ضديادها و فرصتي براي گريستن بر سه دهه اخير
فرصت مرخصي و بي مسئوليتي موقتي! كه حاصل مي آورد‘بهانه اي شد تا "ضد يادها"ي بهنود را تا به آخر يك نفس بخوانم و شايد براي همسفرم در هواپيما جاي اين سوال باقي ماند كه مرد بغل دستي از چه لب مي گزد يا چشم تر مي كند!!...
بهنود در اين كتاب ما را به مهماني خاطراتي مي برد كه عليرغم داشتن لحظاتي از تاريخ‘با همه روشنگري هايي كه در مورد بعضي وقايع معاصر دارد ولي قابل اثبات در هيچ محكمه اي نيست و شايد فقط راهگشاي لحظه اي ازسرگردانيمان در جاده سرنوشت باشد!.
همزماني و هم عصر بودن با بسياري از بزرگان و تاريخ سازان اين ديار فرصت يگانه اي بوده تا بهنود به تنهايي از دالاني عبور كند كه امروز عبور هيچ كس ديگري ازآن مهيا نيست‘در يادمانهاي تاريخي بهنود داستان تلخكامي بر شادكاميها تفوق تام دارد و اين شايد نزديكترين وجه تراژيك تاريخنگاري بهنود با تاريخ ايران است.
پ.ن: در ميان داستانهاي اين كتاب اگر ادعاهاي "ژاژا" قابل اثبات باشد بايستي برآنچه در 30 سال گذشته تحت نام انقلاب صورت گرفته‘گريست...
بهنود در اين كتاب ما را به مهماني خاطراتي مي برد كه عليرغم داشتن لحظاتي از تاريخ‘با همه روشنگري هايي كه در مورد بعضي وقايع معاصر دارد ولي قابل اثبات در هيچ محكمه اي نيست و شايد فقط راهگشاي لحظه اي ازسرگردانيمان در جاده سرنوشت باشد!.
همزماني و هم عصر بودن با بسياري از بزرگان و تاريخ سازان اين ديار فرصت يگانه اي بوده تا بهنود به تنهايي از دالاني عبور كند كه امروز عبور هيچ كس ديگري ازآن مهيا نيست‘در يادمانهاي تاريخي بهنود داستان تلخكامي بر شادكاميها تفوق تام دارد و اين شايد نزديكترين وجه تراژيك تاريخنگاري بهنود با تاريخ ايران است.
پ.ن: در ميان داستانهاي اين كتاب اگر ادعاهاي "ژاژا" قابل اثبات باشد بايستي برآنچه در 30 سال گذشته تحت نام انقلاب صورت گرفته‘گريست...