Blog Action Day از آب و ديگر قضايا
روز موسوم به جنبش وبلاگي Blog Action Dayمصادف با 15 اكتبر در سال جاري به موضوعي بسيار مهم از لحاظ جهاني و مهجور از لحاظ ملٌي! تعلق دارد!.كشوري نيمه خشك با بارندگي متوسط ساليانه كمتر از 200ميليمتر كه مهار بيابانزايي كمتر مانده كه در عزاي خشكي جانفرسايش جوي اشك و خون راه بياندازد ولي وزارتخانه هاي متولي يا ذيربط آن مانند آن است كه منتظر اند معجزه اي از غيب پيدا شده و وظيفه آنها را ايفا كند!!.
با توجه به اينكه اعتقاد دارم از لحاظ بحث كارشناسي بهتر است هر حيطه را به كاردانش سپرد، فقط به بحثهايي اشاره مي كنم كه در جلسات استاني يا دستگاهي با آنها آشنا شده ام و مي دانم كه در مورد آنها با وجود راهكارهاي عملي ولي بودجه ريزي و اقدام جدي صورت نگرفته است.
موضوع آب و كمبود رو به تزايد آن در كشورمان جنبه هاي متفاوتي دارد كه از بارندگي تا نحوه انبارش در سدهاي مخزني و خاكي و بلاخره منابع زيرزميني تنوع دارد. ولي سواد من فقط به آلودگي آبهاي زيرزميني قد مي دهد و اينكه دو موضوع در كشورمان معضل جدي سالهاي آينده در اقليمهاي خشك و نيمه خشك دامنه زاگرس خواهند بود.اوٌل آنكه بيش از 40 سال استفاده از سموم و آفت كشهاي كشاورزي و تقويت زمين با كودهاي شيميايي بدون در نظر گرفتن مهاجرت بار آلودگي ناشي از آنها به آبهاي زيرزميني و در بالاترين حدي كه اكوسيستم اين ناحيه نيز قادر به آب پالايي نبوده مي گذرد و در نتيجه مخازن آبهاي زيرزميني را همزمان با افزايش برداشتهاي بي رويه با افزايش غلظت انواع تركيبات مضر و بويژه نيتراتها و فسفاتها و تركيبات هالوژنه سمٌي روبرو ساخته است.متاسفانه دردستور كار هيچكدام از شركتهاي كشت و صنعت بزرگ يا تعاونيهاي كشاورزي تاسيس مراكز تصفيه خانه آب كشاورزي قرار نگرفته است و بايد همينقدر بدانيد در سرزمينهايي كه مثلاً به قطب كشاورزي معروف هستند! با حقيقتي بسيار تلختر از نواحي صنعتي روبرو هستيم و خواهيم بود!!. اين قطبهاي كذايي! معمولاً در نزديكي حوزه هاي آبخيزداري سنتي و انواع سرچشمه ها و قناتهاي كشور نيز قرار گرفته اند و شايد اگر به آمار بيماريهاي مرتبط با مصرف آب آلوده به چنين موادي پرداخته شود ارتباط معناداري نيز قابل گزارش باشد. اين قطبهاي كشاورزي بايد همانند صنايع بزرگ در چارچوب قوانين زيست محيطي در خصوص ميزان مجاز تخليه پساب و حد مجاز پارامترهاي شيميايي كاملاً تحت كنترل قرار بگيرند.به طور مثال اين فاجعه در پساب خروجي گلخانه ها و توليدات كشاورزي گلخانه اي درغيبت كشت هاي خاكي به مراتب شديدتر بوده و بايستي اين اين كنترل همين امروز از جايي آغاز شود.
موضوع دوٌم مربوط به جٌد و جهد نمايندگان كارناشناخته اي! است كه در مجلس با فيگورهاي حق به جانب از وزير مادرمرده! به التماس و يا تهديد براي مناطق كذايي كه اشاره كردم امتياز و اعتبار و مجوز تاسيس كارخانجات پتروشيمي را مي گيرند كه اولين نكته ساخت و طراحي آنها ميزان آب مصرفي براي سرويسهاي آب و برق و بخارشان مي باشد ! و در كمال بي اطٌلاعي از همين الان تابلوهاي آن را نيز دربيابان هاي خشك و بي آب و علف يا مراتع نصب كرده اند! و هر وقت هم به سركشي حوزه نمايندگي مي روند با نگاه هاي عاقل اندر سفيه! به مردم منطقه تفاخر و تبختر مي فروشند كه بدانيد كه من بودم كه براي شما و بچه هايتان تا ابد كار و اشتغال ايجاد كرده ام!!. اگر همين دو موضوع كه مي دانم فقط بخشي از مشكلات مربوط به آبهاي زيرزميني است قابل رسيدگي و حل باشد ، جنبش امروزمان بي اجر نخواهد ماند...
پ.ن:اگر در بعضي نقاط به صورت كاملاً محدود و فقط در مورد بعضي مراكز توليدات كشاورزي جديد هم اين نوع كنترلها وجود داشته باشد ولي نياز به تاسيس تصفيه خانه هاي مجهز كه اختصاصاً براي تصفيه آبهاي كشاورزي طراحي شده باشند نياز مبرمي است كه بدان پرداخته نشده است.
با توجه به اينكه اعتقاد دارم از لحاظ بحث كارشناسي بهتر است هر حيطه را به كاردانش سپرد، فقط به بحثهايي اشاره مي كنم كه در جلسات استاني يا دستگاهي با آنها آشنا شده ام و مي دانم كه در مورد آنها با وجود راهكارهاي عملي ولي بودجه ريزي و اقدام جدي صورت نگرفته است.
موضوع آب و كمبود رو به تزايد آن در كشورمان جنبه هاي متفاوتي دارد كه از بارندگي تا نحوه انبارش در سدهاي مخزني و خاكي و بلاخره منابع زيرزميني تنوع دارد. ولي سواد من فقط به آلودگي آبهاي زيرزميني قد مي دهد و اينكه دو موضوع در كشورمان معضل جدي سالهاي آينده در اقليمهاي خشك و نيمه خشك دامنه زاگرس خواهند بود.اوٌل آنكه بيش از 40 سال استفاده از سموم و آفت كشهاي كشاورزي و تقويت زمين با كودهاي شيميايي بدون در نظر گرفتن مهاجرت بار آلودگي ناشي از آنها به آبهاي زيرزميني و در بالاترين حدي كه اكوسيستم اين ناحيه نيز قادر به آب پالايي نبوده مي گذرد و در نتيجه مخازن آبهاي زيرزميني را همزمان با افزايش برداشتهاي بي رويه با افزايش غلظت انواع تركيبات مضر و بويژه نيتراتها و فسفاتها و تركيبات هالوژنه سمٌي روبرو ساخته است.متاسفانه دردستور كار هيچكدام از شركتهاي كشت و صنعت بزرگ يا تعاونيهاي كشاورزي تاسيس مراكز تصفيه خانه آب كشاورزي قرار نگرفته است و بايد همينقدر بدانيد در سرزمينهايي كه مثلاً به قطب كشاورزي معروف هستند! با حقيقتي بسيار تلختر از نواحي صنعتي روبرو هستيم و خواهيم بود!!. اين قطبهاي كذايي! معمولاً در نزديكي حوزه هاي آبخيزداري سنتي و انواع سرچشمه ها و قناتهاي كشور نيز قرار گرفته اند و شايد اگر به آمار بيماريهاي مرتبط با مصرف آب آلوده به چنين موادي پرداخته شود ارتباط معناداري نيز قابل گزارش باشد. اين قطبهاي كشاورزي بايد همانند صنايع بزرگ در چارچوب قوانين زيست محيطي در خصوص ميزان مجاز تخليه پساب و حد مجاز پارامترهاي شيميايي كاملاً تحت كنترل قرار بگيرند.به طور مثال اين فاجعه در پساب خروجي گلخانه ها و توليدات كشاورزي گلخانه اي درغيبت كشت هاي خاكي به مراتب شديدتر بوده و بايستي اين اين كنترل همين امروز از جايي آغاز شود.
موضوع دوٌم مربوط به جٌد و جهد نمايندگان كارناشناخته اي! است كه در مجلس با فيگورهاي حق به جانب از وزير مادرمرده! به التماس و يا تهديد براي مناطق كذايي كه اشاره كردم امتياز و اعتبار و مجوز تاسيس كارخانجات پتروشيمي را مي گيرند كه اولين نكته ساخت و طراحي آنها ميزان آب مصرفي براي سرويسهاي آب و برق و بخارشان مي باشد ! و در كمال بي اطٌلاعي از همين الان تابلوهاي آن را نيز دربيابان هاي خشك و بي آب و علف يا مراتع نصب كرده اند! و هر وقت هم به سركشي حوزه نمايندگي مي روند با نگاه هاي عاقل اندر سفيه! به مردم منطقه تفاخر و تبختر مي فروشند كه بدانيد كه من بودم كه براي شما و بچه هايتان تا ابد كار و اشتغال ايجاد كرده ام!!. اگر همين دو موضوع كه مي دانم فقط بخشي از مشكلات مربوط به آبهاي زيرزميني است قابل رسيدگي و حل باشد ، جنبش امروزمان بي اجر نخواهد ماند...
پ.ن:اگر در بعضي نقاط به صورت كاملاً محدود و فقط در مورد بعضي مراكز توليدات كشاورزي جديد هم اين نوع كنترلها وجود داشته باشد ولي نياز به تاسيس تصفيه خانه هاي مجهز كه اختصاصاً براي تصفيه آبهاي كشاورزي طراحي شده باشند نياز مبرمي است كه بدان پرداخته نشده است.