Friday, March 7, 2008

قمتور


باور می کنید در همه عمرم پا به درون شهر قم نکذاشته بودم؟،همیشه از گذر کناری و کمربندی قم از چشیدن آب تلخ و لب شورش طفره می رفتم،وقتی که شنیدم برنامه ممیزی بعدی از یکی از کارخانجات قم تعیین شده،غصه ام شد که با این یونیفورم ( کت و شلوار و کراوات) جلوی چشم این مردمان خداترس! و زاهد! که سقف بر سر صوفیان و عارفان خراب می کنند و حکم برتکفیر جمله اشیاء وخلایق غیر از خودشان می دهند ،رژه رفتن چه تبعاتی دارد!!!.


محل اقامتمان بهترین هتل شهر بود و درهمان یک شب اقامت بعد از ورود به لباس مبدل در آمدیم و با تیم ممیزی به طواف واتیکان ایرانی!رفتیم،شهری که پوشش و منش خاص خودش را دارد و حاج آقایان در جلوی اهل حرمسرا در حال لباده باد دادن بی توجه به پشت سریهایشان از چپ و راستمان عبور می کردند و جرات آن نبود که همه را از درون لنز تصویر کنم!!.


پ.ن: بلاخره در همان لابی هتل انتظار به سر آمد و یکی از مسافران مرا خطاب در داد که تو مگر ایرانی هستی؟ و من هم که جا خورده بودم ،جواب دادم نعم!،و او دوباره پرسید پس چرا به کراوات ملبسی؟ . من که دیگر خودم را دریافته بودم!،کفتم منافاتی است بین ایرانی و کراوات؟،که دوباره کفت،آخر در ایران ممنوع است!!،و من با خنده جواب دادم که برای من ممنوع نیست!،و اینبار پرسشگر بود که کم آورد و کفت مگر تو چکاره ای و از این به بعد کمی سربسرش گذاشتم تا دمش را بر کولش گذاشت و ما را رها کرد و رفت...
پ.ن: این شهر و مردمانش به شدت قابل مطالعه و طرح در وبلاگ هستند!.

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes