Thursday, October 7, 2010

بی شناسنامه گی فرهنگی


ایراد وارده بر نحوه تیتراژ سریال قهوه تلخ و نام نبردن از صاحب اثر تصنیف آغازین تا آنجا وارد است که بقیه مصرف کنندگان آثار و تالیفات مشابه دیگر هنرمندان و مولفان نیز به چنین اصولی پایبند باشند!. اگر کمی به حوزه نشر امروز دقت کنید متوجه آثار بسیاری خواهید شد که در بخشی ناچیز یا کاملاً قابل توجه از کل اثر از دسترنج سایرین به گونه کاملاً مشهود یا در نقاب اقتباس های بدون شناسنامه! بهره برده اند. این روزها در کمتر اثری به پانوشتهای سودمندی بر می خورید که آدرس اثر اقتباسی را با رعایت اصول و حقوق مولفین اصلی آورده باشند, دامنه این نوع سوء استفاده به راحتی به مقالات دانشگاهی و علمی نیز راه یافته است و دیگر حساسیت بسیاری از اساتید بعد از این! را تحریک نمی کند.
در سینمای وطنی برای دارندگان گوشهای حساس ردپای ملودیهای اقتباسی یا اصل آثار داخلی و خارجی بسیاری قابل شناسایی است در حالیکه در هیچ کجای اثر به نام تصنیف کنندگان و موسیقیدان اشاره نشده است, شاید در این میان کسانی مانند مهرجویی مستثنا باشند که این افتخار را به تماشاچی ایرانی می دهند تا نادانسته از پای فیلم برنخیزد و بداند که موسیقی متن فیلم به فلان و کذا تعلق داشته و فلان موومان از فلان کنسرت بهمان نیز نام دارد!. اقتباس از فیلمنامه و آثار خارجی و داخلی و حتی سرقت آثار دیگران که سکه رایج شده است و فقط کافی است تا در جریان آثار سینمایی معروف قرار داشته باشید تا انواع کپی برداریهای ناشیانه را ببینید که به خورد تماشاچی بی گناه و بی اطلاع ایرانی می رود!.
اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم بسیاری از تحریرهای آوازی در آثار سنتی نیز دارای شناسنامه ای به مراتب قدیمی تر از این مرتبه اجرا هستند ولی آوازه خوان محترم هیچ اشاره ای به آن نکرده است.به گمان من اتهام این نوع ساده گذشتن از کنار شناسنامه های فرهنگی را باید به چند عامل اصلی نسبت داد:
1-اوٌل آنکه سواد و فرهنگ عمومی جامعه تا آنجا پس رفته است که صحنه های جاندار فیلم و اجراهای دراماتیک, جملات نوشتاری ,ملودیها و تحریرهای آوازی آشنا, معروف و متعلق به غیر توسط عامه مردم قابل بازشناسی نیستند!.
2-در نبود قوانین حقوق مولفین یا جدی نگرفته شدن آن به بهانه آنچه که سالهای پس از انقلاب به عیان و کاملاٌ با حمایت دولتی در مورد آثار خارجی درایران صورت گرفت, حساسیت ایرانی جماعت در خصوص حقوق مالکانه صاحبین آثار فرهنگی ایرانی شباهت به یک شوخی بسیار پیش پا افتاده پیدا کرده است ودر این رهگذر نشستن و نظاره کردن برباد رفتن فرهنگ ایرانی در همین چارچوب تلنگری بر ذهن عامه مردم نخواهد زد.
پ.ن:کسانی مانند مدیری با همان حس مثال زدنی و آشنای ایرانی با انگیزش شخصی و پاسداری از حقوق مالکانه خود به تهیه آن پیش پرده تقاضای عدم کپی برداری سریالش می پردازد و همزمان حقوق علی اکبرخان شیدا برای تصنیف معروفش یا امین الله حسین را برای استفاده گسترده از قطعاتش را نادیده باقی می گذارد و الخ...
پ.ن: این سودجویی افتضاح و نخ نمای ایرانی فقط به بازار و کسب و کار تجارتی محدود نمانده و مدتها است که بازار پیرامونی محصولات فرهنگی را نیز در نوردیده و فقط با پز و فیگور فرهنگی بودن سعی دارد که رنگ و لعابی غیر تجاری به آن بدهد ولی باید قبول کنیم در این دنیا چیزی باقی نمانده که با سود و منافع آدمها گره نخورد ه باشد...

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes