طلوع زمانه ملتٌها به بهانه 9/11
آمریکایی ها 11 سپتامبر را نقطه فرضی در تاریخ معاصرشان می دانندکه پس از آن خط کشی امنیتی شان با سایر کشورها و حساسیت برمنافعشان به یکباره دچار تغییر اساسی شد, البته بیشتر باید این دیدگاه را به حساب تیم جمهوریخواهان که بر سر قدرت بودند گذاشت, تیمی که برای شروع لشگرکشی جدید این بار به دنبال دلایلی در حد جنگهای صلیبی بود و اتفاقات روز 11 سپتامبر فارغ از حواشی و ابهامات آن بهترین فرصت را فراهم آورد.پس از این روز کذایی و تاسفبار برای بشریت چهره جهان و مناسبات کشورها به خط کشیهای دوقطبی مجهز شد که در آن اصولگرایان مسلمان افراطی در یک سو و کشورهای همسو با غرب یک سمت قرار گرفتند.
این دو فازی تامین کننده بهترین شرایط برای حضور ناوگان آمریکا در خلیج و لشگرکشی به عراق و افغانستان شد و دامن زدن به ادامه این مواضع مطمئناً به ادامه حضور غربیها و تعبیرسایر خوابهایی که برای خاورمیانه دیده شده,خواهد انجامید...
همیشه سرمقاله حجاریان در صبح امروز که عنوانش را فراموش کرده ام در این موارد کاربرد پیدا می کند و آن هم استفاده از مضمون "سیکل معیوب" برای توضیح شرایطی است که دو طرف نابخردانه بر طبل جنگ و کین می کوبند و به نوعی همزاد محتوم یکدیگر می شوند و در این میان کسانی دیگر با راهبرد یا بی راهبرد ماهی آسان و ارزان خود را از این آب گل آلوده صید می کنند, در این میان مردمانی چون ما بدون داشتن هیچ صرفه ای از قدرت,زور و زر فقط سنگ زیرین آسیاب سهمگینی خواهیم بود که هیچگاه بهره ای جز بهره کشی از گرده هایمان نصیبمان نخواهد کرد.
پ.ن:به نظر می رسد زمانه ملتٌها طلوع کرده و زمانه دولتها بایستی که رنگ ببازد و شاید این توده مردم باشند که باید بهترین تصمیم را به جای دولتهایشان بگیرند و از جایی این سیکل معیوب را کنار بگذارند...
پ.ن:هیچگاه تصادف حضور فرهیخته ای چون خاتمی را در شرایط بحرانی آن واقعه و جهت گیری مناسب دولتش را نباید از نظر دور داشت,که اگر سکان به دست نابغه فعلی بود امروز مانیز اسیر دستی بودیم...
این دو فازی تامین کننده بهترین شرایط برای حضور ناوگان آمریکا در خلیج و لشگرکشی به عراق و افغانستان شد و دامن زدن به ادامه این مواضع مطمئناً به ادامه حضور غربیها و تعبیرسایر خوابهایی که برای خاورمیانه دیده شده,خواهد انجامید...
همیشه سرمقاله حجاریان در صبح امروز که عنوانش را فراموش کرده ام در این موارد کاربرد پیدا می کند و آن هم استفاده از مضمون "سیکل معیوب" برای توضیح شرایطی است که دو طرف نابخردانه بر طبل جنگ و کین می کوبند و به نوعی همزاد محتوم یکدیگر می شوند و در این میان کسانی دیگر با راهبرد یا بی راهبرد ماهی آسان و ارزان خود را از این آب گل آلوده صید می کنند, در این میان مردمانی چون ما بدون داشتن هیچ صرفه ای از قدرت,زور و زر فقط سنگ زیرین آسیاب سهمگینی خواهیم بود که هیچگاه بهره ای جز بهره کشی از گرده هایمان نصیبمان نخواهد کرد.
پ.ن:به نظر می رسد زمانه ملتٌها طلوع کرده و زمانه دولتها بایستی که رنگ ببازد و شاید این توده مردم باشند که باید بهترین تصمیم را به جای دولتهایشان بگیرند و از جایی این سیکل معیوب را کنار بگذارند...
پ.ن:هیچگاه تصادف حضور فرهیخته ای چون خاتمی را در شرایط بحرانی آن واقعه و جهت گیری مناسب دولتش را نباید از نظر دور داشت,که اگر سکان به دست نابغه فعلی بود امروز مانیز اسیر دستی بودیم...