از 5 درصد برآورد می شد!.
حضور بخش خصوصی به چند شرکت خارجی تجهیزات بازیافت و مقابله با آلودگیهای نفتی در دریا و یکی دو شرکت مبتکر فعالیتهای بازیافت محدود می شد.
پ.ن: هنوز تا پایه ریزی فرهنگ سبز راه بسیاری باقی است و نباید به آنچه در این دهه در کشورمان می گذرد زیاد امیدوار بود...
پ.ن: عکس به یکی از غرفه های محیط زیست و به گمانم محیط زیست استان آذربایجان غربی تعلق دارد و با استفاده از زباله های پلاستیکی طرح تجسمی جالبی در مورد تهدید زباله در کره زمین ساخته شده است.

Sunday, May 10, 2009

باغچه هاي سبز بر در و ديوار شهر


زندگي شهرنشيني به استثناء مدل آمريكايي آن در سراسر دنيا با كمبود فضاهاي مفيد روبرو است و كاهش مساحت زيربنا باعث شده تا بسياري از اين شهرنشينان به دنبال خلق طراحي و دكوراسيونهايي باشند كه با استفاده از جهتهاي عمود برسطح و استفاده از ارتفاع اين نياز راجبران كنند. باغچه هايي كه برسطوح ديوارهاي منازل يا ساختمانها سبز مي شوند با الگوبرداري از پوشش عشقه و پيچكها برديوار، ايده اي است كه در حومه شهر تورين ايتاليا و درشهركوچكي با نام Revigliasco تحت عنوان
Reviwall عملي شده است.



پ.ن: عكسها را به نقل از نشريه خوب ايتاليايي La Stampa مي بينيد.
پ.ن:براي ما بچه هاي شهر كه دلي هم در گروي طبيعت داريم، گذشتن ازكنار مزرعه و جاليز هميشه با وسوسه چيدن صيفي تازه و در جا خوردن آن همراه است!، نمي دانم اگربا چنين مناظري روبرو شوم بتوانم خودم را از چيدن چند برگ مرزه يا ريحان تازه منع كنم يا نه؟؟!.
پ.ن: ايده شامل ساخت فريمهايي است كه با قاببندي نوعي پارچه مقاوم تراوا ،ريشه و كمي مواد مغذي و خاك را در خود نگاه مي دارند.

Thursday, May 7, 2009

واگرايي مفهوم آينده دربين هنرمندان و عملگرايان


جنبش هنري Futurism در اوايل قرن بيستم براساس مولفه هايي چون تكنولوژي، جواني، اتومبيل ،خشونت و غلبه تكنولوژيك بشر بر طبيعت درايتاليا پايه گذاري شد...
دراين ديدگاه سعي بر آن بود كه آنچه مربوط به گذشته است كاملاً كنار گذاشته شود و خلق آثاري كاملاً متفاوت درهمه عرصه هاي هنري موردتوجه قرارگرفت. ديناميك در فرم و محتوا، خشونت و ساختارشكني ازوجوه قابل تميزدراين گونه آثار بوده است. اگرچه اين حركت بنياني ايتاليايي داشت ولي درمرزهاي آن محسور نماند و در روسيه و انگليس نيز پيرواني يافت.اين ديدگاه تا به امروزمخاطبان خود را حفظ كرده و انواع و مليتهاي متفاوتي را نيز با خود همراه كرده است كه از جمله تاثيرشگرف آن بر حوزه پويانمايي ژاپني وخلق تمثالهايي مانند Manga و Animeدر دوران پس از جنگ جهاني را مي توان نام برد .
درپويانمايي ژاپني دو عنصرفيوچريسم و هنر نگارگري ژاپني با ملغمه اي از نمادگرايي، عناصر ا-ر-و-ت-ي-ك، رمانتيسم و خشونت ميخكوب كننده اي كه ريشه دربعضي انگاره هاي باستاني ژاپن و تجارب تلخ جنگ جهاني دوم دارد تصاويري را مي سازد كه گويي از كابوسهاي بي پايان يك بيمار برخاسته است و بعضي از اين آثار به جهت طبقه بندي پخش مجال رونمايي عمومي و براي همه سنين را ندارد. كوئنتين تارانتينو بسياري ازالهامات بصري را براي ساخت فيلمهايش از همين آثار خاص ژاپني گرفته است!.
ازطرف ديگر به موازات نهضت هنري فيوچريسم، نهضت فكري در دو دهه بعد پا گرفت كه با وامداري از مضمون آينده به شناخت عناصرشكل دهنده آينده و سعي بر فهم عدم قطعيت رويدادهاي آينده همت گمارد. اين نهضت فكري-فلسفي جديد تلاش كرده است كه بر خلاف هنرمندان فيوچريست از دهشت و ترس كابوس مانند بشر از آينده بكاهد و روشي را براي ساخت آينده بر فراز انگاره هاي مثبت بشري فراهم آورد. با توجه به تلاشهاي بي وقفه اي كه در قالب فعاليتهاي آينده پژوهي خصوصاً پس از دهه 70ميلادي بعمل آمد اين توانايي بوجود آمده است كه ساخت آينده از هم اكنون معنا و روشهاي عملي بيابد. البته در بين آينده پژوهان (ديسيپلين محيط زيست) نيز طرز فكرهايي مبني بر پيشبيني روندهاي نگران كننده شكل گرفته است ولي هيچگاه عموميت نيافته و از آنجا كه آينده پژوهي مي رود كه به ابزار تثبيت قدرت و كسب حداكثرمنافع از كسب و كار تبديل شود، تفكر مثبت انگاري غلبه بيشتري دارد!!.
پ.ن:هدف ازطرح دو ديدگاه هنري و عملگرايانه مبتني بر فيوچريسم، تفاوتهاي بيشماري است كه درآنها وجود دارد و گويا هنرمندان درپيوستن به آينده راه خود را ازعملگرايان جدا كرده اند و سعي بر القاي اين مفهوم دارند كه آينده دست ساخته بشري نميتواند به اهداف پيشبيني شده فيوچريستهاي عملگرا دست يابد!!.
پ.ن: فضاي سرد، تاريك، آلوده و پر ازخشونت تصويرشده درپويانماييهاي ژاپني چنان موجي ازبدبيني نسبت به تكنولوژي ايجاد مي كند كه گاه ما بزرگترها را نيز بدبين مي سازد!، شايد هم عدم تببين جايگاه پويانمايي در يكي دو دهه اخيرباعث شده كه ما اين هنر-رسانه را فقط محصولي بچگانه فرض مي كنيم و ارائه طرزفكرهايي غيرقابل هضم براي كودكان را در آنها برنمي تابيم!!.
پ.ن:شايد سالها بعد روشهاي خلق آثار هنري فيوچريستي به نوعي خرافه در مورد آينده تعبير شود!.


Wednesday, May 6, 2009

Face Off واقعاً امکانپذیر شد!

پنج سال پیش Connie Culp در اثر شلیک گلوله یک تفنگ ساچمه پران شکاری (shotgun)همسرش به طرف صورت وی دچار سانحه شد و با توجه به عمق و شدت جراحت گلوله حفره بزرگی در صورت وی بوجود آمد, ضایعاتی از قبیل از بین رفتن کامل بینی, استخوانهای گونه, فک بالا و یک چشم عملاً آینده روشنی را بعنوان امید به یک زندگی معمولی برای وی باقی نگذاشت...
صحبت کردن,غذا خوردن و منتظر واکنش دیگران در لحظه روبرو شدن با این چهره می توانست در هر کجای دنیا به معنای پایان زندگی معمولی باشد ولی معجزه پزشکی و چیزی که شاید آن را بشود Face Off به معنای واقعی نامید در ازای یک پیوند بی نظیر و برای بار اول در دنیا,در ایالت متحده امریکا دوباره این زن را با یک صورت پیوندی از یک مرده! به زندگی واقعی بازگرداند...لینک خبر
پ.ن:عکسهایی از این زن را پیش از سانحه, بعد از آن و بعد از دریافت پیوند صورت می بینید, تصاویر اسکن شده از جمجمه پیش از سانحه و بعد از ان عمق فاجعه و توان معجزه بشری را در احیای یک زندگی نشان می دهد!.
پ.ن: این تصاویر در واقع پیشرفت درمان را تا این نقطه که پیوند کامل صورت امکانپذیر شده است به نمایش می گذارد ولی درمان این زن هنوز کامل نشده و بعد از رشد سلولهای عصبی و ماهیچه های صورت , چهره وی شکل بهتری خواهد یافت و طریقه صحبت کردن وی نیز بهبود خواهد یافت.
پ.ن: حالا باز هم موقع دیدن فیلمهای اکشن -تخیلی هالییودی به فضای فانتزی این فیلمها بخندید و آن را اعجاب آور و محیرالعقول بنامید!.



Saturday, May 2, 2009

جامعه،مكانيسم وانتخاب

غير منطقي نيست اگرجامعه آمريكايي به پشتوانه اقتصاد پويا وتوليدات متنوعي كه در دسترس دارد بيش ازساير جوامع مصرف كند و صاحبان توليد وسرمايه دارانشان دائم بر طبل مصرف بيشتر بكوبند.درچنين وضعيتي توليد تقاضا و مطلوبيت كالا دست به دست يكديگر داده و جريان مداومي از عرضه و تقاضا شكل مي گيرد.درسطح خرده فروشي وتامين نيازهاي مشتريان انتهايي ابزاري مانند كيف خريد يا چرخهاي دستي خريد يك ابزارحمايتي -خدماتي خريد براي مشتريان به حساب مي آيند كه مي توانند طول زمان خريد را طولاني تر و قدرت حمل اجناس خريداري شده را افزايش دهند،اين دو عامل به تنهايي يعني خريد ومصرف بيشتر كالا...
ايده چرخ دستي Hook and Goبا وزن كم در حدود2كيلوگرم و ابعاد بسيار كم(31*14اينچ) كه پس ازباز شدن بيشتر به يك چرخ دستي فروشگاهي تمام عيار شباهت پيدا مي كند يكي ازهمين ايده ها است...


