Friday, January 29, 2010

شوریده گان بی سرانجام به هیچ نمی اندیشند

در همین کره خاکی,زلزله ای جانسوز همان گونه که خانه و کاشانه دهها هزار گیلانی و قزوینی و اهالی بم را بر سرشان فرو ریخت,2 صد هزار را روانه سینه خاک کرده و میلیونها را آواره کرده است.تفاوت نگاه امروز ایرانی به این واقعه دردناک بشری فقط از سر فاصله قاره ای داشتن با محل وقوع آن نیست, بلکه بیشتر از سر شوریدگی و بی سرانجامی است که این روزها از ترس خوشه بندی و تورم 40تا60 درصدی پیش بینی شده در سال آینده نصیبش شده است. ایرانی امروز با لیست بلندبالایی از اتهامات و جرایم و مجازاتهای مابه ازا روبرو است و نمی داند یا اگر هم بداند برایش تفاوتی ندارد که چندین اکوسیستم منحصربفرد وطنش در حال تخریب هستند,او فرصت ندارد که برای هیچ چیز بیرون خود و زن و فرزندش دل بسوزاند یا اشک شوق و همدردی روانه کند...
در خبرها آمده است که اولین گروه 60 نفره از کودکان هائیتی برا ی فرزندخواندگی و پذیرفته شدن در خانواده های آلمانی همین چند روز گذشته وارد فرودگاه فرانکفورت شده اند و خانواده هایی که که پیشاپیش متقاضی این قضیه بوده اند به استقبال آنها رفته اند,عکس نشان می دهد که این خانواده ها از والدین بدون فرزند نیستند و در عین داشتن فرزند چنین درخواستی داشته اند...پ.ن: تفاوت همین دو دیدگاه نشان می دهد که مردم قبل از هر چیزی بر اساس آسودگی خیال پا از چنبره خود و خودخواهی بیرون می گذارند و انسان گرفتار نیازهای پیش پا افتاده اولیه فرصتی برای دلسوزی همنوع,غیر همنوع,طبیعت یا محیط زیستش نمی یابد!!.

یسنا 3.5

فکر کنم به سخترین اوقات سر وکله زدن با یسنا رسیده باشیم!,کمی بیشتر فهمیدن و استقلال طلبی با چاشنی ناز و اداهای دخترانه که بایستی به قول بزرگترها حتماً ناز کشیدن متقابل را به دنبال داشته باشد اوقات پرچالشی برای این روزهای ما فراهم کرده است...پ.ن:تلوزیون دیدن دسته جمعی و تماشای چندصدباره کارتون های یسنا از آن شکنجه هایی است که برای یک خودخواه 40 ساله! گران تمام می شود.

Wednesday, January 27, 2010

خيابان مشمع پيچ شده

يكي از موضوعات توجه برانگيز در وب براي من،مربوط به گزارشاتي است كه بلوغ جامعه و حركتهاي روشنگرانه آنها بدون دخالت دولت يا حكومت به نمايش مي گذارد، به اين معنا كه دولت نقش دايه بهتر از مادر را براي جامعه بازي نمي كند بلكه اين خود جامعه است كه به وقت لزوم بدون چرتكه دست گرفتن و به هزينه انديشيدن، نقش مورد نظر و مكفي خويش را بعهده مي گيرد...مطلب اين پست با مطالعه روزانه رسانه هاي مورد علاقه ام به ذهنم رسيد و از يك عكس آغاز شد،عكسي كه يك خيابان را پيچيده شده در پوشش محافظ پلاستيكي Bubble Wrapنشان مي دهد.
توضيحات عكس و خبرهاي وابسته نشان مي دهد كه خيابان Sommerville متعلق به شهر Worcester در بريتانيا داراي بيشترين پرونده هاي شكايات بيمه در 5ساله اخير بوده است و ملقب به خيابان تصادف شده است!،بويژه پس از وضعيت بد جوي زمستان، آمار تصادفات و خسارتهاي ناشي از سرما و يخبندان در اين خيابان به شدت افزايش يافته است. مردم ساكن خيابان تصادف! تصميم گرفته اند كه براي هشدار به همديگر و رهگذران با صرف 1500 متر مربع از اين پوشش پلاستيكي و پوشاندن همه اجزاي موجود در طرفين خيابان و حتي درختها و فضاي سبز و نماي ساختمانها به ياد همديگربياورند كه چه مسئوليتي در قبال حفظ اموال عمومي و خصوصي دارند!.
پ.ن:نمي دانم چند سال يا چند دهه يا شايد چند قرن! لازم است تا مردمي به اين حد از فهم مسئوليت اجتماعي برسند ولي مطمئن هستم اگر مشكلات پيش پا افتاده و اوليه جامعه كنار برود و مردم با خيالي آسوده تر شروع به انديشيدن كنند به هر صورت اين زمان فرا خواهد رسيد...

کتب ضاله به روایت غربیها

این نسیم مغزآور! و پزهای مخالف با سانسور و ممیزی کتاب که این روزها از بلاد غرب می وزد تا همین چند دهه قبل محلی از اعراب نداشته است و ایندیپندنت فهرستی از کتابهایی که مطالعه آنها در اروپا و آمریکا مصادف و مساوی با به زندان افتادن بوده است را منتشر کرده است. نقض عفت عمومی و قباحت مضمون ومک کارتیسم و عوارض سرخ کشی در قرن بیستم,عقاید ضد مسیحیت و ضد عفت عمومی در قرنهای 16تا 19میلادی و نمونه های ضد دیکتاتوری در شوروی زمان استالین از مهمترین خط قرمزهایی بودند که روزگاری گذشتن از آنها در اروپا و امریکای متمدن امروزی! و درقالب خواندن کتاب به معنای به کام مرگ و زندان رفتن بوده است!.
پ.ن: سالها گذشته است تا بشر غربی به این بلوغ برسد که کتاب ضاله وجود خارجی ندارد! و کسی که توان خواندن دارد لاجرم توان اندیشیدن هم دارد و در صورتی که اندیشه مخاطب نداشته باشد آن کتاب به خودی خود محو خواهد شد و پافشاری بر ممنوعیت آثار سخیف یا هرزه نگاری فقط در معروفیت آنها موثر می افتد...پ.ن:از کتابهای این فهرست به جز آثاری که با اندیشه ناب همراه هستند و جزء گنجینه فرهنگ و ادبیات بشری محسوب می شوند بقیه فقط در چارچوب معروفیتی که سانسور برایشان به ارمغان آورده به چاپ مجدد یا ساخت فیلم بر اساس آنها در روزگار ما رسیده اند...

Tuesday, January 26, 2010

ترغیب کودک به تغذیه با Recess Before Lunch

بزرگترین نگرانی پدر و مادرهای امروزی بعد از سلامتی کودکانشان بویژه تا سنین دبستان, معضل مشترکی به نام تغذیه آنها است!. بچه ها در فاصله جدا شدن از دوران شیرخوارگی تا دوران مدرسه ابتدایی به تغییرات اساسی سیستم گوارش و عادات جدیدی برای خورد و خوراک مبتلا می شوند و تلاشهای والدین را ناکام می گذارند, انواع منوهای رنگارنگ یا تغییر ساعات سرو غذا هم در بسیاری از اوقات کارساز نیست و بویژه کمتر مادری را این روزها می بینید که بچه را زیر بغلش نزند! و همه متخصصین تغذیه را امتحان نکند!!.
تجربه جدید بعضی از مدارس آمریکایی در برنامه ریزی مجدد ساعات تفریح و تنفس کلاسها و انتقال یکی از ساعات تنفس به قبل از وقت صرف ناهار به نتایج بسیار جالب توجهی منجر شده است!,بازی و تحرک 15تا30 دقیقه ای کودک قبل از صرف غذا کمک شایانی به آرام گرفتن و میل بیشتر برای خوردن میوه, سبزیجات , شیر, آب و جلوگیری از به هدر رفتن غذاهای طبخ شده است!.لینک خبر
پ.ن: این تجربه در برنامه ای تحت نام "recess before lunch" از سال 2002 در آمریکا شروع شده است و توانسته است شکیبایی بیشتری در حدود متوسط 10 دقیقه برای تحمل ساعات کلاس بعد از صرف غذا را در شاگردان مدارس ابتدایی نیز سبب شود.
پ.ن:با مدل سازی این رفتار برای بچه های قبل از سنین دبستان نیز در صورت فراغت مادران و فرصتی برای رفتن به فضای باز و تحرکی نیم ساعته شاید بتوان به نتایج مشابهی رسید,برای کودکانی که صبحها بسیار دیر از خواب برمی خیزند و در نتیجه ساعات صرف صبحانه و ناهارشان نیز به همان ترتیب جابجا می گردد بایستی از لحاظ برنامه ریزی زمانی این محدوده را نیز در نظر بگیرند.

Monday, January 25, 2010

ایرباس نظامی A400M

معاهدات نظامی پس از جنگ جهانی دوم,شرایط یک طرفه و محدود کننده ای به دولتهای متحد و بازنده جنگ تحمیل کرد و تا سالها دو کشور آلمان و ژاپن را از ساخت یا شرکت در پروژه های طراحی و تولید جنگ افزارهای تهاجمی منع می نمود, به جز تسلیحاتی که کارکرد تدافعی و ترابری داشته باشند...
کنسرسیوم هواپیماسازی ایرباس پس از سالها تجربه در ساخت و تولید ناوگان مسافری-تجاری و تمرکز بر موتورهای جت,به دنبال برنامه جایگزینی هواپیمای ترابری سنگین نظامی ترانسال160 و هرکولس سی 130که دو انتخاب مطرح ناتو در دهه های 70 و 80 میلادی بودند ودر شاخه صنایع نظامی ایرباس به سمت طراحی و ساخت نمونه جدیدی همت گماردند که از لحاظ ابعاد و توانایی می بایست در میان دو انتخاب هرکولس بعنوان یک هواپیمای ترابری توربوپرآب و بوئینگ سی17 بعنوان جت فوق سنگین ترابری نظامی قرار گیرد, نیازهای مورد نظر و جمیع مشخصات طراحی به خلق یک هواپیمای توربراپ 4 موتوره سنگین که در هر پروانه موتور به 8 تیغه خمیده مجهز است منجر گردید.
ایرباس ای400 ام پس از قریب به سه دهه تلاش در حالی به اولین پرواز آزمایشی در سویل اسپانیا رسید که سالها تاخیر و هزینه های سربار (25 میلیارد یورو!)جایی برای اختلالات سیستم یارانه ای کنترل موتورهای آن باقی نمی گذارد!,علیرغم اولین پرواز آزمایشی موفقیت آمیز این هواپیما مدارکی دال بر نیاز به توقف و روشن کردن مجدد یکی از موتورها در اثر اختلال برنامه های رایانه ای سیستمهای کنترل ,شایعه ای مبنی بر عدم تکمیل پروژه و ادامه تاخیر در تحویل سفارشهای 9 کشور متقاضی را به مطبوعات کشانده است.لینک خبر
پ.ن:شباهت ظاهری این هواپیما با هرکولس سی 130 که در ارتش ایران از قبل از انقلاب بعنوان یکی از بهترین پرنده های ترابری سنگین جهان به خدمت گرفته شده است باعث شد تا این پست را تحریر کنم, تلفیق پلاتفرم لاکهید و ایرباس و ظهور نسل موتورهای جدید 8 تیغه ای توربوپراب که توان دور معکوس را در لحظات پس از فرود مانند موتورهای جت دارا هستند و هر موتور به توانی در حدود 11000 اسب بخار نایل آمده است! و در مجموع توان حمل 37 تن بار را سبب می شود ,بالهایی از جنس فیبر کربنی حمایت شده با پلیمرهای مهندسی, هشدار دهنده های فروسرخ بر روی دم و بالها برای هشدار سلاحهای تهدید شونده شلیک شده هواپیمای دشمن , برد عملیاتی با حداکثر بار همراه 3300کیلومتر بدون سوختگیری , حداکثر برد آن 6400 کیلومتر با حمل باری به وزن 20 تن و قیمتی در حدود 100 میلیون یورو برای هر فروند در کنار نام ایرباس و خاطره هرکولس بعنوان نسل بعدی ترابری هوایی سنگین جهان را از سال 2012 به بعد در پایگاههای نظامی برتر جهان مشاهده خواهید کرد...

Sunday, January 24, 2010

بیل گیتز وبلاگنویس وارد می شود!

بیل گیتز کبیر بعد از کناره گیری از شغل تمام وقتش در کمپانی که خود بنیان گذار آن بوده است و پیوستن به همسرش ملیندا در بنیاد امور خیریه ای که به راه انداخته اند و با توجه به اوقات فراغت بیشتر و دریافت نظرات و ایمیلهای بیشماری که به دستش می رسد تصمیم گرفت تا با راه اندازی وبسایت شخصی امکان به اشتراک گذاردن ایده هایش و ایده های وارده با همه مخاطبان و جهان را تجربه کند!.
سایت شخصی وی با عنوان یادداشتهای گیتز با ظاهری ساده,آراسته و مدرن وبلاگی سفارشی است که از قسمتهای متفاوتی چون: من به چه می اندیشم؟, آنچه فراگرفته ام؟, مسافرتهای من ,کلاس کنجکاوی و گفتگو تشکیل شده است.
مطالبی چون نقد کتابهای خوانده شده,موضع گیری در مورد فاجعه هائیتی و یا شرکت درفستیوال فیلم ساندنس, مطالب مربوط به محیط زیست و انفلونزای خوکی نشان می دهد که شخصیت بزرگترین کارآفرین و نابغه سرمایه داری جهان به انسانیت به مراتب نزدیکتراز بسیاری از قدرتمندان جهان است. دغدغه اشتراک ایده و نگرش با سایرین و گرفتن بازخورد برای شخصی که بیش از هر انسان دیگر در 3 دهه گذشته بر جهان تاثیر گذاشته است به نکته دقیقی در مورد گیتز اشاره دارد و آن نیرویی است که در پس هر ایده و خلاقیت ناشی از آن نهفته است...
پ.ن: همین یکی کم بود که بیل گیتز نیز به وبلاگنویسی روی آورد تا به رکوردهای عجیب و غریبش در این وادی نیز ادامه دهد!!.
پ.ن:بیل گیتز را بیش از هر چیز دیگر برای نشان دادن راه تفکر راهبردی می ستایم, اولین بار با خواندن نظراتش در مورد استراتژی معنای واقعی راهبرد و تفاوت آن را برنامه های عملیاتی دریافتم!, همین امروز در یک جلسه بیهوده سعی می کردم مدیریت ارشد را از سپردن کار تدوین استراتژی به کارشناسان و سرپرستان باز دارم و هیچکس هم منظورم را تا آخر جلسه در نیافت!!.

Saturday, January 23, 2010

گربه یا راک ایرانی توفیری ندارد

گربه ایرانی در فهرستی قرار می گیرد که به ما تعلق دارد و بی برو و برگرد ایرانی است, ولی هیچگاه ارزش و بهای آن را مانند دیگر ستایش کنندگانش در نیافته ایم,لاجرم بهترین استعاره برای قبادی خواهد بود تا فیلمی را در مهجوری و غربت موسیقی در این دیار با استعانت از آن بسازد.اگرچه موسیقی مورد بحث در فیلم قبادی بیشتر به سبکهایی غیر ایرانی می پردازد ولی هنرمندی که زیر لوای آن ایستاده است ایرانی است و به سبک ایرانی آن را روایت می کند, پس راک ایرانی یا رپ ایرانی نیز می تواند هویت ویژه خودش را داشته باشد...ساخت فیلمی با چنین اسبابی از مظلومیت فقط با محک واقعیت نابی که در آن موج می زند به دل می نشیند و همین جا است که تفاوت فیلم ساختن هنرمندی متعلق به متن جامعه با هنرمندان از جامعه بریده به چشم می آید.فیلم فقط به روایت مظلومیت موسیقی نمی پردازد بلکه به روایت مقطع مقطع همه حقیقتهایی می پردازد که دراین دیار کتمان شده اند,دوربین قبادی در خدمت سینمای نابی است که قرار است بر فروش یا پروپاگاندا اصرار نداشته باشد و از همین رو است که در همان سکانس اول آب پاکی را بر روی دست تماشاچی و سینما دار با هم می ریزد و از آنها می خواهد بخشی از جامعه را که جدی گرفته نشده , همه استعدادها و شور وشوق اهالی آن را جدی بگیرند.
پ.ن:بر خلاف تبلیغاتی که بر علیه هنرمندان موسیقی زیرزمینی ایرانی می شود این گروه فقط به کاستهای طبقاتی مرفه و بی درد تعلق ندارند و آنچه که مشهود است حکایت دردی است که این بار با نوای گیتار باس و اسباب کوبه ای غربی به گوشمان می رسد و با برچسبهایی مانند بیدردی و شیطان پرستی نیز قابل کتمان نیست!.
پ.ن: هنرمندی حامد بهداد جایی برای گله گذاری باقی نگذاشته است و قبادی نقشی متفاوت از این جوان پرشر و شور گرفته است که سایر بزرگان هنوز از بهداد نخواسته بودند,بهداد به غیر از تریپ لوطی و بامرام فیلم فارسی البته ورسیون بدون کلاه شاپو ظرفیتهای دیگری هم دارد!.

Friday, January 22, 2010

Banksy در افتتاحیه ساندنس

وقتی بعنوان یک وبلاگنویس یک سوژه را به صفحاتتان راه می دهید,ناخودآگاه از دست تبعات آن نیز راه گریزی ندارید,مثلاً اگر اولین بار شما بودید که از آبجیز در این فضا صحبتی به میان آورده اید پس از هر آلبوم جدید یا هر موضوعی در حاشیه آنها غلغلک می شوید که باز هم از آنها بگویید و الخ...ولی در این مورد خاص صحبت از آبجیز نیست و Banksy هم اولین بار توسط من کشف نشده!,ولی همان حس با رسیدن به اخباری در مورد او در من زنده می شود و این خبر هیجان انگیز در مورد یکی از دوربین گریزترین هنرمندان قرن 21ام است که با یک فیلم جنجالی در افتتاحیه جشنواره متفاوت فیلم ساندنس در یوتا شرکت کرده است و مهمان رابرت ردفورد خواهد بود,هنرمندی که از زمان ظهور فقط در قالب گرافیتیهای دوست داشتنی و تفکر برانگیزش در حوزه هنر خیابانی جهان معروف شده و هنوز کسی تصویر واقعی او را به چشم ندیده است!, فیلم در مورد تلاشهای یک مستندساز برای یافتن وی و به تصویر کشیدن دنیای شخصی او است...
پ.ن:به گفته بنکسی فیلم در مورد تلاشهای یک فیلمساز برای فیلم ساختن از کسی است که در انتها نیز به شکست بدل می شود!.
پ.ن: هنر بنکسی تا سالها در دل تاریکی شب و در گوشه و کنار خلوت خیابانها و زیر پلها و معابر آبی تولد می یافت و به هنگام سپیده دم عابرین خودشان را با سوالهای زیادی بعد از دیدن استنسیلهای وی روبرو می دیدند ولی بعدها وی تصمیم گرفت که با چاپ و عرضه نمایشگاهی جنبه های دیگری را به فعالیتش اضافه کند,از معروفترین مشتریان کارهای وی براد پیت و آنجلینا جولی هستند..

Thursday, January 21, 2010

زنان هزاره سوٌم سازمخالف را کوک کرده اند

بعد از نرگس کلهر , همتایان تازه وارد دیگری نیز بر علیه شوهر و پدرشان قیام کرده اند!,گویا زنان وابسته سیاسیون در هزاره سوم تبانی کرده اند تا ساز مخالف بزنند و بدون در نظر گرفتن جناح و مرام اهالی ذکور خانواده بیانیه صادر کنند و در کمپینهایی متعلق به جناح مقابل بر طبل استقلال زنانه بکوبند!.
گزارش دیلی تلگراف از کمپین NOH8 که به طرفداران ازدواج و حقوق مساوی برای همجنس خواهان تعلق دارد, شرکت خانم سیندی مک کین همسر نامزد و رقیب اصلی جمهوریخواه انتخابات 2008 ایالات متحده را در این کمپین و گرفتن فیگور تبلیغاتی در یکی از پوسترهای آنان را مطرح کرده و این در حالی است که جمهوریخواهان به عنوان مخالفان سنتی و دوآتشه اهالی سرزمین همجنسخواه و همجنس طلب شهره در ایالات جنوبی وغربی آمریکا هستند!.از طرف دیگر مگان دختر مک کین نیز در آدرس توییتری اش از این که چقدر به مادرش برای این کار افتخار می کند گفته است و به همین سادگی مادر و دختر دست به دست هم داده اند که سناتور مک کین را که از جنگ ویتنام نیز جان سالم به در برده است به چند سکته همزمان مهمان کنند!.
پ.ن: آقایانی که رای اناث وعلیامخدرات دور و نزدیکشان را پشتوانه ای برای حضور در فعالیتهای آینده سیاسی به حساب آورده اند از همین الان معادلاتشان را کنار بگذارند, خانمها آمده اند تا باورهای خودشان را از صندوق بیرون آورند...
پ.ن:استفاده از بعضی اصطلاحات فقط بار طنز دارد و موجبات دل نگرانی زنان شیردل ایرانی را فراهم نکناد!!.

Wednesday, January 20, 2010

خاری سبز در پهلوی چین

تولید محصولات با برچسب Carbon Footprintکه از بریتانیا آغاز شده است در حال پیشروی و همه گیر کردن همه شرکای تجاری بریتانیا و اتحادیه اروپا است, اروپاییها در مسیر استعمار سبز ! همه تولیدکنندگانی را که به دنبال سهمی از بازار مصرف آنها هستند به دنبال خود روانه کرده اند.لینک
در این میان نوبت بسیار پیشتر از آنکه واقعاً به تایوان تعلق داشته باشد,به تایوان رسیده و این کشور نیم وجبی مانند خاری سبز بر جگر سیاه چین خلقی نشسته است تا یکبار دیگر در عمل ثابت کند به لحاظ استاندارد تولید ,مدیریت کیفیت و تعهدات زیست محیطی از برادر بزرگترش به مراتب جلوتر افتاده است!.سازمان محیط زیست تایوان با تصویب و صحه گذاری این اقدام بعنوان کشوری که اقتصادش به صادرات وابستگی تام دارد, همسویی قابل توجهی بین منافع اقتصادی پایدار و افزایش نفوذ کالای تایوانی در بازارهای معتبر جهانی را تضمین خواهد کرد.فاز اول محصولات مشمول این طرح شامل نوشیدنیهایی که در بطریهای PET بسته بندی می شوند,انواع شمع و محصولات خوراکی از قبیل بیسکویت و شیرینی های بسته بندی شده می باشد. لینک خبرپ.ن:خوشبختانه دولتها و حکومتهای دوراندیشی هم در این دوران تباهی این کره خاکی حضور دارند که مزیتهای اصلی را برای بقاء در ویژگیهایی مانند رقابت اقتصادی می دانند و تهدیدات خود را در حد گرفتن سهمی از بازار به اجرا می گذارند...
پ.ن:تایوانیها برای خودشان برچسب ویژه ای نیز با نمادها و مفاهیم پرمغزی طراحی کرده اند که در شکل بالا می بینید.

Tuesday, January 19, 2010

استفاه غیر رسمی از لپتاپ با lapdesk



دارندگان لپتاپ در محیطهای غیر اداری و غیر رسمی عادات غریبی به ولو شدن روی زمین ,تختخواب یا کاناپه دارند و برای فرار از دردهای مفاصل گردن و کمر به انواع لطایف الحیل متوسل می شوند و در این میان ابزار کمکی که این دردها و ام المراض آرتروز را کاهش دهد مانند تحفه ای از آسمان بر روی چشم می گذارند!.
انواع ایده هایی از این دست را در یک تصویر می بینید که با استعانت از واژگان لپتاپ و میز, واژه جدیدی (laptop+desk=lapdesk)را نیز اختراع کرده اند که توانایی تبدیل شدن به انواع ابزار کمکی استفاده از لپ تاپ در وضعیتهای غیر رسمی به شمار می رود!!.
پ.ن: این پست بیشتر به تصویر ایده اختصاص دارد تا توضیحاتی در مورد اصل ایده,به گمانم ایده به خودی خود گویا است.


Sunday, January 17, 2010

شكنجه و القاي درد با موسيقي

موسيقي هنر و مهارتي است كه به كمك اصوات و در جهت ارضاي حس شنوايي خلق مي شود و با نسبت دادن آن به Muses الهه شعر و موسيقي از عهد باستان آن را هديه اي از جانب آسمان و قدرتهاي فرا انساني مي دانستند.
بعدها موسيقي را صوتي تعريف كردند كه گوش با شنيدن آن به لذت و شعف مي رسد و هيچگاه در مخيله رامشگران و ارباب موسيقي خطور نمي كرد كه بشر دو پا! روزي از موسيقي براي شكنجه و القاي درد آن هم به اسرا و زندانيان در بند براي در هم شكستن هر چه سريعتر آنها فايده ببرد!!.گزارش اشپيگل به روايت واقعي Ruhal Ahmed يكي از سه زنداني بريتانيايي معروف به Tipton Three درگوانتانامو بين سالهاي 2002 و 2004 مي پردازد كه به اشتباه بعنوان تروريست و در واقع به خاطر سفر چند روزه شان به پاكستان در سال 2000 براي يك جشن عروسي، دو سال از بهترين سالهاي عمرشان را در زير غيرانساني ترين شكنجه هاي مدرن گذراندند و پس از آزادي و روايت آنچه بر آنها رفته بود تكنيك شكنجه با موسيقي نيز فاش گرديد!.تلفيقي از اجبار زنداني به شنيدن ساعتهاي متمادي موسيقي راك و متال يا بيدار نگاه داشتن در شرايط بد و خسته كننده و پخش موسيقي با صداي بلند براي جلوگيري از خوابيدن باعث شده بود تا رحيل احمد موسيقي را بعنوان ابزار شكنجه هميشه به ياد داشته باشد...پ.ن:مايكل وينترباتم و فيلم تحسين شده اش "جاده اي به سوي گوانتانامو" به روايت داستان اين سه جوان اهل Tipton پرداخته است.
پ.ن:روشهاي غير انساني براي خرد كردن و شكستن زنداني در زندانهاي مدرن ديكتاتورها و به قول بامدادي امپراتورها!،به طور معمول به روشهايي تبديل شده است كه با روح و روان زنداني سر و كار دارند و پس از سالها نيز اثرات زيانبارشان از اعصاب و روان قربانيان رخت برنمي بندد.
پ.ن:آن رانندگان محترمي كه موزيك دلخواهشان را فارغ از سبك و سياق موسيقي با صداي بسيار بلند و شيشه هاي پايين گوش مي كنند اين سخن را نه از ضابط قانوني بلكه يك هموطن بشنوند كه موسيقي بدون آنكه در شرايط ايده آل براي ديگران پخش شود مي تواند به شكنجه تبديل شود و فارغ از هر آيين و مذهب و اعتقادي به سوهان روح بدل شود، لطفاً شيشه اتومبيل را بالا كشيده و در چارديواري محفوظ خود بدون ايجاد مزاحمت براي ديگران موزيك را تجربه كنيد!.

Saturday, January 16, 2010

شما اشتباه می کنید


تا امروز صبر کردم شاید توضیحات من موجب قناعت کار گروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه وابسته به دادستانی کل کشور(قوه قضائیه) را فراهم آورد,همانطور که متوجه شده اید این وبلاگ نیز شامل حال فیل و تر زدن آن شده و یسنابابا هم به جرگه کسانی پیوسته که دلیل انسداد آدرس وبلاگش را نمی داند و در اعتراض به آنچه که به زعم من به اشتباه شامل حال این وبلاگ شده فقط یه کمیته مذکور یادآوری کرده است که یک شهروند معمولی و بدون هیچ سابقه قابل عرض در هیچ نوع تشکل و دسته جات اعم از خودی یا نخودی است! و تا آنجا که به یاد می آورم هم چیزی از سیاست و سیاسی بازی سر در نمی آورده ام که بتوانم محمل یکی از مصادیق جرم باشم یا از گذاشتن عکسهای آنچنانی و توهین به شرافت انسانی افراد مبرا بوده ام.در و دیوار وبلاگ را ازابتدا به تبلیغات اختصاص نداده ام و هر چه در این صفحه خانه می بینید فقط بخشی از زندگی روزمره"چشمهایی که فکر می کنند" را تشکیل می دهد. یک چنین آدمی مانده است تا حداقل به خودش ثابت کند سفر شخصی اش را می تواند به سرانجام برساند بدون انکه خاطر دیگران را مکدر کند...
با توجه به اینکه طبق ایمیل ارسالی شما دسترسی مستقیم به چنین کارگروهی امکانپذیر نیست و درخواست بررسی و رفع انسداد نیز ابتدا نیاز به ارسال اطلاعات شخصی در حد و اندازه "
در صورت تمایل به اعتراض، درخواست اعتراض خود را همراه با مشخصات کامل صاحب دامنه شامل: نام و نام خانوادگی، شماره شناسنامه و محل صدور،تاریخ تولد ، نام پدر،کد ملی، آدرس دقيق پستي و شماره تلفن ثابت و همراه براي ما ايميل نماييد تا اعتراض شما به کارگروه ارسال گردد." دارد, باید بگویم که نوشتن بدون نام و نشان در یک وبلاگ را با این باور آغاز کرده ام که هویت اصلی آدمها زمانی فاش می شود که نشانی از تفکر و سلایق و مسئولیت پذیری اجتماعی آنها بدهد و صاحب این جستار به یمن 4 سال تلاش بی وقفه توانسته است همه این اطلاعات را برای شما فراهم کند!.
برخلاف دیگران من این صفحه و آدرس دوست داشتنی آن را ترک نمی کنم و تا آخرین لحظه ممکن یسنابابا در همین صفحه خواهد نوشت و این شما مخاطبان وبلاگ هستید که در صورت تمایل می توانید از راههایی که می توانید به این آدرس و پستهای بعدی دست پیدا کنید.
پ.ن: سیکل معیوب تولید معترضین بیشتر و نارضایتی گسترده بدون آنکه نیاز به بازتولید چنین چیزهایی باشد فقط به یک نقطه ختم خواهد شد...

Friday, January 15, 2010

از کوچه باغ صفا تا دیویدوف



عطر و بوی خوش هیچگاه مانند این روزها در سیطره کشورهای غربی نبوده است,اگر از همشهریهای من باشید,عطر فروشی قدیمی خیابان نمازی را به یاد خواهید آورد که اسانس بهار نارنج, گلاب کل محمدی و عطریاس را در بطریهای آلمینیومی عرضه می کرد و قدیمیها می دانستند که این عصاره از دل معطرات ایرانی و با فن آوریهای بسیار ساده عرق گیری و عصاره کشی و از کوچه پس کوچه ها و باغهای شهرمان نشانی می دهد...
واژه عطر Perfume از اصل لاتین آن per fumum ریشه گرفته است و به معنای منتج از دود یا بخور بوده است.بین النهرین و مصر باستان خواستگاه نخستین عطر سازی و سپس در ایران و روم باستان اعتلا یافته است.هندیها نیز با بخور و بخوردان و عود سوزاندن اولین ملتی بودند که خواص معطره بعضی چوبها را هویدا ساختند.اولین شیمیدان سازنده عطر در جهان زنی با نام Tapputiاز اهالی بین النهرین بوده است,او با جوشاندن نوعی سوسن به همراه بعضی میعانات حاصل از تقطیر سایر گیاهان و نوعی روغن و سپس جوشاندن مکرر به اولین عطر سنتزی دست یافته بوده است.گیاهان و اودویه جات وعصاره بادام, گشنیز, گل تلفنی, رزین حاصل از درختان برگ سوزنی, اترج و بعضی از گلها اولین مواد عطرسازی در دوران باستان بودند.ابوعلی سینا اولین کسی بوده است که رساله تقطیر و عرق کشی از گل و گیاه را به رشته تحریر درآورده است و این روش تقریباً با همان اصول تا امروز مورد استفاده قرار می گیرد.دانش عطرسازی تا اوایل قرن 14 بعد از میلاد به اروپا راه نیافت و اولین سازندگان عطر اروپا را باید مجارستانیها دانست, آنها از اضافه کردن روغن معطر پایه به نوعی الکل به فرمان ملکه الیزابت مجارستان اولین عطر اروپا را با نام آب مجار ساختند!.
امروز جهان عطر سازی از شاخه های بسیار سودآور, تخصصی و اسرارآمیز صنایع شیمیایی به شمار می رود و کمتر کسانی در دنیا از آنچه در لابراتوارهای عطرسازی مشهور می گذرد با خبر هستند.مصرف کنندگان عطرها نیز به همین سبب کمتر از مواد ترکیبی و پایه های عطرسازی اطلاع دارند و به نوعی این صنعت در تلاش است که مشتریان در حد مصرف کننده باقی بمانند.
ن:انسیکلوپدیای عطر و بو را برای همین معرفی می کنم که با رفتن به آن و ثبت نام در جریان اطلاعات بیشتری در مورد عطر مورد علاقه تان قرار بگیرید و از طریق عطرهایی که مصرف می کنید روش پیدا کردن عطرهای مشابه یا همطراز را و دسته بندی بوهای تشکیل دهنده یک عطر را فرا بگیرید...
پ.ن:من از همین طریق فهمیدم که پایه بوهای مورد علاقه من از چوبهای معطر سرچشمه می گیرد و مخلوط اسانس مرکبات را با عطر مصرفی ام بیش از هر چیز دیگری انتخاب کرده ام!!!.
پ.ن:آخرین ادئوکلن ام را به مناسبت تولد از خانواده دیویدوف و ساخت 2009 با این مشخصات دریافت کرده ام.
پ.ن:عکس بالا از موزه لوور و در مورد شیوه عطرسازی مصریان باستان است.



قربانیان جامعه دیگی که برای من نجوشد...

جامعه شرقی و بویژه ایرانی دیدگاه های بسته و صلبی در مورد منفعت شخصی و تضاد آن با منافع جمعی دارد,علیرغم تمام شعارهای جذاب فرهنگی و مذهبی در مناقب تقدم جامعه و منافع آن بر منفعت شخصی, باز هم حضور پر رنگ تفکر "چراغی که به خانه رواست ..." در واکنشهای اجتماعی و آنچه امروز در این دیار می گذرد احساس می شود.یک قدم آنطرفتر تفکر سنتی پر رنگتری را نیز مانند ایده"دیگی که برای من نجوشد همان بهتر که سر سگ در آن بجوشد!" بعنوان زمینه ساز یکی از دردناکترین آسیبهای اجتماعی با رخدادهایی چون انتقامجویی های ناموسی و احساسی و بویژه ناهنجاری اسید پاشی را در این جامعه به وضوح می بینیم.با وجود آنکه قربانیان این بزه اجتماعی در کشورمان نیز کم تعداد نیست ولی آمارهای رسمی آن دردسترس عموم نیست ولی در مقایسه کشوری مانند پاکستان علیرغم همه توسعه نیافتگی اش جمعیتی را برای مبارزه با این پدیده زشت اجتماعی تاسیس نموده است که قربانیان آن نقش اساسی و اصلی را برای بیداری جامعه و مبارزه با این سنت غلط بازی می کنند.
بنیاد قربانیان حملات اسید پاشی در پاکستان به دنبال روشنگری اذهان عمومی در مورد فاجعه ای است که فقط زخم های مهلکی بر روی صورت و اندام قربانی به جا نمی گذارد بلکه به صورت حفره ای در زندگی وی و اطرافیانش باقی می ماند.این بنیاد با جذب کمکهای مردمی تلاش می کند تا در دعاوی حقوقی بر علیه مجرمان این پلیدی,بازسازی و بازیابی ظاهر جسمانی قربانی و کمکهای روانکاوی برای بازسازی روحیه آنها اقدام نماید و با ترتیب دادن برنامه های مطبوعاتی-رسانه ای این آسیب اجتماعی را در پیش چشم جامعه عریان سازد.
پ.ن: جامعه ایرانی به سبب محرومیت و عدم بهره وری از عدالت اجتماعی و شکافهای رو به تزاید طبقاتی انواع مختلفی از این انتقامجویی از دیگران را تجربه می کند,به طور مثال بسیاری از دارندگان خودرو در هر مدل یا سال ساخت برای رفتن به بعضی از محلات جنوب شهر یا پارک کردن در خیابان های شلوغ با معضل آسیب دیدن رنگ وبدنه خودرو با اشیاء تیز و فلزی یا کنده شدن ملحقاتی مانند آیینه بغل, آرم خودرو و امثالهم روبرو هستند.
پ.ن: قبول این حقیقت که در مسائلی مانند خواستگاری و انتخاب همسر انتخاب طرفین به یک اندازه اهمیت دارد و شنیدن جواب منفی به معنای تمام شدن زندگی نیست و میتوان زندگی را از نقطه دیگری هم آغاز نمود و جواب مثبت طرف روبرو به دیگری نباید باعث ایجاد حقی برای خشمگین شدن یا انتقامجویی بعدی گردد از آن درسهایی است که باید جامعه ایرانی و شرقی آن را فرا گیرد.
پ.ن:باوجود آمار تحصیل کرده ها و افزایش سطح سواد عمومی بایستی قبول کنیم تفکر سنتی از ذهن ایرانی به این سادگی پاک نمی شود و شاید رواج بسیاری از امثال و حکم قدیمی تا کنون ریشه در باورهای غلط غیرقابل زدودن دارد.

Wednesday, January 13, 2010

موفقیت آواتار و ماجراهای تن تن سه بعدی در 2011

فیلم پرفروش آواتار و بازخورد موفقیت آمیزی که برای حرکت به سمت تولید فیلمهای بیشتر به روش 3 بعدی ایجاد کرده است,نوید دیدن آثار متعددی را در آینده به دنبال دارد و بلاخره استودیوهای بزرگی را که چندین دهه این فن آوری را در پستوهایشان فراموش کرده بودند به میل و رغبت مجددی وا داشته است...استودیوی شگفتی ساز DreamWorks با هدایت اسپیلبرگ کبیر ,کمپانی بعدی است که قرار است یکی از رویاهای همیشگی اسپیلبرگ,من! و سایر دوستداران تن تن را جامه عمل بپوشاند.البته کمپانیهای سونی,یونیورسال وپارامونت هم بخشی از این کیک را در اختیار گرفته اند و اولین نسخه سه بعدی از تن تن را با داستان ماجراجویانه اسرار کشتی اسب شاخدار و گنجهای راکام سرخپوست را در 2011 روانه پرده نقره ای خواهند نمود.پیتر جکسون نیز برای سه قبضه کردن روند تولید در کنار اسپیلبرگ به عنوان تهیه کننده جا خوش کرده است و همه چیز مهیا است که فروش میلیارد دلاری آواتار در 2011 و با رکورد جدیدی جابجا گردد...
تا کنون حضور Jamie Bell در نقش تن تن و Andy Serkis در نقش کاپیتان هادوک حتمی شده است و بسیاری از شخصیتهای فیلمهای بریتانیایی و بویژه همکاران قبلی جکسون در فیلم نهایی شده است و فیلم در مرحله پساتولید و پایان تولید در تابستان 2010برنامه ریزی شده است.پ.ن:پیتر جکسون با ریخت و رایت جدیدش پس از رژیم غذایی و کاهش وزن در عکس مشهود است,امیدوارم مانند سامسون که پس از تراشیدن موهایش قدرتش را از دست داد او نیز با کاهش وزن نبوغش را فدا نکرده باشد و ...
پ.ن:فکر نمی کنم کسی از هم سن و سالهای من باشد که از یک جلد تا همه سری تن تن را با هر فلاکتی در کودکی نخریده یا حداقل عاریتی نخوانده باشد! و با این حساب تا 2011یک گروه عدیده از کودکان بالای چهل سال! به دیدن این اثر خواهند شتافت!.


Saturday, January 9, 2010

تلفيق نوشابه هاي قند دار و موبايل

اگرچه نوكيا به روايت حوادث اخير،خوشنامي تجاري خويش را در بازار ايران از دست داده است ولي اين باعث نمي شود كه از ايده يك مبتكر چيني براي طراحي و ساخت اولين موبايل بر اساس پلاتفرم نوكيا كه از نوشابه هاي قند دار بعنوان انرژي استفاده مي كند،چشم بپوشم!.طراحي مفهومي Daizi Zhengبه روايت تصاوير از سامانه تبديل انرژي توسط نوعي آنزيم كه با تجزيه كربوهيدرات محتويات نوشابه هاي گازدار الكتريسته مورد نياز يك موبايل را فراهم مي كند،بهره مي گيرد.حذف باتري از سامانه موبايل به معناي حذف بسياري از پسماندهاي فلزات سنگين و هزينه هاي گزاف توليد اين نوع باتري ها است كه معمولاً وزن اصلي موبايل را نيز تشكيل مي دهند.ايده استفاده از باتري هاي زيستي در اين حجم خلاقيت قابل توجهي را به همراه صرفه انرژي توليدي به همراه دارد وهمين حجم اندك توان توليد شارژ بيش از 4 برابر يك باتري ليتيومي را دارا است!.

دو روي يك سكه ديگر ايراني

فيلم "...ثريا.م" را وضعيتي ديدم كه هنوز از نامه هاي محمد چرمشير و محمد رحمانيان درباره عدم مجوز نمايش "روز حسين" آن هم بعد از ماهها تحقيق و تمرين نويسنده و كارگردان و گروه نمايش خبر نداشتم...در اين ديار بايد همه چيز داراي رابطه دو روي يك سكه باشند،در آنسوي آبها گروهي از هنرمندان ايراني به لطف 30 سال ايزوله بودن و عدم دستيابي به واقعيتها و امكان استفاده از فضاي داخلي ايران فيلمي مي سازند كه ديدن آن به راحتي شما را از واقعيت مستند داستان اصلي روگردان مي نمايد! و اين در حالي است كه صيٌاد و آغداشلو سي سال پيش از اين هنرمنداني بودند كه در داخل كشور مي توانستند حرفي براي گفتن داشته باشند.از اين سو محمد رحمانيان و گروه بازيگرانش سالها است كه جاي پايي براي خود در تئاتر ،تلويزيون وسينما باز كرده اند، درد فرهنگ و هنر دارند و زبان مشتركشان براي آدمهايي از هر قشر و هر عقيده در داخل مملكت دريافتني است و از همه جالبتر اين كه نمايشي با تم اسطوره عاشورا و در هم آميختگي با تاريخ معاصر به صحنه آورده و باز هم مورد كم مهري قرار گرفته است!!.
فكر مي كنم جواب پرسشهايي از اين دست كه فيلمي چون ثريا.م چگونه و با چه هدفي ساخته مي شود را بايستي در همين سيكل معيوب محروم كردن و فراري دادن اهل فكر و فرهنگ و هنر از ايران جستجو كرد و بايد منتظر بود و ديد كه آيا روند افسرده سازي و انزواي نخبگان داخلي به بازتوليد بازنشستگان ورشكسته در خارج كشور نخواهد انجاميد؟؟!.
پ.ن: فيلم كذايي به روايت چندباره يك رسم دوران جاهليت ولي فاقد شعور هنري و بصري مي پردازد،بازيگران و فضا و ميزانسن در خدمت داستان نيستند و عملاً داستاني اين چنيني با هنرپيشگاني كه فارسي حرف نمي زنند يا نقص لهجه و گفتار و ديالوگشان بسيار واضح است، مثله شده و بي تاثير مي ماند و...

Friday, January 8, 2010

ديكتاتورها تنها مي مانند

سه جوان سوئدي در يك نيمه شب پس از شادخواري هنگفتي! در يك لحظه به اين ايده دست مي يابند كه بايستي براي يك كسب و كار پر سود و منفعت در حيطه پوشاك بر روي كشوري مانند كره شمالي تمركز كرده و از فرصت توليد ارزان قيمت در چنين كشوري سود بجويند...اين سه جوان از سال 2007 از طريق وب و با ورود به يك سايت دولتي كره شمالي با انتخاب هاي ممكن براي واردات از اين كشور آشنا شده و پس از ابراز تمايل جهت همكاري بيشتر از طريق ايميل جواب مثبت دريافت كرده و قدم در راه معامله تجاري با كشوري مي گذارند كه سالها است مردم خويش را با گماردن بر سر كارهاي پر زحمت در كمپهاي كارگري و ايجاد تهديدات اتمي براي كل جهان به ديكتاتوري مطلق شهره است!. ليست صادرات كره اي ها شامل اقلام متفاوتي بوده است ولي توليد شلوار جين در كره شمالي همان انتخابي است كه اين جوانهاي سوئدي به دنبال آن بوده اند و پس از رايزنيهاي بسيار با سفارت كره شمالي و درخواست ويزا و اقدامات رسمي در اين خصوص اجازه مي يابند تا از كره شمالي و كارخانه هاي توليدات پوشاك آن بازديد كنند و تمامي اين تلاشها پس از دو سال در نوامبر 2009 به نتيجه رسيده و اولين محموله شلوارهاي جين ازپيونگ يانگ در تيراژ1100 عدد و دو مدل متفاوت به استكهلم مي رسد.
تا اينجا تقريباً اكثر برنامه اين جوانها مطابق برنامه پيش رفته بود تا اينكه در مرحله عقد قرارداد براي توزيع و خرده فروشي، فرشگاه زنجيره اي طرف معامله با توجه به شهرت عالمگير كره شمالي!، از پذيرفتن كالايي كه مي تواند واكنشهاي منفي مصرف كنندگان را به همراه داشته باشد سر باز مي زند و در خواست مي كند كه اين فروشگاه را وارد بازيهاي سياسي نكنند!.با همين بازخورد اوليه مناظره اي نيز در سوئد بر سر اينكه آيا مي توان كالايي را كه در يك كشور ديكتاتوري و با زحمت نيروي كار استثمار شده توليد شده،خريد يا استفاده كرد به راه افتاده است!!!...
پ.ن: اين گزارش اشپيگل را براي آن جماعتي كه نسخه هاي كره شمالي را براي اين ديار مي پيچند بازگو كرده ام تا بتوانند تصويري را كه از ساختار ديكتاتوري حاكمان پيونگ يانگ در جهان و افكار عمومي رسوخ كرده كمي لمس كنند!، پروپاگانداي ضد ديكتاتوري حتي با خريد كوچكترين و كم بها ترين كالاي ديكتاتور جماعت مقابله مي كند و راهي جز انزوا براي آنها باقي نمي گذارد...
پ.ن: اصطلاحي در لاتين با عنوان Terra ignota or terra incognita استفاده مي شود كه به معناي جايي است كه هيچ نقشه و جزئياتي از آن به چاپ نرسيده و يا اصطلاحاً ناكجاآباد است!، براي كشورهاي منزوي مانند كره شمالي و فاقد ساز و كارهاي ارتباط بين المللي نيز همين واژه را استفاده مي كنند!.

فرار تولیدکنندگان معتبر از چین


هجوم بسیاری از تولید کنندگان مطرح در اروپا و امریکا به بازار چین برای تولید محصولاتشان با هزینه کمتر رویایی بود که در حال رنگ باختن است زیرا کاهش هزینه تولید غربیها تا جایی که فقط با موازین کار و کارگری چین و آلودگی محیط زیست همسو است قابل تحمل است! ,ولی اگر چینیها در کیفیت تولید نیز دست برده باشند حداقل آلمانیها تحمل نخواهند کرد و نام و اعتبارشان را با هزینه تولید گره نخواهند زد!!.
گزارش اشپیگل از خروج تولیدات یکی از مطرح ترین تولید کنندگان اسباب بازی آلمان Steiffکه با کیفیت برتر خرسهای تدی اش اعتباری جهانی دارد از بازار کار چین, آغازی بر پایان داستان عامه پسند چینی ارزان را روایت می کند.شرکت که لطافت و کیفیت عروسکهایی با کارکتر حیوانات را برچسب کسب و کار خود می داند در سال 2004 و در پی نیاز به رقابت در بازارهایی که توسط سایر رقبای غربی با استفاده از هزینه های ناچیز تولید چینیها احساس می کرد به انتقال بعضی از تولیدات به چین اقدام کرد ولی تولیدات اخیر در چین دیگر جوابگوی معیارهای کیفی آنها نیست و تصمیم جدید شرکت برای ثابت قدم ماندن بر پیمان کیفیت با مصرف کنندگانش به اخذ تصمیم خاتمه دادن به همکاری با چینیها منجر شده است.
پ.ن: مارگرت استیف 136 سال قبل این کسب و کار را پایه گذاری کرده است!.
پ.ن:اگرچه بازار ایران هنوز در این حد از فلسفه کسب و کار نیست و کیفیت آخرین چیزی است که در موردش حساسیت به خرج می دهیم و ارزش برابری پولمان راه دومی باقی نمی گذارد ولی این خبر می تواند یک نهضت جدید را به دنبال خویش ایجاد کند...

Thursday, January 7, 2010

یک زنجانی خوش فکر دیگر

در بزرگداشت بازیافت و بازیابی مواد اولیه و محصولات بازیافتی از پسماندهای بشری همیشه با عبارت طلای کثیف روبرو می شویم ولی اینبار و در یک بازدید برنامه ریزی شده به سراغ کارخانه ای رفتیم که در واقعیت محض طلا, نقره, پلاتین و انواع فلزات رنگین و ارزشمند را از پسماندهای صنعتی بازیافت می کند!.
یک صنعتگر قدیمی در بازار طلا و نقره که سالها قبل کار را با یک بوته ذوب در بازار تهران شروع کرده بود, این کار تا آنجا دنبال کرده که الان با عزمی ملٌی از خروج سرباره های معادن و صنایع فلزی رنگین به مقصدهای خارجی جلوگیری کرده و با ورود به بحث بازیافت کاتالیستهای صنایع پتروشیمی و نفت و همچنین بردهای الکترونیکی محیط زیست این دیار را از معضلات بسیاری رهایی بخشیده است.صاحب کارخانه سالها بعد با توجه به لزوم بهره گیری از دانش روز به تحصیل دانشگاهی نیز روی آورده و محک تجربه را به زیور دانش نیز آراسته و با فراهم آوردن فرصت اشتغال برای تعدادی از همشهری هایش(رونوشت به یک همشهری دیگرش!) و مدیریت از طریق فامیل و بستگان نمونه موفق یک Family Business است!.قابلیت استحصال 500 کیلو طلا و 20 تن نقره در سال از ظرفیتهای فعلی و قابل افزایش این کارخانه در آینده است.
پ.ن:کارخانه با توجه به فرایندهای ذوب و عصاره گیری فلزی بیشتر با آلاینده های هوایی و گرد و غبارهای فلزی روبرو است که به مدد صرفه مناسبی که جمع آوری این غبارها در بر دارد و ایده مبتکرانه صاحب کارخانه به سیستم کنترل و جمع آوری در مسیر دودکشها مجهز شده است که ابتکار طراحی و ابداع آن کاملاً بومی و انجصاری است!.پ.ن: این کارخانه اولین تولیده کننده نافلز سلنیوم در ایران با عیار بالا و قابل عرضه در بازار بین المللی است که فقط از طریق بازیافت این ماده را جدا سازی,احیاء و فرآوری می نماید.سلنیوم خواص فیزیولوژیکی متنوعی را در ترکیباتش عرضه می کند و به عنوان یکی از مواد افزودنی خوراک دام و طیور و صنایع دارویی نیز مصرف دارد و در صنایع الکترونیک , رنگ و شیشه نیز مصارف قابل توجهی دارد.در عکس بالا سلنیوم فرآوری شده و خالص را در بشقاب در مقایسه با مراحل پیش فرآوری می بینید.


پ.ن:این کارخانه از معدود کارخانجاتی است که می تواند ادعای Zero Wasteرا داشته باشد زیرا تمام مواد در چرخه آن تا آخرین مقدار ممکن بازیافت می شود و به ادعای صاحبان آن تخلیه به طبیعت از طریق هوا و پساب منتفی بوده و پسماند جامد نیز برای مصارف دوباره با خوراک ورودی مصرف می گردد!.در عکس روبرو سیستم فیلتر هوایی و دودکشها و کیسه های حاوی عبار جمع اوری شده را در انبار ویژه آنها می بینید!, وقتی آلاینده به قدر طلا و نقره و سرب و سلنیوم ارزش داشته باشد این طور از فرار کردن حتی یک گرم آن جلوگیری می کنند!!.
پ.ن: به همه صاحبان صنایعی که با فلزات سنگین در پسماندهایشان روبرو هستند و امکان جداسازی آن را نمی یابند توصیه می کنم با این شرکت تماس بگیرید و در مورد امکان بازیافت آن با آنها وارد مشورت کنید, شاید شما هم چیزی در زباله هایتان دارید که بالقوه پسماند خطرناک است ولی از لحاظ دیگران بسیار هم قیمتی است!.

Monday, January 4, 2010

انتظار زیادی که نیست؟

برای وبلاگنویسی مانند من , بعضی روزنامه های خارجی فقط در حد یک بار سرکشی و برانداز کردن در طول روز مجال دارند و به تجربه دریافته ام آن سوژه هایی که من می پسندم در همین بازه یک بار در روز در این رسانه ها قابل دستیابی هستند.اگرچه برای امروز سهمیه نیویورک تایمز به قاعده اولی به اتمام رسیده بود ولی باز هم در نیمه روز متوجه شدم دو مطلب جالب دیگر هم قابل اشتراک گذاشتن با مخاطبان این وبلاگ در این روزنامه به چشم می خورد...
مطلب اوٌل به مناظره مجازی جدیدی تعلق دارد که در خصوص آموزشهای عالی با موضوع کسب و کار مطرح شده است و بویژه M.B.A. Programsو دانشجویان آن را هدف قرارداده است. این بحث در خصوص نگرش جدیدی است که در مراکز آموزشی با عنوان نگرش دانشجو-مصرف کننده خلق شده و دانشجو به مثابه مشتری و مصرف کننده دارای تاثیر جدی بر کسب و کار آموزش عالی در آمریکا ارزیابی شده است.یکی از نکات جالب این بحث نیازی است که دانشجو را برای دست یافتن به یک موقعیت شغلی (این رشته در آمریکا به صورت هدفمند بر مبنای اشغال یک موقعیت شغلی مرتبط طراحی شده است)وادار به صرف زمان و سرمایه در این دوره آموزشی می کند و تامین کننده این نیاز باید بتواند همزمان تمام نیازهای مشتریان خود را برآورده سازد.باتوجه به مطرح شدن جدی این نوع نگرش این نگرانی وجود دارد که در سایر رشته های دانشگاهی نیز همین توقع و نیاز تاثیر مخربی بر سطح آموزشها و دیسیپلین آموزشی در آمریکا بگذارد... لینک مناظره
پ.ن: با توجه به تفاوت ماهوی تحصیل در کشورهای غربی با کشورمان این سوال پیش می آید که با توجه به نیاز جوان ایرانی به شغل و هدایت انبوه جوانان جویای شغل و موقعیت اجتماعی به سوی دانشگاه بدون توجیه فرصتهای شغلی مرتبط برای همه این رشته ها, آیا ساختار آموزشی این دیار هم به نگرش دانشجو-مشتری یا مصرف کننده اندیشیده است؟؟.
شهر نیویورک با جمعیت سرسام آور و چند ملیتی آن برای اداره امور نظم شهر نیاز مبرم به نیروی پلیسی همگون با ترکیب فرهنگی و جمعیتی خویش دارد و از همین بابت از سال 2006 به مطالعه و مدیریت ترکیب نژادی-فرهنگی مستخدمین اداره پلیس نیویورک پرداخته است,از همان موقع آگهی استخدام اداره پلیس نیویورک در روزنامه های غیر انگلیسی زبان این شهر نیز به چاپ می رسد و با ترغیب آمریکاییهای مهاجر برای پیوستن به این نیرو تلاش می کند.با توجه به جرایمی که به طور ویپه در محلات مهاجرنشین یا بین بعضی از اقلیتهای مهاجر اتفاق می افتد و یا مراجعه مهاجرین غیر انگلیسی زبان برای طرح شکایات در این اداره,حضور پلیسهایی با رنگها و لهجه های متفاوت بسیار ضروری به نظر می رسد و حتی می تواند از بروز اشتباه در برخورد با یک مسئله بسیار ناچیز به خاطر عدم تفاهم فرهنگی-زبانی جلوگیری نماید.لینک خبر
پ.ن:اگر چه شهرهای بزرگ ایران به مدد تلاشهای اجنبی گریز!هیچوقت در حد و اندازه یک متروپلیتن مطرح نبوده اند ولی مهاجرت اقوام و نژادهای متفاوت ایرانی با نگرشهای متفاوت قومی-فرهنگی نیازهایی مشابه را برای روبرو شدن با نیروهای پلیس همان شهر ایجاد می نماید و لذا پیشنهاد می شود که نیروی انتظامی به عوض سپردن کار انتظامات شهرهای بزرگ به کارکنان با ترکیب قومی-جمعیتی متفاوت با وضعیت موجود آن شهر, این نوع نگرش را نیز مد نظر قرار دهد.(انتظار زیادی که نیست؟)

Sunday, January 3, 2010

انگيزه و حقوق اقليتها

اقليت اجتماعي در تعريف به گروهي در جامعه اطلاع مي شود كه از حقوق سياسي نابسنده تر و تاثيرگذاري در تصميم سازي كمرنگتري برخوردارند، اقليت برخلاف ظاهر واژگاني به معناي كم تعدادي در مقايسه با اكثريت نيست بلكه به حقوق اجتماعي كمتر اشاره دارد.با همين استدلال اكثريت به معناي قوه حاكمه و تاثير گذاري حداكثري در سياستهاي كلان يك جامعه محسوب مي شود اگرچه به لحاظ تعداد و جمعيت در فزوني نباشند!!.
تامين حقوق اقليتها در جوامع بستگي تامي با نگرش اكثريت به مسائلي از قبيل حقوق بشر دارد و در اثر حضور و نفوذ تفكري اينچيني است كه مباحث اقليتهاي مذهبي، نژادي، بومي، زباني يا جنسي اهميت مي يابد.اولين ويرايش حقوق اقليتها در جهان به موضوعات كودكان،زنان و آواره گان پرداخته است و قدمتي در حدود اواخر قرن 12 و واوايل قرن بيستم ميلادي دارد.مهمترين حركتهاي بين المللي در اين خصوص پس از جنگ جهاني اول و فجايع مربوط به نسل كشي احياء گرديد.
آنچه كه در خصوص اقليتها در جوامع در حال توسعه به اثبات رسيده است نشانگر آن است كه اكثريت حاكمه يا جمعيتي در اثر خلاء قانوني در مورد اقليتها به راحتي از كنار حقوق اين بخش خواهند گذشت!، ولي انگيزه بخشهايي از جامعه كه ساليان متمادي دچار محروميت در استفاده از حقوق برابر مانند ساير اعضاء جامعه بودند تبديل به نيرويي خواهد شد كه از طريقي و در فرصت مناسبي به نوعي توانايي يا قوه محركه براي رسيدن به حقوق برابر بدل خواهد گرديد.گزارش نيويورك تايمز در مورد پيشرفت تحصيلي چشمگير كودكان و نوجوانان قوم هزاره در افغانستان كه اقليت شيعه و بسيار محروم در مقايسه با پشتونها بوده اند، نشانگر انگيزه هاي بسيار قوي نسل جديد هزاره ها براي آمدن به لايه هاي بالاتر و ايفاي نقش جديد در جامعه پس از 2001 افغانستان است.اين گزارش نشان مي دهد كه درساختار جديد فرصت تحصيل به كودكان هزاره نيز داده شده است و اگرچه با توجه به كاست طبقاتي و مشكلات مالي اين قوم مجبور هستند در مدارس معمولي و محله هاي فقير نشين كابل تحصيل كنند ولي فرصت مذكور به انگيزه بسيار قوي براي معرفي جوانان نخبه و ساعي هزاره بعنوان شاگرد اولهاي مدارس كابل بدل شده است.
پ.ن:فكر مي كنم با توجه به استقبال گسترده از كتاب بادباك باز نوشته خالد حسيني در ايران نامهاي اقوام اكثريت و اقليت افغان به گوش همگان آشنا باشد!.
پ.ن:اين جستار بيش از هر چيز در ارتباط با انگيزه هاي قوي اقليتها براي رفتن به كاست طبقاتي و اجتماعي بالاتر و تلاشهاي بيوقفه آنان به ذهنم رسيده است،در اين ميان اقليت چند ده ميليوني! همين ديارنيز براي آنكه از بار و فشار اقليت شمرده شدن رها شوند بيش از هر زمان ديگر در تلاش هستند...

Saturday, January 2, 2010

خريد سوغاتي را بهAirport Duty Free Shopsموكول نكنيد!


فروشگاههاي Airport Duty Free Shops در فرودگاههاي بين المللي آخرين نقطه اي هستند كه براي مسافران فرصت خريد سوغات را فراهم مي آورند و با توجه به فهرست اقلام عرضه شده، مواد اشتعال زا و بعضي جرقه ساز ها مانند فندك هاي گران قيمت در بين آنها عموميت دارد.مشكل بعدي از اينجا حادث مي شود كه اين فروشگاهها بعد از پستهاي امنيت پرواز قرار دارند يا خريد مسافر را با بسته بندي حاوي برچسب اين فروشگاه از دوباره بازرسي شدن مصون مي دارند و همه اين شرايط براي بخش امنيت پرواز يعني خطربالقوه امنيتي!!.
در همين راستا و بعد از قضيه كذايي پرواز 253 آمستردام-ديترويت در شبهاي كريسمس يكي از روساي پليس آلمان به همراه مجمع خلبانان اين كشور به دنبال طرحي هستند كه از فروش اينگونه اقلام و به ويژه عطر و ادئوكلن پس از بازرسيهاي امنيتي فرودگاه جلوگيري بعمل آيد.لينك خبر
اين ايده به پخش برنامه اي با عنوان "Frontal 21" از كانال ZDF آلمان در 2006 ميلادي سرچشمه گرفته است كه يكي خبرنگار به صورت ناشناس مقداري از يك ماده خشك انفجاري را بدون هيچ متعلقات ديگري به محوطه فروشگاههاي Duty Free Shopحمل مي كند و در آنجا با استفاده از بعضي از اقلام اين فروشگاهها يك بمب دست ساز و آماده انفجار مي سازد!.
پ.ن: اين هشدار را فقط براي آن دسته از دوستان و فاميلهاي وابسته كه خريد سوغاتي براي اينجانب را به Duty Free Shop در دقيقه 90موكول مي كنند طرح كرده ام تا من و خودشان را گرفتار اين قوانين امنيتي نكنند!!.
پ.ن: نمي دانم اين سايه وحشت و ترور و بمبگذاري كي و چگونه شرش را از سر پرواز و فرودگاه كم خواهد كرد ولي واقعاً باور دارم حوادثي مانند لاكربي اسكاتلند و 11 سپتامبر نگرش بشريت را به پرواز و سفر هوايي تغيير داده است.

عدد 17 نیز به اعداد ماندگار ایرانیان پیوست!


پیشتر از تجربه منطقی ژرمنها در رسیدن به دستاوردهای امروزی شان گفته ام و اگر به یاد داشته باشید از ترفند بازی برد-برد بین ملًت و حکومت نیز گفته ام,ترفندی که بطئی است و از خشونت می گریزد و سرمایه های انسانی و اجتماعی یک دیار را بر باد نمی دهد.
در کمال خشنودی بیانیه اخیر موسوی نیز نشانه هایی از همان بلوغ و فرا رسیدن عصر عقلانیت در لایه های سیاسی ایران را نوید می دهد و لبریز از هشدار است که کشته شدن و ریختن خونهای بیهوده جز نفرت و تباهی ثمری نخواهد داشت و رفتن به سمت دوقطبی های آکنده از رنگهای سفید و سیاه فرصتی برای دیدن طیف منطقی خاکستری باقی نمی گذارد...
در این میان جوانترها باید به خودشان این فرصت را بدهند که در فضای بوجود آمده به عوض تندروی و انتقامجویی به آهسته رفتن و پیوسته رفتن نیز بیاندیشند و باور کنند که دموکراسی به معنای کنار زدن دیگری و نشستن به جای او نیست, بلکه باید به تعدیل در نگریستن و نشستن در طرفین یک میز و تقسیم همه فرصتها برای همه ایرانیها اندیشید.
پ.ن: آنچه از این پس رخ دهد فارغ از همسویی یا تضاد با خواسته های مردم, می تواند از جنس دیگری باشد, زیرا بعدها شاید سالها بعد کودکانمان این مقطع تاریخی را به یاد خواهند آورد و به هر تقدیر از رسیدن به این نقطه از اندیشه سیاسی ایرانیان با غرور یاد خواهند کرد.
پ.ن:از جوانترها نباید انتظار آرامش و طمانینه فکری امثال موسوی را داشت ولی بایستی امکان دیدن لایه های زیرین این تحول اندیشه سیاسی را با طرح مشابهت های آن با رفتارهای مترقی دموکراتیک در جهان فراهم آورد,جوان در عین تند و تیز بودن در رفتار از خوش فکری نیز برخوردار است...

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes