اشباح گویا در ذهن و خاطره
سالهای 57-58 به همراه یک گروه جوان که امروز یا نیستند یا دیگر جوان نیستند!,در پیاده روهای روبروی دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز شاهد بساط کتابروشیها بودم و انواع پرچمها , آرمها و شعارها و سینمای آوانگارد دانشکده که آن روزها فیلمهای متفاوتی را به نمایش می گذاشت و من هنوز فیلم خرمگس را به یاد دارم و نقاشی معروف فرانسیسکو گویا بر روی جلد کتاب آن نوشته اتل لیلیان وینیچ و پیش نمایش آن در سینما,شاید بیش از خود فیلم این نقاشی در ذهنم ماندگار مانده است...
فیلم اشباح گویاGoya's Ghosts ساخته میلوش فورمن و با هنرنمایی خاویر باردم و ناتالی پورتمن,نقبی بود به همان سالها و رمز و راز تصویری که سالها در حافظه نگاه داشتم بدون آنکه بدانم با چه حس و حالی کشیده شده است و گویا فرزند خلف کدام دوران بوده است.شاهد درد و رنج بودن و به تصویر کشیدن آنچه بر انسان و انسانیت رفته است از گویا شخصیت ویژه ای در عالم هنر ساخته است,تصویرهایی واقعی از آنچه انسان در زیر پوستش پنهان ساخته است,پدر لورنزوی فیلم به تمامی شبیه همه انسانهایی است که حقیرند و حقارت خود را دستمایه حقیر شمردن سایر انسانها می کنند.
پ.ن: این فیلم را برای فرصت مناسبی ذخیره کرده ام تا برای بسیاری از دوستان فرصت دیدنش را فراهم بیاورم و شاید روزگاری که بتوان به پخش عمومی سپرد و البته به بهترین فیلم نیمه اول امسال برایم تبدیل شد!.