ازبحث بالا چند خطي فاصله مي گيرم و به يكي از سرمقاله هاي نيويورك تايمز مي پردازم كه نگارنده به تغيير رفتار مصرفي در عصر جديد و تمايل به مصرف كالاي مجازي و ديجيتال دربعضي بازارهاي خاص پرداخته و به فيسبوك و جامعه مجازي و رفتارهاي مجازي شكل گرفته در آن اشاره مي كند، در فيسبوك كاربران مي توانند با صرف هزينه كمي با ارسال هداياي مجازي رفتارهاي يك جامعه واقعي را ادامه دهند.اگرچه جامعه آمريكايي هنوز نمي تواند باور كند كه دلارهاي واقعي اش را خرج كالاي مجازي كند ولي اين رفتار در بين جامعه جوان آمريكايي به سمت پرطرفدارشدن پيش مي رود و بعيد نيست مصارف بسياري از دنياي واقعي كاسته شده و به دنياي مجازي انتقال پيدا كند.اين نيز به معني آن است كه بعضي از توليد كننده هاي كالاهاي واقعي مشابه كالاي مجازي عرضه شده در شبكه هاي اجتماعي بايستي از الان به فكر رقباي مجازي باشند!!.در كنار اين عرضه و تقاضا شايد هم نصيبي به محيط زيست رسيده و اقلامي مانند كاغذ و كارت پستال و امثالهم و هزينه هاي بازيافت و پاكسازي هم كاهش يابد!.
مقايسه دو موضوع فوق سيگنالهاي متفاوتي را ارسال مي كند كه يكي به معناي پايان دوران مصرف كالاهاي واقعي دربسياري از گروه هاي توليدات و فرا رسيدن دوران مصرف مجازي است وديگري اين كه مكانيسم بازار و اقتصاد پويا الفباي خودش را دارد و با الگوريتمي خاص خود پيش مي رود ، در اين مكانيسم مصرف كننده براي مصرف كالا در وضعيتي قرارمي گيرد كه انتخابهاي متعددي را پيش رو دارد واين انتخاب كاملاًبه توسعه يافتگي جامعه بستگي خواهد داشت...
پ.ن: انتخاب اين دو موضوع در يك پست بيشتربه دليل مكانيسمهاي متفاوت عرضه و تقاضا در يك جامعه و نحوه نگرش مردم به موضوعي مانند مصرف صورت گرفت وسعي كردم نشان بدهم كه يك جامعه مي تواند چندين رويكرد كاملاً متضاد و غيرهمسو را دنبال كند و اين انتخاب كاملاً با مكانسيمي دروني و به سمت شاخصهاي تعيين كننده جهت گيري مي كند...

هندوستانی که در فیلمهای هندی ندیده اید

زاغه نشین میلیونر را فقط کسانی با همه وجود حس می کنند که با صحنه های فیلم و زندگی جماعت فقیر و اکثریت حاشیه نشین شهرهای بزرگ هند از نزدیک رویرو شده باشند!, فیلم ریتمی تند و مورد پسند جماعت هالیوود دارد ولی به طرز باور نکردنی با واقعیتهای هند همخوانی دارد!. شاید سنین 14-15سالگی زمان مناسبی برای عمیق دیدن نباشد ولی مطئن هستم که آنچه نیز دیده می شود تا اعماق روح و جان رسوخ می کند, من در چنین سنینی دهلی, بمبئی, آگرا و قطارهای لکنته اش را باسیل جمعیت فقیر آن که داشتن یک رادیو و دوباتری, یک کف دست نان چوپاتی و خوراکهای روزمره و ارزانقیمت تمام زندگی یک هندی را تشکیل می داد کاملاً به یاد دارم و فکر می کنم شاید خود هندی ها, حتی کارگردانان مولفشان نیز به این بی پردگی به زیرجلد هندوستان و شبه قاره نخیزیده اند!!.بخش دیگر فیلم که روند داستان را بسیار جذاب کرده تمام بدبختیهای یک جوان است که به ردیف سوالات یک مسابقه معلومات عمومی ترتیب یافته و این جوان بایستی با زیر ورو کردن خاطرات اندوهگین کننده اش به دنبال پول لعنتی جایزه مسابقه باشد...

پ.ن: روایت جانبی جنگ همیشگی 72ملت و مذاهب هندی نیز بسیار پررنگ و در فاصله کوتاهی مطرح می شود و قشنگترین تک گویی جمال که شکایت می کرد راما و الله مادرش را ازاو گرفته اند...

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes