Monday, August 30, 2010

از همیشه خالی ترم


روز وبلاگنویسی در حالی فرا می رسد که از همیشه, منظورم در طی4-5 سال گذشته است!, خالی ترم!...
انگیزه شخصی ام مستقل از روزهایی که از پس و پیش می آیند و می روند برای به اشتراک گذاردن چیزهایی که این سالها در معرفی آنها حریص بودم, کمی تا قسمتی فرو کش کرده و در نهایت شرمساری باید اعتراف کنم خودم هم در فیدخوان گوگل به دنبال مینیمال ها تورق می کنم!. این بدین معنی نیست که آن موضوعات کمتر شده اند یا حتی کمتر به همان مراجع سرکشی می کنم بلکه به این دلیل است که جامعه وبلاگ خوان ایرانی در سال 2010 میلادی یا همان 1389 شمسی دچار سکته شده است آن هم سکته ناقص!.یعنی هنوز هم فید من و دیگران را مشترک است و شاید هم می خواند ولی آنطور که باید دیگر بر سر شوق نمی آید که البته در این میان خود وبلاگنویسها هم بی تقصیر نیستند. برایند این شرایط عرضه و تقاضای وبلاگ فارسی منجر به تغییر حجم و گونه محتوایی خواهد بود و شاید باید آن تحلیل تغییر جهانی میزان استقبال از خدمات وب 2 را جدی گرفت و این را مقدمه ای برای تغییرات نحوه تولید محتوا در وب فارسی دانست.
از همین بابت 5 تا و خورده ای ! وبلاگی که این روزها بیشتر می خوانم را با بیشترین تمایل به مینیمال که روزگاری سبک آن را زیاد جدی نمی دانستم !از این قرار معرفی می کنم:
1-خارخاسک هفت دنده
2-مملکته داریم؟
3-نسوان مطلقه معلقه
4-رساله صدفرمان
5-عروس ما
6-خواهر شوهر من
همانطور که می بینید بیشترین نویسنده ها خانمها هستند و گویا این روزها بازار صداقت با خود و دیگران در بین خانمها گرمتر از آقایان است! و حرفهایی کوتاه, تلخ , با مزه و نیشتر گونه این روزها سخت به کار می آیند.
پ.ن:شاید اگر مقوله های "پهنای باند" و "فیل تر به ممموت بزنه!" سرو سامانی بگیرند بساط پادکست نیز رونقی بیابد ولی در حال حاضر همان فید مینیمال در فیدخوان گوگل به نیروی غالب بدل شده است.
پ.ن:هنوز هم بادیدن یک فیلم استخواندار یا رفتن به یک مسافرت قابل ذکر همان ذوق و شوق باز می گردد ولی ایده های جدید و پرداختن به زیرساختها دیگر آن چیزی نیست که به کار این روزها بیاید.از طرفی پرداختن به آن چیزهایی که اسم آن را صداقت با خود و دیگران می پندارم با قالبی که برای این وبلاگ در نظر گرفته بودم تفاوت ماهوی دارد و هنوز شیوه من نیست...
پ.ن:برای دیدن وبلاگهای معرفی شده کافی است آنها را در گوگل صدا بزنید! و بعد لینکهای آنها را به فیدخوانتان اضافه کنید!.

Wednesday, August 25, 2010

NGO و خوراک دریایی

سه شنبه 2 شهریور عصر به دعوت بعضی از اعضای تشکل غیر دولتی پارسیان جنوب که در حیطه محیط زیست فعالیت می کند در ساختمان شهریاران جوان بندرعباس با جمع جوان و بدون تکلفی آشنا شدم که بدون هیچ چشمداشتی بیش از یک سال است که مشکلات زیست محیطی این شهر محروم را دغدغه اصلی خویش قرار داده اند و در حد بضاعت شان تلاش می کنند.حرکت بعدی آنها برگزاری جشنواره ای است که با محوریت زمین پاک و در سه عرصه عکاسی, پوستر و هنرهای تجسمی ایده ها و تراوشات چوکهای بندر را در مهرماه عرضه نماید.یکی از راهکارهای اجرایی و سهل الوصول این گروه, همتی است که در پاکسازی سواحل شهر بندرعباس به خرج داده اند و قرار است که به شهرهای ساحلی دیگر استان نیز تسری یابد.بعد از این نشست به همراه همان بانی خیر! دعوت به جلسه, به رستورانی در بندرعباس رفتیم که شهرت خود را مدیون غذاهای دریایی خوشمزه و متنوعی است که در جنوب کشور می تواند بینظیر باشد!. صاحب رستوران از بندریهای اصیل محله سورو است که گویا ژنتیک خانوادگی مفصلی! برای آشپزی جنوبی و پخت غذاهای دریایی دارند!. ایده ساخت و راه اندازی این رستوران به تقلید پمپ بنزینهای غربی و اروپایی در واقع مشتمل بر مجموعه ای است که خدمات توزیع سوخت و سرویس و تعمیرات اتوموبیل و کارواش و یک رستوران شیک در طبقه بالا را شامل می شود. بندریها حتماً نام پمپ بنزین و رستوران "سامکو" را که کمی هم از لحاظ محلی مهجور و در حاشیه شهر است شنیده اند ولی ما غیربومی ها حتماً باید یک بلد راه به همراه داشته باشیم تا به این نقطه برسیم.البته به کمک نقشه نمای گوگل محل را نشانه گذاری کرده ام و آنهایی که با تصاویر ماهواره ای و از فراز شهر بندر آشنا هستند می توانند در منطقه ای موسوم به دیداس که از شمال به بلوار امام حسین و از غرب به شهرک گاز و در جنوب و شرق به داماهی منتهی است این مجموعه را بیابند.دکوراسیون, سرویس, ظروف و محیط رستوران در بندرعباس برای خودش حرفهایی دارد و کمی تا قسمتی می تواند محل دنجی برای گپ و گفتگوهای وبلاگی هم باشد !, از لحاظ منوی غذا انواع ماهی تازه به صورت خوراک, کاری , سرخ شده , پودینی وسوخاری و با انواع دورچین و اردور مناسب ودر هیات انواع خوراک, ساندویچ و پیتزا سرو می شو.اگر ماهی مرکب یا همان عنکاس بندری را تجربه نکردید در همین جا مشتری خواهید شد! ومیگو, صدف , ماهی کولی(نوعی کوسه کوچک و لذیذ)و آنطور که کارکنان می گفتند حتی اختاپوس هم قابل وصال خواهد بود.
سوپ ماهی فوق العاده لذیذی را بعنوان پیش غذا سرو می کنند که از نظر من بینظیر است و کمتر کسی حتی تصور بوجود آوردن چنین طعمی با ماهی در سوپ را می تواند داشته باشد.
پ.ن: متاسفانه از لحاظ تبلیغات آقای پوردریایی صاحب رستوران نمره خوبی نمی گیرد ودر عرصه تبلیغات تلوزیونی و وب بسیار ضعیف عمل کرده است ولی این باعث نشده که همیشه مشتریان ویژه خودش را نداشته باشد. آنطور که شنیده ام با توجه به اینکه خانواده آنها دارای امکانات صیادی نیز هستند ماهی و موجودات دریایی مصرفی رستوران توسط خودشان و کاملاً تازه و به روز تامین می شود.
پ.ن: بعنوان یک مشتری که بعد از صرف غذا رضایت کاملی از رستوران داشتم تصمیم گرفتم تشکرم را به صورت وبلاگی و برای تبلیغ وعرضه به افراد یا شاید مشتریهای بیشتری ابراز کنم!.
پ.ن:به لحاظ هزینه شما برای هر نفر به ازای خوراک متوسط 7 هزار تومان, ساندویچ 3هزارتومان و پیتزا در حدود 6 هزارتومان در نظر بگیرید.
پ.ن:در وانفسایی که دیگر به گوشت قرمز و مرغ اطمینان زیادی نیز نیست,خوراک دریایی سالم و تازه یک موهبت است!.
رستوران سامکو-سمیر پوردریایی
تلفن : 6661056

Saturday, August 21, 2010

بهای آدمی

در اروپا دیدن معلولین حرکتی یا ذهنی که دست در دست مددکار یا پارتنر در مراکز تفریحی , کوچه و خیابان سرخوش و شادان در رفت و آمدند و زیرساخت هوشمندانه آن جوامع هر نوع محدودیتی را از پیش پای این بخش از جامعه برمی دارد حقیقت ملموسی است و هر تازه واردی از جهان سوم را حتماً به این فکر می اندازد که سهم انسانیت و بهره زیستن به عنوان انسان فارغ از دسته بندیهای جهانی که او از آنجا می آید در این جهان برخورداران تا کجا پیش رفته است؟.فراهم بودن انواع تجهیزات توانبخشی و کمک حرکتی, تغییرات بنیادین همه زیرساختارها در راستای ایجاد فرصت بهر برداری به تساوی توسط معلولین در همه مکانهای عمومی و حتی بیشتر مکانهای خصوصی بهشتی است که شما را از خواب گرانی که در مملکتهایی شبیه به خودمان در آن دست و پا می زنیم بیدار می سازد! و متوجه خواهید شد که نگاه فرودستی به جامعه معلولین و مددجویان کابوسی است که در پی عدم توزیع عادلانه فرصت در جوامع نابرخوردار حاکم شده است.
فیلم ایرلندی Inside I'm Dancing که با عنوان Rory O'Shea Was Hereنیز در سینماهای بریتانیا به پرده رفته است محصول 2004 مشترک ایرلند,انگلیس و فرانسه است که به روایت زندگی دو نفر از همین مددجویان ایرلندی در دوبلین می پردازد,دو جوان که با استفاده از حقوق حمایتی بهزیستی در کشورشان که در بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا نیز عمومیت دارد,از سازمانهای حامی درخواست می کنند که حقوق زندگی مستقل با استفاده از کمکهای مالی و تخصصی بهزیستی را برای آنها فراهم آورد تا انها نیز بتوانند زندگی بیرون از آسایشگاه های ویژه توانبخشی و لمس زندگی مانند سایر مردمان را تجربه کنند.همانطور که از نام فیلم برمی آید هر انسانی علیرغم مشخصات ظاهری می تواند روحی بزرگ یا به تعبیری جانی سترگ در کالبد داشته باشد و به تعبیرRory O'Shea ,او از اندرون جانش در رقص و پایکوبی است حتی اگر فقط قادر به تکان دادن دو انگشت دست راستش باشد!. فیلم سرشار از لحظاتی است که حتی انسانهای سالم و کاملاً طبیعی در مملکت ما برای لمس یک لحظه از چنین ساختار متمدنانه و انسان دوستانه ای حاضرند رنج سفر و مهاجرت را به جان خریده و از همه آنچه که آن را ریشه های فرهنگی و نوستالژیک می دانیم فاصله بگیرند!.
پ.ن:فیلم اثر همان کارگردان جوان ایرلندی است که در سال 1999 East is East اثر ستودنی اش در بریتانیا جوایز زیادی برای وی به ارمغان آورد,ولی نقش اول فیلم به چهره جوان و برتر اسکاتلندی جیمز مک آووی سپرده شده است که حتماً با نقش آفرینی اش در آخرین پادشاه اسکاتلند پیش از این آشنا شده اید. مک آووی از سریالهای تلوزیونی و بدنه سینمای مستقل و هنرمند بریتانیا برخاسته است ولی جذابیتهای فراوان هالییود چندی است که او را در نقشهای ملودرام و اکشن امریکایی پسند به خدمت گرفته است...
پ.ن: کاهش روزافزون بهای آدمی و انسانیت در این آخر دنیا به جایی رسیده است که هر اشاره ای فیل را به یاد هندوستان می اندازد!.

Thursday, August 5, 2010

جادوی میازاکی

فکر کنم اولین بار با دیدن پرنس مونونوکه بود که بدون دانستن مشخصات سازنده انیمیشن متوجه شدم چیزی در این اثر با بقیه آثار ژاپنی تفاوت دارد. ترکیب فولکلور ,تخیل کودکانه و پیوند غیر قابل اجتناب طبیعت و آینده حیات بشریت عناصر اصلی اند داستان بودند. بعداً و به تصادف و در طی یکی از این پخشهای مناسبتی سیمای وطنی, پونیو را با جرح و تعدیل و ممیزیهای وطنی !دیدم و فقط از طریق شباهت طرح کارکترها و ترکیب بی عیب و نقص رنگها و صد البته روایت دوستی موجوداتی از دل طبیعت با آدمها تکانه بعدی بود که شباهتهای صاحب این اثر و پرنسس مونونوکه را به یادم آورد, ولی هنوز نوبت آن نرسیده بود که به دنبال صاحب اثر تفحص جدیتری صورت بگیرد!. بعداً نوبت به سفر ژاپن رسید و در همان سینما رفتنهایی که قبلاً برایتان شرح دادم, پیش پرده انیمیشنی را دیدم که اینبار و به مدد در ژاپن اقامت داشتن وادارم کرد که این اثر هنوز بر پرده نیامده را دنبال کنم و به نام نابغه ای برسم که سالها در هیاهوی والت دیسنی و پیکسار و کامیک استریپهای آمریکایی و اروپایی به وضوح نامش را نشنیده بودم.
هایائو میازاکی متولد ژانویه 1941 در توکیو متعلق به همان نسلی است که ژاپن بعد از جنگ جهانی دوٌم را از نو بازسازی کردند و قسم خوردند تا کشورشان را به جایگاه اول در جهان ارتقاء دهند!, وی در خانواده مردانی متولد شده است که کمپانی خانوادگی را در زمینه تولید قطعات هواپیماهای ژاپنی اداره می کردند و از این لحاظ میازاکی اولین علایق شکل گرفته کودکی را به سمت نقاشی پرواز و هواپیما نشانه رفته است.علیرغم تحصیلات در زمینه علوم سیاسی و اقتصاد وی به سمت کمپانی های ساخت و تصنیف کامیک های ژاپنی کشیده شد و در طی سالهای 1963 تا1968 تا سطح انیماتور ارشد ارتقاء یافت , از 1971 اولین سری کامیکهای دنباله دار وی و بعد هم فیلم های کوتاه, بلند و دنباله دار با امضای وی به بازار این محصولات عرضه شد و خیلی زود در بین مخاطبان ژاپنی و سپس سایر کشورهای دنیا به نامی آشنا تبدیل شد.علاقه مندان جدی انیمیشن نام وی را تا حد یکی از 3 انیماتور تاثیرگذار معاصر در جهان طبقه بندی می کنند.
دنیای انیمشن میازاکی به طرز اعجاب آوری به روایت داستانهایی از قهرمانان کودک یا نوجوانان و عموماً دخترانی می پردازد که توانایی تغییر جهان و سرنوشت محتوم بشری را دارند.ترکیب فولکلور و اسطوره های ژاپنی به همراه رنگ آمیزی متنوع و شادی که تماشای فقط یک فیلم از این آثار شما را تا چندین ساعت به مهمانی و آرامش با رنگهای شاد می برد از شاخصهای آثار میازاکی است.
فیلمهای بعدی از میازاکی به پیشنهاد دوستان خوب با "توتورو همسایه من" ,"دژ متحرک هاول" ,"نوشیسکا از دره باد" و بلاخره "شهر ارواح" دنبال شد و بقیه فیلمها در صف طولانی دانلود قرار دارند!.عناصری چون هواپیماها و اسباب عجیب و غریب پرواز در داستانهای وی از همان کودکی میازاکی بر می آیند و فمینیسم روایی در آثارش را بسیاری به خاطر تاثیر همسرش که از همکاران انیماتور همان سالهای دهه 60 میلادی وی است و تاثیر مادر بسیار کنجکاو و اهل مطالعه اش می دانند.نیاز اجتناب ناپذیر بشر برای آشتی با طبیعت در داستانهای وی و نجات جهان در گروی قربانی شدن خودخواهی بشری در پای طبیعت در داستانهای وی بسیار متواتر است.
پ.ن:دیدن آثار قدیمی مانند نوشیسکا از دره باد ناخودآگاه شما را در مورد اصالت اثری مانند آواتار کامرون به تردید وا می دارد و شما نشانه های بسیار آشنایی از جهانی مانند پاندورای کامرون و نحوه ارتباط گرفتن نوشیسکا با حشرات را مشاهده خواهید کرد و شاید اینبار نوبت به کپی برداری امریکایی ها از آثار ژاپنی رسیده است!.
پ.ن:فیلمهای شهر ارواح و پرنسس مونونوکه توانسته اند در فروش داخلی در ژاپن آثاری مانند تایتانیک را نیز پشت سر بگذارند و جمعیت بیشماری از ژاپنیها را به سینما بکشانند.
پ.ن:والدین در داستانهای میازاکی همدلی مثال زدنی با کودکان قهرمان داستان دارند و هیچگاه کودکانشان را از تخیل یا اعتقادات ناشی از فولکلور ژاپنی باز نمی دارند...
پ.ن: به کسانی که پس از هری پاتر دنیای جادویی دیگری برای پرواز تخیلشان در اختیار نداشتند توصیه می کنم دنیای انیمیشنهای میازاکی را هم تجربه کنند!.
پ.ن:یسنا هم در این مسئله خاص کاملاً با من هم عقیده است و بدون پلک زدن این سری انیمیشنها را تا آخرین سکانس دنبال می کند!

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes