روایت تلخ آش کارده و تپه تلوزیون
تپه تلوزیون در شیراز, 40سال خاطره و چشم انداز بهمراه دارد و به سبب مکانی برای دیدن تمام زیباییهای شهر از همان ابتدای تاسیس رادیو وتلوزیون قبل از انقلاب به محلی برای تفرج شیرازیها تبدیل شد,اگرچه بی در و پیکر بودن شهر شیراز و شهرداری بی لیاقتش و سود جویی صاحبان املاک منطقه و عمودی سازی فرصت نداد که این منظره زیبا با دیدگاه بیش از 180 درجه ای که داشت برای نسل یسنا باقی بماند ولی باز هم از طریقه کوچه های اطراف و بعضی پشت بامهای آن منطقه خرده منظره ای از این شهر تهی شده از باغات و سرسبزی قدیمیش پیداست!.
از شیرازیهای شکم چران و اهل دل! که چنچنه جزیی از کردار و آداب زندگی شان شده,می توان نشانی همه خوردنیهای خوشگوار هر نقطه از این شهر را پرسید و وقتی نوبت به تپه برسد,آش کارده "بوو"و"ننه"وجه اشتراکی است که دم غروب وشبهای پاییزی و زمستانی بسیاری را شکل داده است,سوز سرما با خوردن یا هورت کشیدن این آش ترش و تیز که برای مسافران و ناآشناها به اشتباه یک آش شیرازی جا افتاده,فراموشمان می شد...
چندین پیرمرد و پیرزن(حداقل دو جفت!)در نقش بوو و ننه بازی کرده بودند و هیچکدام هم به درستی شناس نبودند ولی کار آنها مگر به لطف استانداردهای بهداشتی!یا کسالت تعطیلی بردار نبود و بلاخره می شد آنها را در حالیکه با لباسی ژنده و پیچیده شده در پالتوهایی بلند وصورتی سرخ از سوز سرمای بعد ازظهرهای زمستانی شیراز در کنار دیگی که بخار از آن بلند می شد در طول مسیری که روی نقشه ویکی مپیا نشان داده ام,جست!.
ولی خبر ناگوار این است که هفته پیش آخرین بازیگر این نقش که در نقش "ننه"بازی می کرد در اثر برخورد یک اتومبیل با صندوق صدقات جنب بساطش و کمانه کردن صندوق و اصابت به صورتش به خیابان پرتاب شده و یکی از رانندگان عبوری نیز با سرعت غیر قابل کنترلی از روی هیکل بی رمق پیرزن عبور می کند و پرونده این نقش تا بازیگر بعدی بسته می شود!!!.پیش از این شوهر همین زن نیز طی یک حادثه دیگر مرحوم شده بود.
پ.ن: آش کارده به واسطه ماده اولیه اش که همان سبزی کوهی کارده و بومی ارتفاعات زاگرس جنوبی است از خوراکیهای عشایر این منطقه و بویژه لرها بوده که بعداً در شهرهای کهکیلویه و بویراحمد,فارس,بوشهر و خوزستان عمومیت پیدا کرده ولی در شهرهای بهبهان,کازرون و شیراز معروفتر از جاهای دیگر است.
پ.ن:در بین عکسهای علی آقو توانستم یکی از بازیگران اخیر نقش بوو را پیدا کنم.(بوو همان مترادف شیرازی بابا است)
پ.ن: شیرازیها ایکونها و نمادهای زیادی داشته و دارند که نه در زمان حیات و نه پس از مرگشان یادی از آنها نمی کنند و به همین آسانی فرهنگ عامه از بین می رود و شاید سالها بعد یسنا نیز نتواند نشانه ای از آش کارده و تپه تلوزیون بیابد.
پ.ن:دستور پخت آش کارده,گرچه ننه جور دیگری توضیح می داد!.
از شیرازیهای شکم چران و اهل دل! که چنچنه جزیی از کردار و آداب زندگی شان شده,می توان نشانی همه خوردنیهای خوشگوار هر نقطه از این شهر را پرسید و وقتی نوبت به تپه برسد,آش کارده "بوو"و"ننه"وجه اشتراکی است که دم غروب وشبهای پاییزی و زمستانی بسیاری را شکل داده است,سوز سرما با خوردن یا هورت کشیدن این آش ترش و تیز که برای مسافران و ناآشناها به اشتباه یک آش شیرازی جا افتاده,فراموشمان می شد...
چندین پیرمرد و پیرزن(حداقل دو جفت!)در نقش بوو و ننه بازی کرده بودند و هیچکدام هم به درستی شناس نبودند ولی کار آنها مگر به لطف استانداردهای بهداشتی!یا کسالت تعطیلی بردار نبود و بلاخره می شد آنها را در حالیکه با لباسی ژنده و پیچیده شده در پالتوهایی بلند وصورتی سرخ از سوز سرمای بعد ازظهرهای زمستانی شیراز در کنار دیگی که بخار از آن بلند می شد در طول مسیری که روی نقشه ویکی مپیا نشان داده ام,جست!.
ولی خبر ناگوار این است که هفته پیش آخرین بازیگر این نقش که در نقش "ننه"بازی می کرد در اثر برخورد یک اتومبیل با صندوق صدقات جنب بساطش و کمانه کردن صندوق و اصابت به صورتش به خیابان پرتاب شده و یکی از رانندگان عبوری نیز با سرعت غیر قابل کنترلی از روی هیکل بی رمق پیرزن عبور می کند و پرونده این نقش تا بازیگر بعدی بسته می شود!!!.پیش از این شوهر همین زن نیز طی یک حادثه دیگر مرحوم شده بود.
پ.ن: آش کارده به واسطه ماده اولیه اش که همان سبزی کوهی کارده و بومی ارتفاعات زاگرس جنوبی است از خوراکیهای عشایر این منطقه و بویژه لرها بوده که بعداً در شهرهای کهکیلویه و بویراحمد,فارس,بوشهر و خوزستان عمومیت پیدا کرده ولی در شهرهای بهبهان,کازرون و شیراز معروفتر از جاهای دیگر است.
پ.ن:در بین عکسهای علی آقو توانستم یکی از بازیگران اخیر نقش بوو را پیدا کنم.(بوو همان مترادف شیرازی بابا است)
پ.ن: شیرازیها ایکونها و نمادهای زیادی داشته و دارند که نه در زمان حیات و نه پس از مرگشان یادی از آنها نمی کنند و به همین آسانی فرهنگ عامه از بین می رود و شاید سالها بعد یسنا نیز نتواند نشانه ای از آش کارده و تپه تلوزیون بیابد.
پ.ن:دستور پخت آش کارده,گرچه ننه جور دیگری توضیح می داد!.