Reggio Emilia Approach آموزش کودکان فردا
بسیاری از دوستانی که من را از نزدیک می شناسند ازاشتیاقم برای سر زدن به دوستان دور و نزدیک و با خبر بودن از همه آشنایان جدید یا قدیمی اطلاع دارند و شاید در مقام مقایسه این رفتار من را کمی تا حدی غیرعادی و پر جنب و جوش محاسبه می کنند ولی ماجرا چیزی است که که در همین پست از آن پرده بر می دارم...
من دوستان و آدمهای اطرافم را گذشته از آنچه که در دل و احساسم طبقه بندی کرده ام ,به شکل واحدهای داده پردازی و جمع آوری اطلاعات نیز می بینم و طبقه بندی می کنم, بسیاری از آنها مجاری ورودی اطلاعاتی هستند که من با روش و توانایی خودم و محیط محدودی که دارم قادر به درک مستقیم و بی واسطه آنها نیستم!, این دوستان در هر دیدار و هر گپ دوستانه مقادیر بسیاری از کلمات کلیدی و تجارب شخصی شان را به ذهن من روانه می کنند و در اینجا جرقه هایی شکل می گیرد که شاید بدون وجود آنها هیچگاه شکل نمی گرفت, یکی از این دوستان که در وانفسای سالهای اولیه تحصیلات دانشگاهی من به تصادف در خوابگاهی که به اشتراک بین سال بالایی ها و تازه واردها تقسیم شده بود به تور رفاقتم افتاد, کسی بود که در همان نگاه اول و جملات اولی که با انرژی زاید الوصفی به سمت من روانه کرد بعنوان دوستی همیشگی در لیست ماندگاران قرارش دادم...
آشنایی با دنیای نوپای رایانه,مفاهیم اولیه آن و آمیختن بازار و دانش با یکدیگر از اولین چیزهایی بود که از او یاد گرفتم و در همین سفر قبل به پایتخت و توفیق دیداری پس از سالها که هیچگاه در این فاصله بدون تماسهای تلفنی نمانده بود, باز هم دریافتم که چشمه شعور این دوست هنوز می جوشد و بسیاری چیزها را پیش از دیگران و من در می یابد و به راحتی نیز مانند همان سالهای قبل به اشتراک می گذارد, اینبار از خلال گپی جند ساعته در یافتم که برای آموزش کودکان بویژه در پایه ابتدایی و پیش دبستانی روشهایی بسیار متفاوت نیز وجود دارد که ساختار سنتی آموزشی این خاک ودیار از آن بی خبر مانده یا هیچگاه با توجه به محدودیتهای مالی وزارت آموزش و پرورش و عدم سابقه اجتماعی این نوع نگاه و فلسفه به ترویج عمومی آن نپرداخته است!,داستان از آنجا آغاز می شود که پس از جنگ جهانی دوم در حومه شهر رجیو امیلیا خانواده ها با توجه به خسارتهایی که از دوران جنگ دیده بودند و کمبود فضای آموزشی دست به ابتکار تاسیس محیط آموزشی جدیدی می زنند که در آن محور کودکان پیش دبستانی و دبستانی بودند که در کنار خانواده, معلمین و محیط طبیعی به شناسایی توانایی های و پرورش توانایی خود اظهاری و عرضه کردن فکر و احساس و علایق در فضایی کاملاً متفاوت با ساختار سنتی اموزشی می پرداختند, نام این روش نیز که در حال گذر از دهه چهارم ابداع آن است به همین منطقه باز می گردد و Reggio Emilia Approachنام گرفته است.
این روش یکی از الگوهای مفید مدارس باز در جهان است که توسط موسسه پژوهشی کودکان دنیا درایران نیز ترویج می شود و با هدف گسترش برنامه های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال از سال 1373در ایران فعالیت دارد.
یکی از مهمترین نکات در این نوع مدارس توجه به محیط بعنوان معلم ثالث کودکان در این مدارس است که عکسهایی از این نوع مدارس در مبداء را نیز اضافه کرده ام, مبانی زیباشناسی در چیدمان و انتخاب اجزای محیط از فاکتورهای اساسی آموزشی محیط برای کودکان است که پیشاپیش محدودیتهای آن را در نظام آموزش کشورمان می دانیم!.بیان احساس, بیان فکر, پروژه های خلاقانه هنری, یوگا و تمرکز فکر, بازدید از موزه ها و محیطهای طبیعی از جمله آموزشهایی است که در همان سنین یاد شده به کودک این فرصت را می دهد تا خود را شناسایی کرده و جهت گیری آموزشی سالهای بعد خود را برگزیند.استفاده از توانایی کار تیمی و روشهای حل مسئله از نکات بارز دیگر این نگرش است.پروژه های پیشنهادی بر اساس محوریت و انتخاب خود کودکان و نه پیشنهادات بزرگترها و معلمین تعریف می شود!.
پ.ن: با توجه به اینکه چنین گروهی نیز در این آخر دنیا از چند سال قبل فعالیت می کنند از همین فردا سعی خواهم کرد برای ارتباط با آنها و انتقال تجربه شان به شهرک محل اقامتمان و فرصتی برای یسنا تلاش کنم...
من دوستان و آدمهای اطرافم را گذشته از آنچه که در دل و احساسم طبقه بندی کرده ام ,به شکل واحدهای داده پردازی و جمع آوری اطلاعات نیز می بینم و طبقه بندی می کنم, بسیاری از آنها مجاری ورودی اطلاعاتی هستند که من با روش و توانایی خودم و محیط محدودی که دارم قادر به درک مستقیم و بی واسطه آنها نیستم!, این دوستان در هر دیدار و هر گپ دوستانه مقادیر بسیاری از کلمات کلیدی و تجارب شخصی شان را به ذهن من روانه می کنند و در اینجا جرقه هایی شکل می گیرد که شاید بدون وجود آنها هیچگاه شکل نمی گرفت, یکی از این دوستان که در وانفسای سالهای اولیه تحصیلات دانشگاهی من به تصادف در خوابگاهی که به اشتراک بین سال بالایی ها و تازه واردها تقسیم شده بود به تور رفاقتم افتاد, کسی بود که در همان نگاه اول و جملات اولی که با انرژی زاید الوصفی به سمت من روانه کرد بعنوان دوستی همیشگی در لیست ماندگاران قرارش دادم...
آشنایی با دنیای نوپای رایانه,مفاهیم اولیه آن و آمیختن بازار و دانش با یکدیگر از اولین چیزهایی بود که از او یاد گرفتم و در همین سفر قبل به پایتخت و توفیق دیداری پس از سالها که هیچگاه در این فاصله بدون تماسهای تلفنی نمانده بود, باز هم دریافتم که چشمه شعور این دوست هنوز می جوشد و بسیاری چیزها را پیش از دیگران و من در می یابد و به راحتی نیز مانند همان سالهای قبل به اشتراک می گذارد, اینبار از خلال گپی جند ساعته در یافتم که برای آموزش کودکان بویژه در پایه ابتدایی و پیش دبستانی روشهایی بسیار متفاوت نیز وجود دارد که ساختار سنتی آموزشی این خاک ودیار از آن بی خبر مانده یا هیچگاه با توجه به محدودیتهای مالی وزارت آموزش و پرورش و عدم سابقه اجتماعی این نوع نگاه و فلسفه به ترویج عمومی آن نپرداخته است!,داستان از آنجا آغاز می شود که پس از جنگ جهانی دوم در حومه شهر رجیو امیلیا خانواده ها با توجه به خسارتهایی که از دوران جنگ دیده بودند و کمبود فضای آموزشی دست به ابتکار تاسیس محیط آموزشی جدیدی می زنند که در آن محور کودکان پیش دبستانی و دبستانی بودند که در کنار خانواده, معلمین و محیط طبیعی به شناسایی توانایی های و پرورش توانایی خود اظهاری و عرضه کردن فکر و احساس و علایق در فضایی کاملاً متفاوت با ساختار سنتی اموزشی می پرداختند, نام این روش نیز که در حال گذر از دهه چهارم ابداع آن است به همین منطقه باز می گردد و Reggio Emilia Approachنام گرفته است.
این روش یکی از الگوهای مفید مدارس باز در جهان است که توسط موسسه پژوهشی کودکان دنیا درایران نیز ترویج می شود و با هدف گسترش برنامه های مراقبت برای رشد و تکامل کودکان خردسال از سال 1373در ایران فعالیت دارد.
یکی از مهمترین نکات در این نوع مدارس توجه به محیط بعنوان معلم ثالث کودکان در این مدارس است که عکسهایی از این نوع مدارس در مبداء را نیز اضافه کرده ام, مبانی زیباشناسی در چیدمان و انتخاب اجزای محیط از فاکتورهای اساسی آموزشی محیط برای کودکان است که پیشاپیش محدودیتهای آن را در نظام آموزش کشورمان می دانیم!.بیان احساس, بیان فکر, پروژه های خلاقانه هنری, یوگا و تمرکز فکر, بازدید از موزه ها و محیطهای طبیعی از جمله آموزشهایی است که در همان سنین یاد شده به کودک این فرصت را می دهد تا خود را شناسایی کرده و جهت گیری آموزشی سالهای بعد خود را برگزیند.استفاده از توانایی کار تیمی و روشهای حل مسئله از نکات بارز دیگر این نگرش است.پروژه های پیشنهادی بر اساس محوریت و انتخاب خود کودکان و نه پیشنهادات بزرگترها و معلمین تعریف می شود!.
پ.ن: با توجه به اینکه چنین گروهی نیز در این آخر دنیا از چند سال قبل فعالیت می کنند از همین فردا سعی خواهم کرد برای ارتباط با آنها و انتقال تجربه شان به شهرک محل اقامتمان و فرصتی برای یسنا تلاش کنم...