Monday, May 31, 2010

بسته پیشنهادی 5تایی

هرچه قدر از صدا و سیمای وطنی بیشتر دوری می کنم, چاره ای جز دانلود فیلمهای بیشتر برایم باقی نمی ماند!,فیلم هم مانند ضرب المثل "حرف حرف می آورد..." به دنبال خودش فیلمهای دیگری می آورد ,هر بار هم دلیلی مانند کارگردانی دلچسب, بازیگری چشمگیر یا ژانر جدید می تواند با امکانات گوگل دست به دست هم بدهد و یک معتاد بالفطره به تماشا کردن دنیا را تا اینجا که می بینید به دنبال خود بکشاند!.فیلم شبه جاده ای یا بهتر بگویم ریلی Transsiberian با داستانی در طول خط راه آهن چین-روسیه و با چاشنی وودی هارلسون و کمی هم بن کینگزلی که در جلد ماموران فاسد مبارزه با مواد مخدر شوروی سابق و روسیه فعلی فرو رفته و داستان زنهای فیلم قابل تماشا کردن توصیه می شود, فیلم در جشنواره ساندنس 2008 رونمایی شده است.
فیلم های سینمای مستقل از این لحاظ که به روایت داستان زندگی مردم خیلی معمولی و شاید پایینتر از متوسط جامعه می پردازند و از این فرصت برای مطرح شدن تک لحظه های زندگی آدمهایی که شاید زیاد هم دردنیای امروز جدی گرفته نمی شوند بهره می گیرند با ارزش محسوب می شوند, فیلم Eagle vs Shark از سینمای نیوزلند و محصول 1997 داستان همین آدمها است,دختر و پسری که در متن جامعه جایی برای خود ندارند و دیده هم نشده اند و به نوعی عقب مانده های اجتماعی فرض می شوند ولی برای خودشان حرفهایی دارند و لاجرم حقی هم برای زندگی, فیلم عقاب در مقابل کوسه به قدری از عناصر ساده و پیش پا افتاده استفاده کرده که شما در اوایل فیلم باورتان نخواهد شد که با یک فیلم جدی روبرو هستید!.
نام برند معروف شانل و شایعات زیادی که در مورد زندگی شخصی طراح معروف آن کوکو شانل پیش از تبدیل شدن به شانل معروف در اروپا مطرح است به فیلمی با نام Coco Before Chanel (French: Coco avant Chanel) در مورد زندگی این دوران وی تبدیل شده است والبته با گذشتن بی و سر و صدا از کنار تهمتهایی که در مورد دوران اشغال پاریس توسط نازیها و ارتباط وی با نازیها مطرح است حاشیه ها را دامن نزده است!,اودری توتو در نقش کوکو لحظات زیبایی از آنارشی ذهنی وی در دوران معاصرش را زنده کرده است.
پدرو آلمادوار و هنرپیشه های دست چین شده همیشگی اش با داستانی زیبا و البته کاملاً دارای امضای شخصی او! یک فیلم قابل توجه دیگر عرضه کرده است. فیلم Broken Embraces (Spanish: Los abrazos rotos)با روایت کارگردان و نویسنده نابینایی شروع می شود که به مرور فرصت می یابد تا قصه عشق جوانی اش را و آنچه باعث شده تا به هویتی دیگر وانمود کند را برای پسر واقعی اش تعریف می کند, پنه لوپه کروز هم شاه بیت بازیگری فیلم باقی می ماند!.
فیلم Gomorrah (Gomorra in Italian) محصول 2008 ایتالیا و در مورت سندیکای جنایتکاران ناپل ایتالیا است, فیلم علیرغم داستانی که حدس زدنی به نظر می آید به ورطه تکرار مافیای ایتالیا نیفتاده است و به شدت تماشا کردنی توصیه می شود!.
پ.ن: باید یک پست کامل را به فیلمهای مستندی که انلود کردم اختصاص بدهم!.

Friday, May 28, 2010

Footloose بازسازي مي شود

در خلال سالهاي 1983-1986ميلادي فيلمهاي موزيكال غرب به سمت موسيقي و رقصهاي خياباني با آميزه اي از ويدئو موزيكهاي آن دوران گرايش پيدا كردند و براي نوجوانان آن سالها اسامي چون Footloose، Breakdance و Flashdance بسيار آشنا و خاطره انگيزند.تركيب رقص hip hop با رقصهايي كه زمينه راك اندرول و چارلستون داشتند پس از اين در ايران با اسم بريك دنس مصطلح گرديد و به همه مجالس و رقص و پايكوبي هاي ايراني نيز راه يافت.به لحاظ ريتم داستان همه اين فيلمها به رقابتهايي دراماتيك بين رقصنده ها و برتري قهرمان اصلي فيلم ختم مي گرديد ولي در اين ميان آهنگها و شيوه هاي رقص بسياري در خاطرات همان نوجوانهاي قديمي ماندگار شد...
پ.ن: ساخت نسخه جديدي از فيلم Footloose كه قرار است در تابستان سال جاري فيلمبرداري شود و دعوت ازجواناني در رده سني ارشد دبيرستان براي ايفاي نقش رقصنده هاي فيلم و بازسازي هنرنمايي كوين بيكن در اينديپندنت مانند يك قطار زمان من را به همان دوران و ذوق و وشوقي كه شنيدن ريتم آهنگهاي اين فيلمها در ما برمي انگيخت كشاند...

میان ماه من تا ماه دانکن جونز

انسانها را با خاطراتشان می توان زنده نگاه داشت,تحت فشار گذاشت یا از بین برد. کافی است آدمی را ازتصورات خودش در مورد خاطراتش و آنچه در بیرونش می گذرد ایزوله کنید و لحظه به لحظه شکستن و محو شدنش را به تماشا بنشینید.خاطرات از باورها به مراتب قویتر و انگیزاننده ترند به همین خاطر آدمی در تغییراتش باورهایش را کنار می گذارد ولی خاطراتش را تا دم آخر با خود نشخوار می کند...
جوامعی که اصالتهای فرهنگی و تاریخی شان را زنده نگاه می دارند همین اصل کلی را ارج می نهند و با حذف همین مبانی اصالت یا تحریف تاریخ می توان ارتباط هویتی یک جامعه را با گذشته واقعی اش قطع کرد و جامعه ای که نمی داند از کجا آمده انگیزه چندانی برای رفتن به جایی خاص را دنبال نخواهد کرد.فیلم "ماه" اثر متفاوت و تحسین برانگیز دانکن جونز در ژانر علمی-تخیلی که محصول سینمای مستقل بریتانیا در سال 2009 بوده است به روایت آنچه که یک کمپانی تولید سوخت پاک با خاطرات یک انسان و ساخت نمونه های شبیه سازی شده او کرده است پرداخته و به درستی قدرت خاطره ها را در بازسازی و ایجاد مقاومت مثبت در انسان به تصویر می کشد.استعمار روح و کالبد انسانی در هزاره شبیه سازی خلقت هشدار درناکی است که معلوم نیست کی و چگونه باید جدی گرفته شود.
فیلم فقط یک بازیگر دارد و آن هم سام راکول است که در نقش خودش و همه آدمهای نسخه برداری شده از روی کارکتر فضانورد فیلم, ایفای نقش کرده است و صدای کوین اسپیسی بر روی روبات داخل پایگاه فضایی 97 دقیقه شما را با نگاهی نو به مقوله شبیه سازی انسان در دهه های آینده روبرو می سازند.
پ.ن:وقتی میشنوید که دژخیم با همین حربه که در بیرون این حصار چیزی درانتظار زندانی نیست چگونه می تواند او را به زانو درآورد با این فیلم بهتر ارتباط برقرار می کنید!

Tuesday, May 25, 2010

آلودگی خلیج مکزیک به دنیای هکلبری فین رسید

بیش از یکماه از سانحه انفجار و نشتی سکوی حفاری بریتیش پترولیوم در خلیج مکزیک می گذرد و این در حالی است که هشدارها و التیماتومهای دولت آمریکا به این کمپانی معظم نفتی در رفع عاجل تبعات سانحه هنوز منجر به مسدود شدن کامل نشتی دهانه چاه مذکور در اعماق خلیج مکزیک نشده و روند رو تزاید گستردگی آلودگی مذکور راه خود را به سمت اکوسیستم آبخوان رودخانه معروف Mississippi در پیش گرفته است...با توجه به اطلاعاتی که من از چند شرکت تولید کننده و تامین کننده تجهیزات رفع الودگی نفتی اروپایی دارم, کمپانی بی پی تمام ظرفیت تولید و موجودیهای انبار این شرکتها را پیش خرید کرده و لی هنوز هم جوابگویی الگوی توسعه آلودگی در منطقه مذکور نیست, از طرف دیگر راه حل نهایی و انفجار جهت اطفاء چاه مذکور را نیز هنوز مورد تایید قرار نداده و سعی دارد تا بدون تخریب چاه مذکور آن را اطفاء نماید.
پ.ن:به نظر میرسد با توجه به اعمال مالیات رفع آلودگی بر تولیدات نفتی این کمپانی در سنای آمریکا از قرار هر بشکه 32 سنت, رویکرد جدیدی در رابطه دولت آمریکا با کمپانی های بزرگ نفتی در حال شکل گیری است.
پ.ن: عکس مربوط به الگوی گسترش آلودگی فرضی, شرایط بسیار پیچیده ای را در منطقه نشان می دهد, شرایطی که تا پیش از این هیچگاه با این حجم و به این درازای زمانی رخ نداده بوده است...پ.ن:رودخانه میسیسیپی برای دوستداران داستانهای تام سایر و هکلبری فین, مکان آشنایی است و حتی تصور آنکه آن کشتی های بخاری در حوزه نیزارها و گیاهان تالابی آلوده به نفت تردد کنند هم تصویر مشمئز کننده ای به همراه دارد.

Monday, May 24, 2010

ماموریت سرویسهای جاسوسی چین و روسیه در آلمان


خسارت 50 میلیارد یورویی اقتصاد آلمان بخاطر نفوذ جاسوسان صنعتی به شبکه های اطلاعاتی و کپی برداری از ایده ها و دستاوردهای تکنولوژیک آنها به موضوع روز مطبوعات ژرمنها بدل شده است. آمار بالای دستبردهای عوامل اطلاعاتی چینیها و روسها که در پوشش دیپلمات, وابسته نظامی, خبرنگار و انواع پوششهای اجتماعی دیگر در آلمان به صورت موقت یا دائم ساکن هستند منجر به بدبینی شدیدی در بین مردم آلمان نسبت به این دو ملٌیت گردیده است. بنا بر آمارهای موجود از 500 نفر وابسته سفارتی روسیه حداقل 150 نفر بعنوان شاغلین سرویسهای اطلاعاتی روس ثبت شده اند.با توجه به مشکلات و بحرانهای مالی شرکتهای آلمانی در طی چند سال اخیربسیاری از از این عوامل اطلاعاتی برای وارد معامله شدن با ورشکستگان اقتصادی به منظور انتقال اطلاعات بخشهای تکنولوژیک و زمینه کپی برداری و تولید در چین و روسیه در آلمان حضور یافته اند!.در بین روشهای جاسوسی صنعتی از سوء استفاده از کارآموزان مراکز صنعتی و ترغیب آنان به همراه بردن دوربینهای کوچک برای عکس برداری و کپی کردن اطلاعات نیز نامبرده می شود.گزارشات سرویس اطلاعاتی آلمان تخمین می زند بیش از یک میلیون چینی شاعل در سرویسهای اطلاعاتی چین در خارج ان کشور به جاسوسی صنعتی و انتقال اطلاعات صنعتی مهم به چین دست داشته باشند!.
پ.ن: تغییر ماموریت سرویسهای اطلاعاتی رفقای چینی و روس برای ضربه زدن به رقبای غربی از طریق کپی برداری اطلاعات و به منظور حمایت از صنایع خلقی به پشتوانه همان شبه فتواهای ایدئولوژیک ضربه زدن به دشمن از هر راه ممکن است!.
پ.ن:تجربه شخصی من در برخورد با آلمانیها و بدگمانی فزاینده آنها نسبت به چینی های ساکن آلمان حاکی از ان بود که پرکاری چینیها بر خلاف اشتیاق آمریکای شمالی برای بکارگیری آنها, در آلمان خریدار چندانی ندارد.
پ.ن:در همین تجربه کذایی اشتباه یک همسفر در بازدید از یک نیروگاه زمین-گرمایی و اقدام برای کپی برداری بدون مجوز یک فایل ساده معرفی نیروگاه نزدیک بود به بهای اخراج همه گروه تمام شود!!!.

