زمزمه کن
وسوسه خواندن يا به زمزمه خواندن بسياري از اشخاص را در ساعاتي از شبانه روز يا مانند بعضي ! درهمه اوقات به خود رها نمي كند و اينگونه است كه از كنار آدمهايي عبور مي كنيد كه انواع صداهاي زير و بم ،كوك و ناكوك،دلنشين و گوشخراش از آنها به گوش مي رسد و صد البته همه آنها در حال تمدد اعصاب و ريتم كردن حالات روحي آن لحظه شان هستند!.عادت به خواندن و به ريتم و موزون خواندن در ميان ايرانيان از ساكنين صحرا و كوهستان آغاز مي شود،كساني كه مجالي فراخ براي خواندن داشته اند و بي ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن آنچه در ضمير پنهان داشته اند به بضاعت خويش در اين وادي بي غل و زنجير و محبس رها مي كنند و به طرزي خود رها مي كنند.فرهنگ و تاريخ ايراني از لحاظ ضبط و ثبت اين لحظات به صورت مكتوب بسيار كاهلي كرده و در حصار خرافه و فشارهاي مذهبي حداقل 1000سال از جمع آوري اين گنجينه به دور مانده است.از اين رو است كه اهالي دشت و كوه و صحرا و بيابان لحظات تنهايي را به راحتي به زمزمه هاي محلي يا مقامي مناطق خويش اختصاص مي دهند.آغاز شهرنشيني،فضاي محدود شهري و آپارتمان نشيني حاصل توسعه غيرمتوازن اين روزها بيش از هر چيز همين رسم مترنم زمزمه كردن و آواز خواندن را از مردم ستانده!،زيرا اين ديوارهاي نازك و پنجره هاي نور گير حمام كه به خلوت سايرين نيز سرك مي كشد سانسور كننده احساس مردمي شده كه از قضاوت شدن به شدت بيمناكند!، خواه در مورد زشت و زيبايي صدايشان يا مورد خطاب قرار گرفتن براي شكستن سكوت ديگران!!...رسم خواندن در كوچه و پس كوچه در گذر ساعات آخر شب نيز با برچيده شدن بساط شادخواري،برچيده شد تا بخش ديگري از فرهنگ زمزمه كردن به كنار گذاشته شود و ديگر كمتر كوچه اي صداي رهگذر دل شكسته يا شادي را به خود مي شنود كه غزلواره اي به گوش جان ديگران برساند.در مشاغلي مانند بنايي و كارهاي ساختماني و بعضي از مشاغل كارگري و سخت نيازمند كار يدي نيز هنوز آخرين فرزندان روستاها و ساكنين واقعي دشت و كوهستان را مي بينيد كه بر بالاي داربست يا كنار وسايل و تجهيزات كار و درساعات خلوت تر كار زمزمه اي در كار مي كنند و بستگي به اقبال شنونده پنهان در پشت پنجره ، از انواع عاشيقلر،دشتي،شروه،اوراماني و هزار نواي ايراني ديگر گوش و خاطرت را پر مي كند.ترانه هاي كارگران مهاجر معمولاً غم دوري از ديار را متبادر مي كند ولي نمونه هاي شاد آن نيز در زمينهاي كشت و كار و شاليكاري مي توان شنيد كه بيشتر براي زدودن خستگي و ريتم كردن عضلات با كار درو كاربرد دارند.زمزمه جاشوان و ملوانان دريايهاي جنوب و شمال نيز همين كاركرد را براي جمع كردن يا پهن كردن تور و اسباب صيادي به خاطر مي آورند.نغمه هاي چوپاني و هي هي آنها ديرگاهي است كه به جزدر بعضي اجراهاي مقامي و سنتي كمتر به گوش مي رسد و اين نغمه از اولين نغمه هايي است كه قرباني گله داري مدرن و گوسفند داري حاشيه شهر شد.زمزمه ابزار مناسبي براي ريتم كردن روح و روان است و هر كه از نعمت شنيدن برخوردار است،لاجرم توانايي تكرار بخشي تا همه آن اصوات را دارد و كافي است كه براي ايجاد حال خوب و شادماني و يا زدودن حال بد بتوانيد يكي از نغمه هاي مرتبط با اين حالات را حتي به زمزمه از خود بروز دهيد،بعد از خارج كردن اين حال از بدنتان متوجه احساس خوب آن خواهيد شد.اين روزها و چهره ها و دلهاي گرفته به نسخه هاي كوچك و عملي نياز دارد،پس تا مي توانيد زمزمه كنيد و ...
پ.ن:اين روزهاي من با ريتمهايي دشتي و آوازهاي قديمي مردم دشستان كوك مي شود،شما با چه چيزي كوك مي شويد؟مي گذاريد تا بدانم؟؟...