زنانی از جنس فرشته های زمینی Zana Briski
اگر آمدن فرشته ها از آسمان حقیقت داشته باشد باید به بچه های نگونبخت محله روسپی های کلکته Sonagachi حق بدهیم که Zana Briski را فرشته بدانند!.
زانا بریسکی متولد بریتانیا,عکاس و فیلم ساز از 10 سالگی سودای عکاس شدن را با ورود به تاریکخانه موقت یکی از بستگانش در سر می پرورانده ولی با ورود به رشته زیست شناسی در کمبریج و سپس فرار از شکنجه حیوانات در آزمایشگاه! تحصیلاتش را در کمبریج با کارشناسی ارشد در الهیات به پایان رساند و با سفر به نیویورک و ورود به مرکز بین المللی عکاسی و تحصیل و تجربه در رشته عکاسی مستند به رویای کودکی اش سر و سامان داد.اولین بار با دوربینش در سال 1995 به هند رفت و در محاصره قشرزنان فرودست آنجا با الهام از فقر و افاقه و محرومیتهای گسترده دست به تهیه پروژه های عکاسی متفاوتی زد که بعدها در سال 2004 دستمایه تهیه فیلم خیره کننده و تاثیر گذار "متولدین روسپی خانه ها" گردید.وی با سکونت در محله خوشنام ! کلکته Sonagachi, Kolkata's red light distric که به هیچوجه قابل قیاس با انواع دیگرش در سراسر دنیا نیست ,به زوایای پنهان این شغل و خانواده هایی که از آن امرار معاش می کنند پرداخته و با ایجاد فرصت اموزش عکاسی برای بچه های خردسال این خانواده ها توانسته تا دریچه ای هرچقدر اندک به روی زندگی و امید برای آنان بگشاید.
فیلم با مصاحبه با کودکان مذکور و درسهای ابتدایی عکاسی با دوربینهای بسیار ابتدایی و اتوماتیک قدیمی که با نگاتیو تغذیه می شدند شروع می شود و در طی فیلم کم کم با آرا و عقاید و دنیای نحیف و خاکستری این کودکان و خانواده هایشان آشنا می شوید,استعدادهای هنری قابل طرحی در بین آنان پیدا می شود و با فروش عکسهایی که بچه ها گرفته اند در حراجی معروف ساتبی و نیویورک فرصت طرح نام آنها و اوضاع رقٌتبار زندگی شان برای مردم برخوردار جهان اول پیش می آید, تلاشهای زانا برای بورسیه کردن و گرفتن کمکهای خیریه برای امکان تحصیل بچه ها و ایجاد موسسه ای که به کودکان با عکاسی فرصت بهتری برای زندگی عطا کند از دستاوردهای ساخت این فیلم است.
فیلم ارزشهای هنری و عاطفی بسیاری دارد و برای آنها که هند و مردم فقیرش را از نزدیک تجربه کرده اند, حس غمبار و آشنایی به همراه دارد. از موضوعات قابل توجه فیلم تفاوت ماهوی روسپیگری در هند باسایر نقاط دنیا است,در روسپی خانه کلکته خانواده با همه اعضای معمول آن در کنار هم از دسترنج تن فروشی اعضای مونث بهره می برند و به نوعی فقر هندی چهره این فروافتادگی جامعه را به نوعی خاص تغییر داده است...
پ.ن:فیلم اسکار بهترین فیلم مستند 2005 و جوایز عمده دیگری را نیز به خود اختصاص داده است.
پ.ن:دیدن آدمهایی مانند زانا و شور و شوق و جوانی که در راه باورهایی این چنینی صرف می کنند یکبار دیگر یه یادم می آورد که ما هنوز فرصت نکرده ایم از حصار خود و خودخواهی هایمان و نیازهای مسخره ای که جامعه ای مانند ایران به ما تحمیل می کند پا بیرون بگذاریم...
پ.ن:در انتهای فیلم خواهید دید همان زمان اکران فیلم نیز بسیاری از از بچه های فیلم نتوانستند به ساده ترین امکان تحصیل دست یابند و با فشار و تحمیل خانواده هایشان از مدارس شبانه روزی که زانا برایشان فراهم می کند بیرون آورده می شوند و سرنوشت این بچه ها هنوز هم تغییر عمده ای نیافته است...
پ.ن: بچه های روسپی خانه ورسیون دیگری از بچه های زندان یا بچه های حلبی آباد یا هر بچه گرفتار به شرایط تحمیلی والدین و جامعه هستند و نمونه دهشتناکی از اجباری که برای تحمیل بدبختی به یک موجود زنده دیگر هر روز تکرار می شود.
زانا بریسکی متولد بریتانیا,عکاس و فیلم ساز از 10 سالگی سودای عکاس شدن را با ورود به تاریکخانه موقت یکی از بستگانش در سر می پرورانده ولی با ورود به رشته زیست شناسی در کمبریج و سپس فرار از شکنجه حیوانات در آزمایشگاه! تحصیلاتش را در کمبریج با کارشناسی ارشد در الهیات به پایان رساند و با سفر به نیویورک و ورود به مرکز بین المللی عکاسی و تحصیل و تجربه در رشته عکاسی مستند به رویای کودکی اش سر و سامان داد.اولین بار با دوربینش در سال 1995 به هند رفت و در محاصره قشرزنان فرودست آنجا با الهام از فقر و افاقه و محرومیتهای گسترده دست به تهیه پروژه های عکاسی متفاوتی زد که بعدها در سال 2004 دستمایه تهیه فیلم خیره کننده و تاثیر گذار "متولدین روسپی خانه ها" گردید.وی با سکونت در محله خوشنام ! کلکته Sonagachi, Kolkata's red light distric که به هیچوجه قابل قیاس با انواع دیگرش در سراسر دنیا نیست ,به زوایای پنهان این شغل و خانواده هایی که از آن امرار معاش می کنند پرداخته و با ایجاد فرصت اموزش عکاسی برای بچه های خردسال این خانواده ها توانسته تا دریچه ای هرچقدر اندک به روی زندگی و امید برای آنان بگشاید.
فیلم با مصاحبه با کودکان مذکور و درسهای ابتدایی عکاسی با دوربینهای بسیار ابتدایی و اتوماتیک قدیمی که با نگاتیو تغذیه می شدند شروع می شود و در طی فیلم کم کم با آرا و عقاید و دنیای نحیف و خاکستری این کودکان و خانواده هایشان آشنا می شوید,استعدادهای هنری قابل طرحی در بین آنان پیدا می شود و با فروش عکسهایی که بچه ها گرفته اند در حراجی معروف ساتبی و نیویورک فرصت طرح نام آنها و اوضاع رقٌتبار زندگی شان برای مردم برخوردار جهان اول پیش می آید, تلاشهای زانا برای بورسیه کردن و گرفتن کمکهای خیریه برای امکان تحصیل بچه ها و ایجاد موسسه ای که به کودکان با عکاسی فرصت بهتری برای زندگی عطا کند از دستاوردهای ساخت این فیلم است.
فیلم ارزشهای هنری و عاطفی بسیاری دارد و برای آنها که هند و مردم فقیرش را از نزدیک تجربه کرده اند, حس غمبار و آشنایی به همراه دارد. از موضوعات قابل توجه فیلم تفاوت ماهوی روسپیگری در هند باسایر نقاط دنیا است,در روسپی خانه کلکته خانواده با همه اعضای معمول آن در کنار هم از دسترنج تن فروشی اعضای مونث بهره می برند و به نوعی فقر هندی چهره این فروافتادگی جامعه را به نوعی خاص تغییر داده است...
پ.ن:فیلم اسکار بهترین فیلم مستند 2005 و جوایز عمده دیگری را نیز به خود اختصاص داده است.
پ.ن:دیدن آدمهایی مانند زانا و شور و شوق و جوانی که در راه باورهایی این چنینی صرف می کنند یکبار دیگر یه یادم می آورد که ما هنوز فرصت نکرده ایم از حصار خود و خودخواهی هایمان و نیازهای مسخره ای که جامعه ای مانند ایران به ما تحمیل می کند پا بیرون بگذاریم...
پ.ن:در انتهای فیلم خواهید دید همان زمان اکران فیلم نیز بسیاری از از بچه های فیلم نتوانستند به ساده ترین امکان تحصیل دست یابند و با فشار و تحمیل خانواده هایشان از مدارس شبانه روزی که زانا برایشان فراهم می کند بیرون آورده می شوند و سرنوشت این بچه ها هنوز هم تغییر عمده ای نیافته است...
پ.ن: بچه های روسپی خانه ورسیون دیگری از بچه های زندان یا بچه های حلبی آباد یا هر بچه گرفتار به شرایط تحمیلی والدین و جامعه هستند و نمونه دهشتناکی از اجباری که برای تحمیل بدبختی به یک موجود زنده دیگر هر روز تکرار می شود.