کودکان حسرت
تبلیغ جوایز یک بانک پیزوری با حضور کودکی دبستانی در حال خواندن موضوع انشاء آغاز می شود،کودک از آرزوهای خودش برای رفتن به مسافرت و آرزوی برادرش برای داشتن اتومبیل و آرزوی مادرش برای خرید خانه با لحنی حاکی از حسرت و ناباوری! می گوید و صحنه عوض می شود و گوینده تیزر تبلیغاتی از جوایزی مشابه که بانک اهدا خواهد کرد با لحنی امیدوار کننده و بشارت دهنده ! می گوید.نمی دانم که متن این تیزرها چقدر آگاهانه و هدفمند انتخاب می شود و آیا مدیران بانک و سیاستگداران پول و اعتبار به درستی متوجه می شوند که در واقعیت نیز کودک دبستانی بایستی از حسرتش برای رفتن به مسافرت سخن بگوید! و بسیاری از ملزومات بسیار پیش پا افتاده در این دیار به آرزویی در دور دستها تبدیل شده است؟!.
شرم باد دولتن نامردانی را که با نفت بشکه 100 دلار کودک حسرت به دل پرورش می دهند،شرمشان باد...
پ.ن: عکس را از آلبوم فلیکر عالیه خانم قرض گرفته ام.