بینش کودکی
تصورات یک کودک 2 ساله از دنیای پیرامونش هیچ شباهتی به آنچه بزرگترها از همان پدیده یا لحظه واحد برداشت می کنند ندارد,کلید این تفاوتها باید در چیزی به جز دانش یا تجربه ای که ما بزرگترها فکر می کنیم باشد ,شاید گونه ای از مکاشفه در ذهن کودکان شکل می گیرد که فقط در همان سنین اتفاق می افتد و منبع و منشاء آن نیز در همان کودکی ناپدید می شود,چیزی شبیه به بینش کودکی...
کودک فارغ از ابعاد یا استتناج به پدیده ها می نگرد,او سعی دارد فقط با آنچه برداشت می کند ارتباطی درونی برقرار سازد از این رو است که شاید به تعبیر بزرگترها به کاری کودکانه دست می زند!,به این دو عکس یسنا نگاه کنید: در عکس اول او را در حالیکه عینک آفتابی زده و به تلوزیون نگاه می کند می بینید,آنهم بسیار جدی و گویی عینک زدن آنهم از هر نوعی فقط برای نگاه کردن است و دیگر تفاوتی ندارد که طبی یا آفتابی باشد!.
در عکس دوم خاله خود و خاله مادرش را به درون خانه اسباب بازیش دعوت کرده و در آن ازدحام مانند یک صاحب خانه با آنها رفتار می کند و اصلاً از این انباشتگی و عدم تناسب ابعاد مهمانانش با سایز خانه اش نگرانی ندارد!!.