Saturday, October 25, 2008

كارگاه آموزشي تمركز بر ابزار توليد خنده

مرحوم پدرم در جنگ ظفٌار بعنوان يك نظامي ايراني از طرف ارتش شاهنشاهي حضور داشت و به نوعي سر و كله اولين محموله سوقاتي خارجي، از همين طريق در خانه ما پيدا شد!،اقلامي شامل اولين تلوزيون رنگي  در فاميل و ليست ريزو درشتي از كالاهاي لوكس و تزئيني و همچنين اسباب بازيهايي كه هنوز هم تكه هايي از آنها را مادرم براي بچه هاي من و برادرم نگاه داشته است!.اولين بار بازيچه اي تحت عنوان laughter يا بازيچه هاي قهقه زن! را در قالب يك كيسه كوچك در طي همين ماموريت عمان پدرم هديه گرفتم.يك كيسه محتوي نوعي پخش كننده صدا كه فقط قهقه ديوانه واري از خودش بروز مي داد!،بعدها انواع مختلفي از آن را در دل انواع عروسكها و بازيچه ها ديدم تا اين مطلب مربوط به يك كارگاه دو هفته اي در مكزيكو براي پاسخ به سوالاتي همچون: چه مكانيسمي به خنديدن منتهي مي شود؟، آيا ماشينها مي توانند بخندند يا بخندانند؟،آيا از خنده بعنوان مكانيسم ارتباطي بين انسان و ماشين مي توان بهره گرفت؟ و از اين قبيل...
در طي اين كارگاه شركت كنندگان بر روي چندين پروژه براي ساخت،طراحي و تببين مكانيسم خنده توسط ماشينها متمركز بودند و ايده هايي مانند آكواريومي كه با لمس دست واكنشهاي موجي شكل آب را به صورت خنده آشكار كند و امكان تبادل سيگنالهاي ارتباطي بين ماشينها در حكم نوعي خنده ماشيني و چند مضمون جالب ديگر در اگوست 2008 مطرح شده است.
پ.ن:سقراط حكيم اعتقاد داشته كه خنده حدفاصلي است كه انسان را از درنده خويي و سبعيت جدا مي كند!و ايده اين كارگاه آموزشي نيز به نوعي از همين باور سرچشمه گرفته است!،البته كاهش چشمگير زمانهايي كه انسان دوره مدرن به لبخند و خنديدن مي گذراند نيز بي تاثير نبوده است!.
پ.ن:ما ايرانيها چقدر از فكر كردن به موضوعات اساسي زندگي فاصله گرفته ايم؟؟،آيا ساير نقاط جهان درگير بخشي از مشكلات مشابه ما نيستند؟،پس چرا ما نمي توانيم بر موضوعاتي از اين دست بعنوان دغدغه متمركز شويم؟!!.



Powered by ScribeFire.

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes