یسنا می آغازد!
دخترکم مشغول زبان آموزی است!،چیزی شبیه خوشگله و قشنگه را با جیغی تیز شبیه سوت زدن این ترقه های تاخیری! به زبان می آورد!(این صدا را در بدو برخورد با هر چیز جدیدی تولید می کند!).
سلام را با لحنی خاص و بامزه 2 ماهی است که در برخورد با تازه واردها و یا ورود خودش به اتاق مخصوصاً بعد از بیدار شدن،می گوید(سلللللام!).به قول مادرش امیدواریم این پیش سلام بودن را تا بزرگ شدن حفظ کند!!.
ددر را برای بیرون رفتن و گردش کردن!
دا برای داغ!،موقع صرف چایی حتماً به سراغمان می آید که کمی استکان چایی را لمس کند و بعد دستش را عقب بکشد و بگوید دا!!
مخلوطهای خاصی از کلمات را گاهاً بسیار شبیه به آنچه خودمان می گوییم به زبان می آورد که من و مامانش را مجبور می کند با تعجب به هم نگاه کنیم و بپرسیم چی گفت؟؟؟
بسیاری از جملات دستوری خطاب به خودش را می فهمد و سریعاً واکنش نشان می دهد،مثلاً چند روز پیش وقتی برحسب اتفاق مادرش از او خواست که برود و آماده تعویض پوشک بشود!،با تعجب دیدیم که رفت و پد پلاستیکی تعویض پوشک را کف اتاق پهن کرد و در حالیکه کمی از شلوارش را پایین کشیده بود روی آن دراز کشید! یا به محض اینکه بگویم می خواهیم جایی برویم قبل از ما به سراغ کفشش می رود و با ادا در آوردن از مادرش یا من می خواهد که کفش و گل سرش را مهیا کنیم!!.
تازگی از آوازهای غمگین به گریه می افتد و شجریان خوانی بابا موقوف شده!،فقط جاز و قر کمر توصیه می شود!.
پ.ن: عکس قدیمی است(مامان یسنا این روزها ذهنی مغشوش دارد که فقط به اسباب کشی در پیش رو می اندیشد و به همین دلیل عکس جدیدی موجود نبود!) ولی جوهر این دختر را در 7-8ماهگی هم به نمایش می گذارد!