Sunday, May 23, 2010

زنانی از جنس فرشته های زمینی Zana Briski

اگر آمدن فرشته ها از آسمان حقیقت داشته باشد باید به بچه های نگونبخت محله روسپی های کلکته Sonagachi حق بدهیم که Zana Briski را فرشته بدانند!.
زانا بریسکی متولد بریتانیا,عکاس و فیلم ساز از 10 سالگی سودای عکاس شدن را با ورود به تاریکخانه موقت یکی از بستگانش در سر می پرورانده ولی با ورود به رشته زیست شناسی در کمبریج و سپس فرار از شکنجه حیوانات در آزمایشگاه! تحصیلاتش را در کمبریج با کارشناسی ارشد در الهیات به پایان رساند و با سفر به نیویورک و ورود به مرکز بین المللی عکاسی و تحصیل و تجربه در رشته عکاسی مستند به رویای کودکی اش سر و سامان داد.اولین بار با دوربینش در سال 1995 به هند رفت و در محاصره قشرزنان فرودست آنجا با الهام از فقر و افاقه و محرومیتهای گسترده دست به تهیه پروژه های عکاسی متفاوتی زد که بعدها در سال 2004 دستمایه تهیه فیلم خیره کننده و تاثیر گذار "متولدین روسپی خانه ها" گردید.وی با سکونت در محله خوشنام ! کلکته Sonagachi, Kolkata's red light distric که به هیچوجه قابل قیاس با انواع دیگرش در سراسر دنیا نیست ,به زوایای پنهان این شغل و خانواده هایی که از آن امرار معاش می کنند پرداخته و با ایجاد فرصت اموزش عکاسی برای بچه های خردسال این خانواده ها توانسته تا دریچه ای هرچقدر اندک به روی زندگی و امید برای آنان بگشاید.
فیلم با مصاحبه با کودکان مذکور و درسهای ابتدایی عکاسی با دوربینهای بسیار ابتدایی و اتوماتیک قدیمی که با نگاتیو تغذیه می شدند شروع می شود و در طی فیلم کم کم با آرا و عقاید و دنیای نحیف و خاکستری این کودکان و خانواده هایشان آشنا می شوید,استعدادهای هنری قابل طرحی در بین آنان پیدا می شود و با فروش عکسهایی که بچه ها گرفته اند در حراجی معروف ساتبی و نیویورک فرصت طرح نام آنها و اوضاع رقٌتبار زندگی شان برای مردم برخوردار جهان اول پیش می آید, تلاشهای زانا برای بورسیه کردن و گرفتن کمکهای خیریه برای امکان تحصیل بچه ها و ایجاد موسسه ای که به کودکان با عکاسی فرصت بهتری برای زندگی عطا کند از دستاوردهای ساخت این فیلم است.
فیلم ارزشهای هنری و عاطفی بسیاری دارد و برای آنها که هند و مردم فقیرش را از نزدیک تجربه کرده اند, حس غمبار و آشنایی به همراه دارد. از موضوعات قابل توجه فیلم تفاوت ماهوی روسپیگری در هند باسایر نقاط دنیا است,در روسپی خانه کلکته خانواده با همه اعضای معمول آن در کنار هم از دسترنج تن فروشی اعضای مونث بهره می برند و به نوعی فقر هندی چهره این فروافتادگی جامعه را به نوعی خاص تغییر داده است...
پ.ن:فیلم اسکار بهترین فیلم مستند 2005 و جوایز عمده دیگری را نیز به خود اختصاص داده است.
پ.ن:دیدن آدمهایی مانند زانا و شور و شوق و جوانی که در راه باورهایی این چنینی صرف می کنند یکبار دیگر یه یادم می آورد که ما هنوز فرصت نکرده ایم از حصار خود و خودخواهی هایمان و نیازهای مسخره ای که جامعه ای مانند ایران به ما تحمیل می کند پا بیرون بگذاریم...
پ.ن:در انتهای فیلم خواهید دید همان زمان اکران فیلم نیز بسیاری از از بچه های فیلم نتوانستند به ساده ترین امکان تحصیل دست یابند و با فشار و تحمیل خانواده هایشان از مدارس شبانه روزی که زانا برایشان فراهم می کند بیرون آورده می شوند و سرنوشت این بچه ها هنوز هم تغییر عمده ای نیافته است...
پ.ن: بچه های روسپی خانه ورسیون دیگری از بچه های زندان یا بچه های حلبی آباد یا هر بچه گرفتار به شرایط تحمیلی والدین و جامعه هستند و نمونه دهشتناکی از اجباری که برای تحمیل بدبختی به یک موجود زنده دیگر هر روز تکرار می شود.

Thursday, May 20, 2010

فعالان اجتماعی در پی شکار زباله Freegan

مصرف گرایی جوامع برخوردار و میزان ما به ازای پسماندهای غیرضروری که از این بابت تولید می کنند فقط یک شاخص زیست محیطی و مورد توجه فعالان محیط زیست نیست!,بلکه فعالان اجتماعی دیگری نیز با نگرانی آن را دنبال می کنند...
دیدن صحنه هایی در خیابان های کشورهای پیشرفته در حالیکه کسی در داخل سطلهای زباله به دنبال مواد غذایی می گردد بیشتر به بی خانمانها و طبقات بسیار فقیر مربوط می شد ولی همین رفتار توسط فعالین اجتماعی تحت عنوان Freegansیا Dumpster diving نیز صورت می پذیرد و نوعی کمپین اعتراضی نسبت به رواج بی رویه مصرف در جامعه غرب به شمار می رود.
این دو گروه بیشتر مشتری غواصی در محفظه های بزرگ زباله سوپرمارکتها و رستورانهای زنجیره ای بزرگی هستند که در پایان روز انواع مواد غذایی را به علتهای مختلفی چون تاریخ مصرف,اشکال در بسته بندی و یا تغییرات بسیار جزئی در کیفیت و ظاهر آن معدوم می کنند.به گزارش اشپیگل این جستجوی روزانه مواد غذایی در سطل زباله های موصوف به عادت روزانه بسیاری از دانشجویان شهرهای دانشجویی پر جمعیتی مانند هامبورگ,ماینز و کلن تبدیل شده است.با توجه به قوانین سختگیرانه بهداشتی در این قبیل کشورها مهاجمان صندوقچه های زباله! مجرم محسوب شده و با آنان با مجازاتهایی تا حد زندان برخورد می شود!. این سوپرمارکتها موظفند تا زباله های خود را در محوطه های امنی در پشت ساختمانهایشان تا هنگام حمل از دسترس و دستبرد محفوظ نگاه دارند.براساس آمارهای بدست آمده از فعالیت قریب به 15 ساله این فعالان در آمریکا, بیش از 40تا50% این مواد غذایی دورانداخته شده هنوز قابل مصرف محسوب می شوند. این آمارها در آلمان به طور دقیقی تهیه نشده است ولی یک مطالعه اتریشی نشان می دهد که بعضی از این سوپرمارکتها حداقل 50 کیلوگرم مواد غذایی را در روز دفع می کنند و وبلاگهای این گروه از آلمانیها نشان می دهد که هم اکنون بیش از هزاران نفر از طریق همین روش سد جوع می نمایند!!.پ.ن:همیشه تکنولوژی و رفاه نمی توانند سطح زندگی را افزایش دهند بلکه در بسیاری اوقات می توانند آن را برای گروهی فرودست با واقعیتهای جدیدی همراه سازد. پناه بردن به این سطل زباله ها در کنار اعتراض اجتماعی به روش دفع مواد غذایی نشان دهنده آن است که اقتصاد خانوار در کشورهای پیشرفته باعث شکاف عمیق اجتماعی تا حد فرورفتن در سطلهای زباله گردیده است...
پ.ن:مطرح کردن چنین مطالبی فقط برای کسانی است که تصور روشنی از آنسوی آبها ندارند و بهتر است بدانند فارغ از درجه بزرگنمایی و شفافیت حقیقتهای اجتماعی در کشورهای دیگر,آسمان تقریباً در همه جا خاکستری است!.

Monday, May 17, 2010

چگونه با هیولاهای سابق دوست شویم!

یک ماجرا با مایه های وایکینگ, چاشنی اژدها سواری و پویانمایی سه بعدی و داستانی که با مضمون اشعار سهراب سپهری نزدیکی بسیاری دارد و پسربچه ای که سعی دارد برخلاف سنتهای اجدادی و افتخار شکار اژدها با یکی از انواع بسیار خطرناک و ناشناخته اژدها دوستی نزدیکی برقرار کند!.انیمیشن How to Train Your Dragonساخته کمپانی معظم سرگرمی ساز اسپیلبرگ بیش از سرگرمی های معمول آمریکایی همان مضمون پست قبل من را نشانه رفته است و به دنبال خلق نگاه جدید در کودکان و نوجوانان فردا است, این نگاه جدید باید از احساس دشمنی سنتی نسبت به دشمنان پدرانمان عاری شود تا بتواند به خلق دوستی های جدید با هیولاهای سابق بپردازد!.
پ.ن:باعث افتخار است که اشعار سهراب بیش از دو یا سه دهه قبل به امکان متفاوت نگریستن اشاره داشته است.
پ.ن:فیلم از طراحی متفاوتی نسبت به پیکسار و دیسنی برخوردار است و همین تفاوت باعث می شود احساس تنوع را حس کنید, اژدهای محبوب قهرمان فیلم از لحاظ قیافه شباهت عجیبی به بمب افکن بی2 دارد! .

Sunday, May 16, 2010

خلق فرصت از طریق زوایای جدید نگاه

مقوله ای به نام زاویه دید در عکاسی, عبارت است از پهنا یا گستره ای که در اختیار لنز یا چشمی قرار داده می شود تا به یک سوژه تمرکز کند. فراهم آوردن این گستره با توجه به نوع نگاه عکاس معمولاً به دید بیرونی سوژه محدود می شود و در نگاه وی سوژه آنطور که از بیرون دیده می شود قابل کاویدن و تجسم کردن است, رفتن به زوایایی که از داخل سوژه به بیرون آن دست می اندازد به لحاظ عکاسی به معنای تغییر سوژه است و ...در تحلیل وقایع و تفکر در واقعیتهای اجتماعی نیز زاویه دید مطرح است ولی بر خلاف عکاسی, شما نیازی به تغییر سوژه برای رفتن به زوایای پنهانی آن واقعه ندارید!. کافی است که این توانایی را در خود پرورش داده باشید یا جامعه فرا گرفته باشد که برخورد با یک واقعیت میتواند زوایای مختلفی داشته باشد و نگریستن فقط از یک زاویه می تواند اعتبار تحلیل را کاهش دهد. همذات پنداری و خود را به جای طرفهای مقابل یا همه اطرافیان یک واقعه قرار دادن پیش از آنکه بازخوردهای منفی یا مثبتی متصور باشد, می تواند شما را به خلق تصویری بسیار نزدیکتر با وقایع آتی راهنمایی کند.
به طور مثال هنگام عبور از یک تقاطع پر ازدحام به عنوان یک عابر پیاده فقط یک لحظه خودتان را در همان لحظه به جای راننده وسائط نقلیه معارض مسیر تردد خودتان فرض کنید, تصور کنید نحوه عبور شما چه تاثیری بر رفتارترافیکی آنها و کل ازدحام آن محوطه خواهد گذارد,این نوع تفکر جایی از مغز انسان را اشغال نمی کند و می تواند در کسر ی از ثانیه نیز واقع شود فقط در ازای آن فهمی چندگانه از تبعات یک تصمیم کوچک پیش چشمهایتان زنده خواهد شد!. تعدد زوایای نگاه باعث ایجاد فرصتهای جدید خواهد شد, نگریستن محدود به یک زاویه فقط یک سناریوی اجرایی به دنبال خواهد داشت و این تفکر انتزاعی رفتن به جلد همه طرفهای مربوطه میتواند به اندازه همه آن اطرافیان کذایی سناریو تولید کند!.
صنعت تولید فیلم و پویانمایی غرب در یک سال اخیر با همین نگرش تولید فرصتهای جدید به ازای خلق زوایای دید متفاوت, فیلمهای بسیاری تولید کرده است. استعاره برای جهانی که خون آشامها در آن اکثریت دارند و نسل بشر معمولی در حال انقراض است و نگاهی از درون به جامعه ای مجازی که تا پیش از این در فیلمهای متاخرین با نگاهی از بیرون تصویر می شده است به ساخت فضایی کاملاً جدید که تماشاچی را به هیچ وجه دلزده و مایوس باقی نمی گذارد منتهی شده است!, اگرچه این مثال در دنیای کسب و کار ساخت سرگرمی نمود دارد ولی نباید فراموش کرد که دولت نیز محمل بزرگترین کسب و کار یک جامعه است...پ.ن:شاید هیچ کسی در دنیا به اندازه یک ساختار توتالیتر تشنه یک فرصت بی عیب و نقص برای ادامه حکومتش نباشد!و البته نقص واقعی در چنین حکومتی کاملاً مرتبط با کاهش زوایای دید و نگریستن از دریچه دید دیکتاتور و جمع محدود و همسوی اطرافیانش است, ولی با توجه به اینکه گاهی همین ساختارها نیز از اتاق فکر و امثالهم نیز بهره می برند شاید توصیه ایجاد زوایای دید متنوع و متفاوت برای تحلیل وقایع جامعه بهترین ابزاری باشد که بتواند فرصت دگرگونی از داخل را فراهم آورد...
پ.ن:نقاشی دیکتاتور اثر Le Quang Ha متولد1963 هانوی- ویتنام.



Saturday, May 15, 2010

زندگی در دوران Geek

دنیای شیفتگان عصر دیجیتال و ابر تکنولوژی ها با عناصری ویژه آراسته می شود, جماعت Geek با زبان خود صحبت می کنند,در دکوراسیونی مطابق سلیقه خودشان آرامش می یابند و اگر قرار باشد موزیک تصنیف کنند ...اجزاء صفحه کلیدهای اوراقی و خارج از رده میتوانند پوشش مناسبی برای سطوح نیمکت, کاناپه یا عسلی باشند گرچه معلوم نیست نشستن بر روی آن با تخت مرتاضهای هندی تفاوت زیادی داشته باشد ولی مطمئنم برای این جوانهای عشق رایانه ایده بسیار پرطرفداری است. Nolan Herbutدانشجوی طراحی صنعتی دانشگاه آلبرتا با استفاده از پلاتفرم فلزی که توانایی نشاندن پایه های کیبرد را دارد به ساخت انواع احجام با پوشش صفحه کلید رایانه می پردازد, او این مدل را نیمکت ولفگانگ لقب داده است.نرم افزارهای کاربردی تلفنهای موبایل و توانایی چند رسانه ای آنها به همراه چند قطعه دیگر در دستان یک گیک دیگر تبدیل به اولین گیتاری شده که با موبایل ساخته شده است!. دو عدد موبایل با سیستم عامل آندروید,دو موبایل با سیستم عامل ویندوز و یک آیپاد لمسی و یک بلندگوی قابل حمل و چند خط برنامه نویسی برای تولد این گیتار نوظهور کافی بوده است!.
پ.ن:زندگی معاصر این نسل جدید حکایت غریبی برای خود دارد!.

Monday, May 10, 2010

خطر كوچك شدن آرزوها و آغاز حراج جسم و جان Me Llaman Calle


اگر جامعه يا دولتي مردمانش را وا دارد كه روز به روز آرزوهايشان كم رنگتر و كوچكتر شوند، در پايان چيزي جز روسپيگري براي آن جامعه باقي نخواهد ماند!.ارزش داشتن آرزوهاي بزرگ همانند ارزش نفروختن جان و تن به پشيزي است...
داستان فيلم Princesasمحصول 2005 اسپانيا روايت زندگي دو روسپي در خيابانهاي مادريد است كه هر كدام قيمت اين حراج تن را با تحقق آرزوهايي بسيار كوچك برابر مي بينند. فيلم داستان زندگي روزانه زني است كه آرزويي جز داشتن يك زندگي طبيعي و يك شريك زندگي كه بتواند بعد از ساعت پايان كار او را با اتومبيلش سوار كند ندارد و همه تلاشش براي پس انداز پولي است كه با آن ايمپلنت سينه و يك ظاهر شكيل تر ابتياع كند!، در حاشيه اين داستان زن ديگري از جمهوري دومينيكن براي گذران زندگي پسر و مادرش پول پس انداز مي كند و همه در پايان به اين نتيجه مي رسند كه اين مسير ادامه دادني نيست و بايد از اين ورطه دامن خود بيرون بكشند...
پ.ن:ترانه Me Llaman Calle اثر Manu Chaoكه براي اين فيلم ساخته شده است با مضمون انگليسي ذيل بهترين روايت آهنگين همه آن چيزي است كه در سطور بالا آوردم!.

They call me street
stepping on the concrete
the rebellious and so lost girl
they call me street
street of the night
street of the day
they call me street
I'm going so tiredly
I'm going so vacantly
like a little machine for the grand city
they call me street
I get into your car
they call me street
I should be happy
tired street, empty street
of so much love
I'm going to the street below
I'm going to the street above
I wont back down
not even for life
they call me street
and that is my pride
I know one day I'll arrive
I know one day
my luck will come
one day it'll look for me
at the exit a good man
giving his life without paying
my heart isn't for rent
they call me street(2x)
suffering street, depressed street
from so much love
they call me street
most quiet street
they call me street without a future
they call me street without an exit
they call me street
most quiet street
for the women of life
rise below
sink above
like a little machine
for the grand city

پ.ن:شايد اگر همه عمر را بر سر آن بگذاريم كه آرزوهاي كوچك مردم فرودست را به تحقق برسانيم شايد بتوانيم از كوچكترشدن اين آرزوها و حراج جسم و جانشان پيشگيري كنيم،شايد نمي دانم شايد...

Sunday, May 9, 2010

جنگ پيغامي جز فقدان ندارد

جشنواره هاي مستقلي چون ساندنس هر سال قدمهاي بزرگتري براي شناساندن وجه كمتر شناخته شده سينماگران مستقل آمريكايي بر مي دارند، با توجه به رويكرد جنگ گريز و تقبيح مداوم جنگ توسط سينماگران مستقل آمريكايي شايد فيلم پيغام رسان محصول 2009 يكي از بهترينهاي اينگونه آثار باشد. وظيف رساندن خبر كشته شدن سربازان آمريكايي توسط دو نظامي جنگ آزموده كه به دلايلي چون مجروحيت در ادامه خدمت در ارتش به اين وظيفه گمارده شده اند و لحظه سخت شنيدن خبر فقدان فرزندان و همسران در اين فيلم به زيبايي به تصوير كشيده شده است. در هيچ كجاي فيلم ، هيچ كدام از بستگان در هنگام شنيدن چنين خبري احساس غرور يا تظاهر به آمادگي كامل براي شنيدن كشته شدن عزيزانشان را بروز نمي دهند. فقدان فقط فقدان است و هيچ چيزي در پس آن نمي تواند توجيه مناسبي براي از دست رفتن جانها باشد، فيلم فاقد شعارهاي جنگ ستيزانه و نشان دهنده انزجار همه ملتها از منازعه و كشت و كشتار است. وودي هارلسون و بن فاستر با هنرمندي تمام اين زجر دمادم روبرو شدن با خانوده جان باختگان جنگ را تصوير كرده اند.
پ.ن: در هيچ كجاي فيلم با ردٌ پايي از تقدس جنگ و بر حق بودن هيچ ملتي در جنگ روايت شده روبرو نمي شويد، فقط با انسانهايي طرف هستيد كه هيچگاه از دست دادن عزيزانشان با تسلي همراه نخواهد شد.
پ.ن:شايد هيچ شغلي در جهان چنين غيرقابل عهده دارشدن نباشد!، چه كسي خواهد توانست در اولين لحظه رساندن چنين پيغامي چشم در چشم بستگان متوفي بدوزد و سعي كند تا تسلي بخش آنان باشد؟؟.

شواردنادزه به روايت خودش

خواندن كتابي كه مترجم يا مولف آن را به نام خودت امضاء كرده است نوعي سمپاتي يا شايد هم پيشداوري مثبت در مورد كتاب به همراه خواهد داشت، ولي اين احساس فقط تا جايي با شما خواهد بود كه مضمون كتاب نيز با اين احساس همسويي داشته باشد...پيش از اين در وبلاگ دوست خوبم پپلا در مورد تلاش خواهر و شوهر خواهرش براي ترجمه كتاب خواطرات ادوارد شواردنادزه سياستمدار برجسته گرجي تبار تحت عنوان "تامل در گذشته و آينده: ادوارد شواردنادزه" كه سالها عهده دار مشاغل حزبي و سياسي موثري در شوروي سابق و كشور موطن خودش بوده است، خوانده بودم و فقط پس از هديه گرفتن يك جلد از اين ترجمه دلنشين بود كه متوجه شدم در پس اين ترجمه روان، خاطرات ارزشمندي نيز براي شنيدن ،به خاطر سپردن و عبرت گرفتن نهفته است. كتاب از فرودگاه و سالن انتظار تا پايان پرواز يك لحظه من را به خود وانگذارد، شنيدن داستان باليدن، رنج كشيدن، موفقيتها و شكستهاي يك سياستمدار روس كه زماني شنيدن طنين نام متفاوتش چيزي جز همان سفر كذايي به ايران را زنده نمي كرد از ديروز تا به الان مانند فيلمي آشنا از جلوي چشمهايم رژه مي رود!.
تولد شواردنادزه و تقارن آن با جوٌ ارعاب و سركوب هموطنانش در دوران همشهري مشهورش استالين و درسهايي كه وي براي رهبري ملتش با كمترين منازعه و خونريزي آموخت و به كار بست يك از بهترين فرازهاي كتاب در باب آموزه هاي مورد نياز براي گذر به دوران دموكراسي است. قضاوت در مورد شكستها و اشتباهات وي شايد فقط از هموطنان و هم دوره هاي خود او بر بيايد ولي براي خواننده ايراني همذات پنداري با مردي كه در عين بودن در ساختار قدرت راهي براي رسيدن به آرمانهاي ملتٌش يافته است خالي از لطف نخواهد بود...
پ.ن:دسترسي مستقيم به ناتيا و همسرش امكانپذير نشد،لاجرم از اين طريق مراتب سپاس خودم را از هديه زيبا و ماندگارشان و تلاش در خوري كه براي آشنايي خواننده ايراني با آراء و عقايد شواردنادزه به انجام رسانده اند،اعلام مي دارم!.

Thursday, May 6, 2010

غیبت پردردسر نخست وزیر چین و سارکوزی عصبی مزاج

از اجلاس 15ام کپنهاگ در دسامبر 2009 در حدود 4 ماه می گذرد و هنوز هم به روشنی معلوم نیست که در نشست سران کشورهای ابرقدرت چه گذشت؟چرا در حالی که همه فعالان محیط زیست و سازمانهای بین الملٌلی پیگیر مسائل آب و هوا و اقلیم نتایج مثبتی را برای اجماع بر کاهش انتشار آلاینده ها تصور می کردند در پایان اجلاس نتیجه کاملاً بعکس و منجر به توقف تلاشهای همسو اعلام گردید؟...
با توجه به گزارش محرمانه اشپیگل در مورد مناقشه ای که در جلسه 18 دسامبر بین سران اتفاق افتاده است و عصبیت فرانسوی مزاج سارکوزی در طی جملاتی که در حدود ساعت 4 عصر به زبان آورده است,نمایندگان چین و هند موانع اصلی برای توافق کشورهای با بیشترین سهم در رشد اقتصادی و انتشار آلایندگی بوده اند.با توجه به عدم حضور نخست وزیر چین در این جلسه و فقط حضور یکی از اعضای هیئت چینی و استدلالهای مصرانه گروه چینی ها بر غیر واقعی بودن سهم انتشارشان,موافقت بر کاهش 50درصدی انتشار تا 2020 و توقف در 2050 به نتیجه نرسید.نخست وزیر چین هنوز هم بعد از چندین ماه از این واقعه در مورد عدم حضورش در این جلسه مهم که بدون نتیجه به اتمام رسید توضیح مناسب و قانع کننده ای ارائه نداده است!.پ.ن:پس از جلسه این روز سران بلندپایه به سرعت کنفرانس را ترک کردند و به سراغ سایر دلمشغولی های حوزه ابرقدرتمدارانه شان رفتند!...
پ.ن:درس عمده از برگزاری چنین نشستهایی در دقت برای برگزیدن افراد حاضر در جلسه و مدیریت حضور به موقع و جوابگویی آنان برای حضورشان در چنین سطحی است.فرستادن جوانترها ,بی تجربه ها و مقامات رده پایینتر به معنای سیگنالی برای تحریم نتایج نشست یا ابتر کردن موضوعات صورتجلسه است.
پ.ن:امیدوارم از این بحثهای عصبی مزاج در هیچ کدام از نشستهای بین المللی و تعیین کننده در مورد کشورمان اتفاق نیافتد!

اولین پایشگر زنده کیفیت هوا در خدمت فرودگاهها

قابلیت بی نظیری که عسل طبیعی در محبوس کردن حباب هوای محیط اطراف دارد باعث شده تا از کولونی های زنبور عسل بعنوان شاخص اندازه گیری کیفیت هوا در فرودگاههای اروپا بهره گیری شود. فرودگاه هامبورگ Hamburg-Fuhlsbüttel Airportبا بیش از 11 سال تجربه استفاده از زنبور عسل و محصول آن توانسته است پیشاهنگ این روش پایش کیفیت هوای فرودگاهی باشد. این تکنیک در مجموع با توجه به تلاشهای نظامی مشابه حدود دو دهه قدمت دارد و با توجه به غلظت بخارات شیمیایی و فرارVOCs هیدروکربورها در عسل و ساختار مومی کندوها که در هوای فرودگاهها به وفور یافت می شوند و تغییر رفتار های زیستی کولونی زنبورها گزارشهای بسیار دقیقی از میزان آلودگی و انتشار آلاینده های مذکور به دست می آید.فرودگاههای مذکور از این طریق با ارزانترین, حساسترین و زنده ترین! تجهیز پایشگر هوا به اندازه گیری کیفیت هوا می پردازند...پ.ن:اطلاعات رایگان زیادی در باب این روش پیدا نمی شود ولی اکثر منابع به این کتاب ارجاع داده اند:
Honey bees: estimating the environmental impact of chemicals
By James Devillers, Minh-Hà Pham-Delègue
پ.ن: هنوز سر و کله دوستداران طبیعت در دفاع از زنبورها پیدا نشده ولی با توجه به حساسیت زنبور به آلودگی هوا می توان پیش بینی کرد که میزان مرگ و میر در چنین کولونی های در نزدیک فرودگاهها باید زیاد باشد ولی فرودگاه هامبورگ از 150 کیلو عسل طبیعی که از فصل برداشت قبل استحصال کرده با اطمینان دفاع کرده و آن را عاری از آلودگی های مضر برای انسان می داند و حتی در مناسبتهای خاص بخشی از آن را بعنوان هدیه در بین کارکنان تقسیم می کند!.
پ.ن:من بیولوژیست نیستم ولی با توجه به کولونی زنبورهایی که در اطراف مخازن و محوطه مخازن نفتی دیده ام به احتمال زیاد این موجودات با سر و صدا محوطه های صنعتی و صداهای با دسیبل زیاد و ممتد به راحتی همزیستی برقرار می کنند ولی در طعم عسلی که از کندوهای مجاور مخازن برداشت می شد بو و طعم هیدروکربور به راحتی قابل تشخیص است!.

Tuesday, May 4, 2010

قهرمانان گمنام واقعي Kekexili- Mountain Patrol

محيط باني و حضور در عرصه طبيعت براي پاسداري از حريم و نفوس حيات وحش فقط يك شغل نيست، نوعي سرسپردگي به مام طبيعت است كه فقط از گروهي از شيفتگان آن بر مي آيد، محيط باني با سرايداري يا پاسباني تفاوت عمده اي دارد و نيازهاي فعلي طبيعت وحش ضرورت تحصيلات و دوره هاي آكادميك را براي اين قشر زحمتكش بيش از پيش ضروري مي سازد.
با توجه به پيش نياز توسعه فرهنگي-اقتصادي جامعه پيش از پرداختن به مطالبي چون طبيعت وحش، از محيط بان در كشورهايي كه وسعت و بكر بودن عرصه طبيعي بر فرهنگ و اقتصاد غلبه دارد نمي توان انتظارات افسانه اي داشت ولي زحمات خودجوش و قابل تقدير بعضي از اين قهرمانان گمنام مي تواند بخشي از ذخيره هاي بين المللي مربوط به گونه هاي منحصربفرد را براي نسلهاي آينده حفظ و جانبداري كند.تهيه و ساخت فيلم Kekexili: Mountain Patrol محصول سال 2004 كشور چين اداي احترامي است كه مي تواند براي اين شيفتگان طبيعت حكم كارنامه اي ارزشمند از تلاشهاي ديده نشده آنان را داشته باشد.فيلم به حكايت واقعي بريگادي از محيط بانان چين در در مرز تبت مي پردازد كه در خلال سالهاي 1993تا1996 با بذل جان خود توانستند موقعيت خطير آنتيلوپ تبت را به گوش دولت چين و جهان برسانند و جمعيت 1ميليون راسي اين گونه منحصربفرد را كه در كمتر از 50 سال بخاطر پوست مرغوبش به كمتر از 30هزار تقليل يافته بود از خطر انقراض نجات دهند.فيلم شكوه كوهستان و عرصه وحشي و رام نشدني ارتفاعات چين و تبت را با داستاني از سختي هاي اين شغل و جانبازي بخش عمده اي از اين گروه تا پايان فيلم نشان مي دهد.نزاع دائمي شكارچيان غيرمجاز و قاچاقچي هاي پوست آنتيلوپ با محيط بانان محلي، جنگي تمام عيار و تمام نشدني بين حاميان طبيعت و سودجوياني است كه در همه جاي دنيا كم و بيش جريان دارد...
پ.ن: اگر بتوانم زيرنويس فارسي فيلم را پيدا كنم به سازمان محيط زيست براي پخش براي محيط بانانشان توصيه مي كنم و احتمالاً به دانشگاه نيز براي پخش محدود براي دانشجويان رشته منابع طبيعي، تا اين جوانان نيز بدانند عاشقي طبيعت دست كمي از بقيه عشقبازيها و مخاطرات آن ندارد و به شيفتگان واقعي نياز دارد.
پ.ن:فيلم از لحاظ ارزشهاي تصويري و فيلمبرداري در حيات وحش يكي از بهترين آثاري است كه در حوزه حيات وحش كوهستان هاي مرتفع فلات تبت ساخته شده است و از نظر پرداخت دراماتيك نيز با فيلمهاي مستند پهلو مي زند.

Monday, May 3, 2010

رها كردن هنجارهاي استشمام

رها شدن از هنجارهاي معمول جامعه هنري است كه متاسفانه معدود هنرمندي در دنيا توان رسيدن به اين نقطه را دارند،بدون استثناء همه انسانها كمي تا قسمتي درگير هنجارها و عرفهاي اجتماعي اطراف خود شده اند و در اين مسير تحصيلات،دانش ،آگاهي و تجاربشان شكل مي گيرد.فرهيختگي در عالم هنجارها با انواع رهايي يافته آن تفاوت ماهوي دارد و سوژه پست امروز زني است از ديار اسكانديناوي كه دانش آموخته علوم پايه، هنر و زبان شناسي است. وي متولد سرزمينهاي يخي نروژ و ايسلند و تحصيلكرده لهستان، نروژ، روسيه و آلمان است، وي سمتهاي آكادميك متعددي در دانشگاههاي معتبر دنيا دارد ولي خود را بيش از هرچيز ديگر يك هنرمند مي داند...سيسل تولاس Sissel Tolaasمتولد 1959 در شهرStavanger از نروژ،ساكن و شاغل فعلي در برلين در آلمان مي باشد.وي تحصيلاتي از قبيل رياضيات، شيمي، از زبانشناسي و هنرهاي تجسمي را در كارنامه خود دارد و ازسال 1990بر بو، مشام، شامه و جزئيات بسيار متفاوتي از آن در كنارعلوم ارتباطات و هنر تمركز داشته است.وي حداقل بيست سال از عمر خويش را صرف جمع آوري و طبقه بندي انواع بو بدون حساسيت در مورد مفاهيم هنجارگونه آن در جامعه صرف كرده است،از نظر وي بو يك مقوله قابل دسته بندي به مرزهاي خوب يا بد نيست و بايستي فارغ از اين گونه برچسبها به مشام سپرده شود!.او در طي اين مدت بيش از 6700 رايحه مختلف را در لابراتورش در آپارتمان محل سكونتش جمع آوري كرده و از اين طريق يكي از تئوريسين هاي مورد توجه در شناخت انواع رايحه به شمار مي رود ،او در بسياري از پروژه هاي مختلف صنايع عطرسازي تا نظامي با محوريت بو همكاري دارد.او عقيده دارد كه ما انسانها بيني و شامه خود را بعنوان يك حواس بسيار دست كم گرفته ايم و حجم اطلاعات قابل درك و طبقه بندي از طريق فقط استشمام ميتواند قابل مقايسه با بسياري از اطلاعات قابل درك توسط انسان باشد!.وي در برنامه اي تحت عنوان سرمايه گذاري بر روي آينده، كودكاني را در يك دوره 5 روزه براي آشنا شدن با انوع رايحه ها تحت آموزش قرار داد و از اين طريق به نتايج جالبي در مورد حذف پيشداوري در مورد بو در ميان نسل نونهال رسيد، او مشاهده كرد كه حتي بوهاي نافذ و به اصطلاح مشام آزار نيز پس از مدتي مي تواند به صورت رايحه معمولي و قابل تحمل براي افراد در بيايد و از اين طريق ميتوان اثبات كرد كه ارزش گذاري بر روي بوها امري نسبي و كاملاً بر اساس عرف يك جامعه صورت مي گيرد.
دستاورد جالب توجه ديگر وي مقايسه تاثير بوهاي شخصي بدن افراد بر عطرها و رايحه هاي خوشبو كننده اي كه استفاده مي كنند، بوده است. در واقع بوي بدن در انسان داراي كدبندي به ظرافت اثرانگشت و كاملاً شخصي است و چند نفر در استفاده از يك عطر مي توانند رايحه كاملاً متفاوتي از خودشان بروز دهند! و اين مي تواند سرآغاز دستاوردهاي گسترده تري در صنعت عطرسازي باشد...
سيسل نشريه نوپايي نيز با نگرش مفهومي به رايحه و بوها تحت عنوان mono-kulturمنتشر كرده كه سر زدن به آن خالي از لطف نيست.
پ.ن:بسياري از ايرانيها در ايام حضور در آسياي جنوب شرق از بوي بد عرق و تن اهالي آن سرزمينها آزرده هستند و شكايت دارند كه با توجه به تغذيه و ژنتيك متفاوت و آنچه خانم تولاس بر آن تاكيد دارد به موضوعاتي از قبيل عرف و هنجار شامه و استشمام ارتباط دارد و به هيچ وجه در سطح ارزشي بد يا خوب قابل طبقه بندي نيست...


سه اقلیم و چهار فیلم

بساط فیلم متفاوت دیدن هنوز بر پا است و برای این پست چهار فیلم قابل توصیه دارم, یک اثر اروپایی بعنوان توصیه برتر, دو اثر مستقل آمریکایی و یک اثر تکان دهنده از سینمای آمریکای لاتین که طعم متفاوتی دارد.مطابق معمول چنین رده بندی بهتر است با توصیه برتر شروع کنم و فیلم مطرح و توصیه شده سایر اهالی وبلاگستان از سینمای آلمان با نام اصلی Das Leben der Anderen و ترجمه تحت الفظی "زندگی دیگران" محصول 2006 را برای آنها که روایت سایه دیوارهای آهنین و فرو افتادن آن را می پسندند واز روبرو شدن با شخصیتهای کمتر خاکستری تا بیشتر خاکستری لذت می برند!.فیلم از تعلیق و پرداخت دراماتیکی برخوردار است و برلین شرقی را در سالهای آخر قبل از برداشته شدن دیوار تصویر می کند.فیلم Sidewaysیک کمدی امریکایی محصول 2004 است که همزمان تورهای تاکستان گردی وآشنایی با شراب سازیهای کالیفرنیا را در کنار توصیف زندگی مطلقه های میان سال آمریکایی روایت می کند,اگر در مورد تجدید فراش و شراب به اطلاعات بیشتری نیاز دارید آن را از دست ندهید!.با دیدن چند فیلم پشت سر هم ازPaul Giamatti به این نتیجه رسیده ام که میتوان فیلمهایش را در ژانر کمدی دنبال کرد!.فیلم The Squid and the Whaleیک درام خانوادگی محصول 2005 از دشواریهای جداشدن پدر و مادری روشنفکر و نویسنده برای فرزندانشان, قصه ای پذیرفتنی و به غایت تعمل برانگیز روایت می کند.اگر والدینی در دهه 40 یا 50 سالگی هنوز هم به خواسته های خودشان بیش از نیازهای فرزندانشان بها بدهند چیزی شبیه ماجرای همین فیلم اتفاق می افتد.فیلم Maria Full of Graceمحصول مشترک کلمبیا, اکوادور و آمریکا مطابق معمول همه فیلمهای کلمبیایی از یک طرف و به طور ویژه به مواد مخدر وصل خواهد بود!, داستان به روایت زنام و دختران جوان کلمبیایی می پردازد که برای یک لقمه نان به هیات وسائط حمل مواد مخدر از امریکای لاتین به مقصد آمریکا در داخل بدنشان در می آیند, فاجعه انسانی امریکای جنوبی چیزی کمتر از مدل مشابه در کشورمان نیست.نام فیلم به همان محموله داخل شکمی ماریا اشاره دارد!.پ.ن:آنهایی که بیست سال بعد به مجتمع سینمایی موصوف در سناریوی بازنشستگی ام می آیند می توانند سراغ این فیلمها را آنجا هم بگیرند!!.

Saturday, May 1, 2010

اولين سناريوي بازنشستگي

بامداد 12ارديبهشت 1410 هجري شمسي
مكان جايي مثل زادگاه خودم!
صبح شده و تازه از خواب برخواسته ام با نگاهي به ساعت ليزري كه در سقف اتاقم نورپردازي مي كند متوجه مي شوم كه براي آماده شدن و بيرون رفتن فقط 40 دقيقه فرصت دارم و اين با احتساب اصلاح صورت و دوش با استانداردهاي من يعني چيزي در حد موقعيت Scrambling براي خلبانان جتهاي جنگي!.
حدود يك ماه از تصميم من براي افتتاح اولين سالن چند منظوره نمايش فيلمهاي مستقل ايران و جهان مي گذرد و با توجه به فراخواني كه در شبكه هاي مجازي براي جلب سرمايه گذاري مشترك داده ام،چيزي در حدود 40% سرمايه اوليه به اضافه زميني كه براي احداث در نظر گرفته ام، تامين شده است.يسنا براي تحصيل خارج از كشور اقامت دارد و با توجه به درخواست من براي تامين تجهيزات سمعي و بصري مورد نياز 10 سالن نمايش فيلم با تجهيزات پيشرفته سه بعدي و 4 بعدي اقدام كرده و روزي نيست كه مجموعه اي از اطلاعات شركتهاي سازنده را برايم ارسال نكند.مامان يسنا در اين ميان با ناباوري به اين تلاش اوان بازنشستگي من خيره مانده و عليرغم عدم اعلام مخالفت علني آنچنان هم به صرف ذخيره بازنشستگي ام در اين راه راغب نيست!.طراحي و دكوراسيون داخلي سينما را خود مامان يسنا به عهده گرفته و مطمئن هستم نمونه متفاوتي خواهد شد.
ساختار دولتي ناظر بر ساخت و پخش فيلم در كشور در حال حاضر هيچگونه نظارت مستقيمي بر توليد يا ارائه مفاهيم ندارد و فقط چارچوبهاي بسيار كلي و بين المللي پخش عمومي فيلم را ابلاغ كرده است و از طرف ديگر كمكهاي آنچناني نيز براي راه اندازي يك نهاد مستقل سينمايي از اين دست نمي كند. پيشبيني من براي تامين سرمايه گذاري تا بحال بد از آب در نيامده و فقط اگر بتوانيم با كمك استقبال عمومي دانشجويان و علاقه مندان به سينماي مستقل در اين شهر روي پاي خودمان بايستيم، آنچنان كيسه اي براي سود و درآمد ندوخته ام،فقط كافي است دخل و خرج سينما با هم بخواند...
اين روزها خوشبختانه راهي هم براي گرفتن مجوز هاي حقوق پخش فيلم به صورت محدود و فقط در مجتمع سينمايي خودم از طريق رايزني با وكلاي جوان انجمن سينما پيدا شده است كه در بعضي اوقات مي توان با با موافقت كارگردان و توليد كننده حتي بدون هزينه و فقط براي 3 بار پخش در هفته اين امتياز را كسب نمود،هنوز هم ديوانه هايي مثل خودم پيدا مي شوند كه بتوانند از پول بگذرند و با دلشان زندگي كنند.جمعي از بازنشسته ها و دوستان دوران قديم را هم براي سپردن بعضي از كارهاي مجتمع در ذهنم فهرست كرده ام،سعي دارم با همت بازنشسته ها كار را مديريت و راهبري كنم و دوران بازنشستگي را به بهترين اوقات باقي مانده زندگي بدل كنم.
پ.ن: فقط اگر بتوانم اين همه فيلمهايي را كه در سالهاي گذشته به عنوانهاي مختلف و در فرمتهاي متفاوت جمع كرده ام با مجوزي براي پخش همراه كنم يا حداقل در سالنهاي كوچكي كه براي حدود 30تا50 نفر طراحي كرده ام به نمايش بگذارم، تلاش اين همه سال فيلم ديدن و آرشيو كردن به هدر نرفته است.
پ.ن:هنوز براي پذيرايي در سالن سينما فكري نكرده ام و به دنبال ايده اي هستم كه بشود تماشاگر را بسيار محترمانه و داوطلبانه از بردن اغذيه خوراكي به داخل سالن منع كرد.شايد با طراحي كافه ترياهايي كه در خروجي به صورت هوشمند خروج مواد غذايي را هشدار مي دهند چنين سامانه اي راه اندازي كرد.
پ.ن: برگزاري نمايشگاه دائمي ديجيتال پوستر و عكس فيلم در يك غرفه رايانه اي و دعوت از هنرمندان اين رشته و بخصوص كادر فني سينما در شبهاي اكران فيلمهاي متناظرشان از فعاليتهاي جانبي مجتمع خواهد بود.براي چنين بخشهايي بايد روي كمك جوانان حساب بيشتري باز كنم.
پ.ن: من يكي از برنامه هاي دلخواه بيست سال بعد و دوران بازنشستگي ام را معرفي كردم و مي دانم كه اگر زيرساختها تا آن روز تغييرات مناسبي كرده باشد،بهترين بازنشستگي همه دوران لقب خواهد گرفت!.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes