انتظار زیادی که نیست؟
برای وبلاگنویسی مانند من , بعضی روزنامه های خارجی فقط در حد یک بار سرکشی و برانداز کردن در طول روز مجال دارند و به تجربه دریافته ام آن سوژه هایی که من می پسندم در همین بازه یک بار در روز در این رسانه ها قابل دستیابی هستند.اگرچه برای امروز سهمیه نیویورک تایمز به قاعده اولی به اتمام رسیده بود ولی باز هم در نیمه روز متوجه شدم دو مطلب جالب دیگر هم قابل اشتراک گذاشتن با مخاطبان این وبلاگ در این روزنامه به چشم می خورد...
مطلب اوٌل به مناظره مجازی جدیدی تعلق دارد که در خصوص آموزشهای عالی با موضوع کسب و کار مطرح شده است و بویژه M.B.A. Programsو دانشجویان آن را هدف قرارداده است. این بحث در خصوص نگرش جدیدی است که در مراکز آموزشی با عنوان نگرش دانشجو-مصرف کننده خلق شده و دانشجو به مثابه مشتری و مصرف کننده دارای تاثیر جدی بر کسب و کار آموزش عالی در آمریکا ارزیابی شده است.یکی از نکات جالب این بحث نیازی است که دانشجو را برای دست یافتن به یک موقعیت شغلی (این رشته در آمریکا به صورت هدفمند بر مبنای اشغال یک موقعیت شغلی مرتبط طراحی شده است)وادار به صرف زمان و سرمایه در این دوره آموزشی می کند و تامین کننده این نیاز باید بتواند همزمان تمام نیازهای مشتریان خود را برآورده سازد.باتوجه به مطرح شدن جدی این نوع نگرش این نگرانی وجود دارد که در سایر رشته های دانشگاهی نیز همین توقع و نیاز تاثیر مخربی بر سطح آموزشها و دیسیپلین آموزشی در آمریکا بگذارد... لینک مناظره
پ.ن: با توجه به تفاوت ماهوی تحصیل در کشورهای غربی با کشورمان این سوال پیش می آید که با توجه به نیاز جوان ایرانی به شغل و هدایت انبوه جوانان جویای شغل و موقعیت اجتماعی به سوی دانشگاه بدون توجیه فرصتهای شغلی مرتبط برای همه این رشته ها, آیا ساختار آموزشی این دیار هم به نگرش دانشجو-مشتری یا مصرف کننده اندیشیده است؟؟.
شهر نیویورک با جمعیت سرسام آور و چند ملیتی آن برای اداره امور نظم شهر نیاز مبرم به نیروی پلیسی همگون با ترکیب فرهنگی و جمعیتی خویش دارد و از همین بابت از سال 2006 به مطالعه و مدیریت ترکیب نژادی-فرهنگی مستخدمین اداره پلیس نیویورک پرداخته است,از همان موقع آگهی استخدام اداره پلیس نیویورک در روزنامه های غیر انگلیسی زبان این شهر نیز به چاپ می رسد و با ترغیب آمریکاییهای مهاجر برای پیوستن به این نیرو تلاش می کند.با توجه به جرایمی که به طور ویپه در محلات مهاجرنشین یا بین بعضی از اقلیتهای مهاجر اتفاق می افتد و یا مراجعه مهاجرین غیر انگلیسی زبان برای طرح شکایات در این اداره,حضور پلیسهایی با رنگها و لهجه های متفاوت بسیار ضروری به نظر می رسد و حتی می تواند از بروز اشتباه در برخورد با یک مسئله بسیار ناچیز به خاطر عدم تفاهم فرهنگی-زبانی جلوگیری نماید.لینک خبر
پ.ن:اگر چه شهرهای بزرگ ایران به مدد تلاشهای اجنبی گریز!هیچوقت در حد و اندازه یک متروپلیتن مطرح نبوده اند ولی مهاجرت اقوام و نژادهای متفاوت ایرانی با نگرشهای متفاوت قومی-فرهنگی نیازهایی مشابه را برای روبرو شدن با نیروهای پلیس همان شهر ایجاد می نماید و لذا پیشنهاد می شود که نیروی انتظامی به عوض سپردن کار انتظامات شهرهای بزرگ به کارکنان با ترکیب قومی-جمعیتی متفاوت با وضعیت موجود آن شهر, این نوع نگرش را نیز مد نظر قرار دهد.(انتظار زیادی که نیست؟)