در انتظار فرجی ولی نه از نوع آقا امام زمان!
بهترین اتفاقی که میتواند برایم رخ دهد خبر برنده شدن در لاتاری گرین کارت یا دعوتنامه و ویزای کار برای رها شدن از دغدغه هایی است که آدمی در رده من در هیچ کجای دنیا به آن دچار نیست!،داشتن سفقی بالای سر یا درآمدی که زور تورم اقتصادی به آن نرسد چیز مهمی نیست،دغدغه آمپر بنزین نداشتن،دغدغه امکان اهانت به همسر و فرزندت بخاطر چیزی که حق طبیعی خودشان است که در موردش تصمیم بگیرند وهزار دغدغه دیگر که ما این سوی آبها داریم و آن سوی آب اصلاً قابل تصور نیست.
خوش به حال کمپانی و کشوری که همچین هلو برو تو گلوهایی نصیبش می شود!،پر انگیزه با یک بغل گواهینامه های بین المللی،آموزشهای مناسب،پر از ایده و فقط در تمنای یک زندگی بی دغدغه برای خود و خانواده،همچین کارمندی در جایگاه خودش فقط بهره ور است و می تواند امیدوار باشد پتانسیلش به هدر نرفته است،باور کردنی نیست مردمی که مجبور هستند همه وجودشان را صرف فکر کردن به خرید خانه،سهمیه بنزین،مانتو تنگ و آستین کوتاه،وام ازدواج،تحریم بعدی سازمان ملٌل و یک لیست از همچین خزعبلاتی کنند وفکر کردن به مسایلی کمی جدیتر را با چه چیزهای عوض کرده اند...
پ.ن:در برزخی که این روزها به آن دچاریم جز فرار کردن برایمان راهی باقی نگذاشته اند،زیرا از پیش در نطفه مرعوب شدیم،فکر ماندن و مبارزه کردن و حتی دل به تعییرات لاکپشتی بستن به سن و سال ما نمی خورد!