Thursday, October 21, 2010

چون دوست دشمن است


دوران پس از پایان جنگ ایران و عراق موسوم به سازندگی برای دانشگاه های کشور و اعضای هیاتهای علمی به مثابه فرصتی جدید از لحاظ تزریق بودجه ها و اعتبارات ویژه برای شروع دوران سازندگی کشور محسوب می شد.این فرصت جدید همزمان باعث بوجود آمدن دو رویکرد در دانشگاهها و اساتید باقی مانده از انواع پاکسازی و مهاجرتهای سالیان اخیر گردید . رویکرد اوٌل تامین اعتبار برای ترتیب دادن تحقیقات و طرحهای علمی-پژوهشی بسیاری بود که درپی سالهای موسوم به انقلاب فرهنگی دچار رکود بسیاری شده بود و رویکرد بعدی که در واقع آن روی سکٌه بودجه های سازندگی بود, ایجاد باندها و دسته بندی هایی بود که به هدف جذب هرچه بیشتر این مبالغ در جهت تامین منافع شخصی گروهی نوکیسه در بین دانشگاهیان شکل گرفتند. در فاصله اندکی پس از بوجود آمدن ردیف بودجه های کلان پژوهشی با نامهای پرطمطراق ملٌی و امثالهم می توانستید این تغییر را در وضع زندگی و معیشت اساتیدی که سالها با پیکان یا رنو 5 قراضه به پارکینگ دانشکده می آمدند و در عرض یک مدت کوتاه مانند بسیاری از نوکیسه گان به دام مسابقه تملک خانه, آپارتمان و تعویض مارک و مدل اتومبیل و سرمایه گذاری در ملک و سهام و غیره افتادند, مشاهده کنید. برایند این دو رویکرد متاسفانه به نهضت علمی و پیشرفتهایی که تصور می شد یا توهٌم آن! بر سر زبانها افتاده, منجر نگردیده است.
در شرایط فعلی متاسفانه آن گروه دوٌم استیلای بیشتری بر دانشگاه و روند جذب هیات علمی جدید داشته و در چند وقت اخیر نیز در کنار افول بودجه های دولتی صنایع برای کارهای پژوهشی مشترک با دانشگاه ها به نوعی دریوزگی ارتباط با صنعت تبدیل شده است!, روزی نیست که یکی از این نامه های التماس آمیز دفاتر ارتباط با صنعت دانشگاه ها را نبینید که برای عقد قرارداد پژوهشی به انواع لطایف الحیل متوسل می شوند!.
روش دیگر ارسال پروپوزال های ریز و درشت با رزومه های عریض و طویل اساتید و در واقع به گرده دانشجویان تحصیلات تکمیلی آنان است که در انتها نیز آبی را برای مجریان اصلی گرم نمی کند و کارفرمای مادرمرده را نیز از هر چه قرارداد پژوهشی است رویگردان می نماید!.
پ.ن:روش بسیار جدید نیز که همین اواخر چشم مان به جمال آن روشن گردید !, برگزاری یک دوره آموزشی با نامها و عنوان دهان پرکن برای استقرار یکی از سامانه های مدیریتی بسیار جدید بود که که استادی خوش بیان و فرزانه نیز در راس آن قرار داشت ولی گویا انتظار نداشت که در صنایع نیز تجارب استقرار سیستم و اجرای این روشها می تواند از تجربه ایشان قدیمی تر باشد و احیاناً در میان کارشناسان این صنایع کسانی باشند که بلاخره شب جمعه یادشان است و می توانند بعضی گافها را تشخیص دهند!, ساختار سامانه مذکور از لحاظ سیستمی از انواعی بود که برای استقرار شاید بیش از انواع دیگر به تعهد و حمایت مدیران عالی در شرکتهای مادر یا راس سازمان نیاز داشت و سعی در استقرار آن در لایه های میانی بدون اخذ مجوزهای لازم و حک آن در خط مشی های کلان و راهبردی شرکت امکانپذیر نمی باشد!. ایشان اصرار بسیاری در همراهی این لایه میانی برای تایید فواید و دستاوردهای این سامانه داشت و هرچه که ما سعی داشتیم تا با ادب و احترام به جایگاه ایشان, مضرات چنین استقراری را تفهیم کنیم فقط منجر به عصبانیت ایشان و انواعی از توهینهای دانشگاه به صنعت مبتنی بر بیسوادی و بی دانشی جمع ما گردید!.
پ.ن:رسیدن موج کاسب کاری به دانشگاه ها رفته رفته به شکل بدی تصویر سپید دانشگاهی بودن را به خاکستری بسیار تیره بدل ساخته است که البته شاید هم برای شکستن تابوهای فرهنگی ایرانی بد هم نباشد ولی در این میان بسیاری از جوانهای ایده الیست را از پوشیدن این رخت باز می دارد!.
پ.ن:پیشاپیش از ضعف بنیه علمی بخش صنعت برای تعریف درست و حسابی پروژه های پژوهشی که به دانشگاه واگذار می کند و فقدان بازوهای نظارتی مناسب هم به همین سطح گله مندم!, ولی شاید آخرین سنگری که می توانست با پشتوانه اخلاقی تر صنعت را در درمان این معضل یاری کند خود دانشگاه و اساتید بودند!.
پ.ن:مدتها بود که این صفحه را به درد دل و گله گذاری ملوٌث نمی کردم ولی چاره چیست که تنها تریبون من همین جا است!.
پ.ن:نتیجه می گیریم دین, مکتب, ایدئولوژی و بلاخره علم نیز متضمن اخلاق نیستند!.
پ.ن:عکس تزئینی است و فقط میخواستم یادآور شوم که تفاوت قورباغه رنگ شده و قناری کمی تا اندکی این روزها آشکارتر است!.

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes