شفاي زميني Lourdes
شهر كوچك و بازارچه اي Lourdes در جنوب غرب فرانسه و منطقه كوهستاني پيرنه در جهان كاتوليكها شهرت به سزايي دارد و اين زيارتگاه مسيحي در مسير زوار كاتوليك و دردمندي قرار گرفته كه براي خود يا بستگانشان به جهت بيماريهاي لاعلاج طلب شفا مي كنند و تصور بر اين است كه پس از معجزه اي كه در خصوص قديسه برنادت در 1858 در اين محل رخ داد، گزارش هايي مبتني بر شفا يافتن هميشه ادامه داشته است...
با توجه به اعتقادات مذهبي كه در پس ايمان به شفا يافتن از دريچه باورهاي قلبي-مذهبي وجود داشته و دارد،نگاه اروپايي مدرن به اين مقوله همراه با نقدهاي بسياري بوده كه سعي داشته تا موضوع شفا را به مقوله اي قابل فهم و زميني تبديل نمايد.در اين ميان ساخت فيلمي همنام با شهر كذايي Lourdes 2009 و شرح زيارت يك بيمار مبتلا به MSكه در مراحل نهايي بيماري و فلج عمومي و محكوم به استفاده از صندلي چرخدار است از اين شهر به همراه يك گروه از زوار دردمند فرصت مفيدي است تا به چنين پديده اي از دريچه اي جديد نگاه كنيم. دخترك بيمار فيلم بيش از همه با انگيزشهايي كاملاً انساني و غريزي در خصوص جلب توجه يكي از مردان اسكورت خيريه شروع به طي مراحل بازگشت توانايي حركت دست و پاهايش مي نمايد و در كمال تعجب همه اعضاي گروه كه در بين آنها مذهبيون و داراي ايمانهاي غليظ و شديد! كاتوليكي هم به چشم مي خوردند و حتي يكي از خواهران راهبه كه مسئوليت سرپرستي گروه زوار را نيز داشت و در اواخر فيلم ابتلا به سرطان و شيمي درماني پيشرفته اش نيز مشخص مي شود نمي توانند به گرد اين دختر جوان كه فقط خواهان جلب نظر مرد اسكورت خيريه را بنمايد،برسند.انواع نگاه هاي زوار ، خود دخترك و مرد روحاني همراه به شفا يافتن غيرمترقبه وي و سوالاتي كه در ترديد به شفا يافتن در اثر ايمان مذهبي يا بدون داشتن ايمان مذهبي شكل مي گيرد سعي دارد تا مسير شفا يا معجزه درمان را به خواستي عميق و اراده اي بي بديل در درون وجود بيمار براي زنده ماندن و ادامه دادن ارتباط دهد. تمناي شفاي واقعي فقط از ذهني برمي خيزد كه خود را براي ماندن و دست يافتن به چيزهايي كه با همه وجود مي خواهد آماده كرده باشد...
پ.ن: اين مطلب را به همه دردمنداني تقديم مي كنم كه فكر مي كنند ديگر هيچ پزشك و دارويي آنها را به درمان واقعي وصل نخواهد كرد!،به همه آنهايي كه در وادي مستقل از ايمان مذهبي نيازمند معجزه اي زميني هستند تا بتوانند راه باقي مانده را ادامه دهند...
با توجه به اعتقادات مذهبي كه در پس ايمان به شفا يافتن از دريچه باورهاي قلبي-مذهبي وجود داشته و دارد،نگاه اروپايي مدرن به اين مقوله همراه با نقدهاي بسياري بوده كه سعي داشته تا موضوع شفا را به مقوله اي قابل فهم و زميني تبديل نمايد.در اين ميان ساخت فيلمي همنام با شهر كذايي Lourdes 2009 و شرح زيارت يك بيمار مبتلا به MSكه در مراحل نهايي بيماري و فلج عمومي و محكوم به استفاده از صندلي چرخدار است از اين شهر به همراه يك گروه از زوار دردمند فرصت مفيدي است تا به چنين پديده اي از دريچه اي جديد نگاه كنيم. دخترك بيمار فيلم بيش از همه با انگيزشهايي كاملاً انساني و غريزي در خصوص جلب توجه يكي از مردان اسكورت خيريه شروع به طي مراحل بازگشت توانايي حركت دست و پاهايش مي نمايد و در كمال تعجب همه اعضاي گروه كه در بين آنها مذهبيون و داراي ايمانهاي غليظ و شديد! كاتوليكي هم به چشم مي خوردند و حتي يكي از خواهران راهبه كه مسئوليت سرپرستي گروه زوار را نيز داشت و در اواخر فيلم ابتلا به سرطان و شيمي درماني پيشرفته اش نيز مشخص مي شود نمي توانند به گرد اين دختر جوان كه فقط خواهان جلب نظر مرد اسكورت خيريه را بنمايد،برسند.انواع نگاه هاي زوار ، خود دخترك و مرد روحاني همراه به شفا يافتن غيرمترقبه وي و سوالاتي كه در ترديد به شفا يافتن در اثر ايمان مذهبي يا بدون داشتن ايمان مذهبي شكل مي گيرد سعي دارد تا مسير شفا يا معجزه درمان را به خواستي عميق و اراده اي بي بديل در درون وجود بيمار براي زنده ماندن و ادامه دادن ارتباط دهد. تمناي شفاي واقعي فقط از ذهني برمي خيزد كه خود را براي ماندن و دست يافتن به چيزهايي كه با همه وجود مي خواهد آماده كرده باشد...
پ.ن: اين مطلب را به همه دردمنداني تقديم مي كنم كه فكر مي كنند ديگر هيچ پزشك و دارويي آنها را به درمان واقعي وصل نخواهد كرد!،به همه آنهايي كه در وادي مستقل از ايمان مذهبي نيازمند معجزه اي زميني هستند تا بتوانند راه باقي مانده را ادامه دهند...