فمینیسم و مردسالاری،دو روی یک سکه
من فمینیست نیستم ولی جواد ومردسالار هم نیستم!،از وقتی یادم میاد اهل فرق گذاشتن ونادیده گرفتن حق و حقوق خانمها نبودم، نمیشه گفت این اثرمحیط خونوادگیمون بود و نمیشه گفت نبود..اینه که فکر میکنم مادرزادی اینجوری بودم!!!
ما دوتا داداش بودیم ویک آبجی که 15سال تفاوت سنی با من داره واز من کوچیکتره،تو خونواده هم تا حدود 15 سالگیم،انگشت شماری دختر همسن و سالم پیدا میشدو به حکم پرشروشوری و هایپراکتیویته!! بودنم که هنوزهم ، هم خودمو آزار میده هم دیگرون! بیشتر تو جمع پسرها بُر میخوردم،شاید اگه خواهری گیرمون نمیومد اصلاً خیلی از تفاوتهای دختر و پسرهارو نمیفهمیدیم تا موقع زن گرفتمون بشه! با این دیوار جنسیتی که بیرون خونه هم برامون کشیده بودند سعی میکردیم تا پیش نیومده از دخترها فاصله بگیریم ، این بود که بنا به عرف فاصله رو حفظ می کردیم ولی این باعث نشد که خیلی گیج و گول بمونم و موقعش که رسید به حکم طبیعت وتیپیکم ،تو مدت کوتاهی عقب موندگیموجبران کردم!!
ازدواج و یک یار همراه تونست تو مدت کوتاهی فقر فهم جنسیت مقابل رو برام بر طرف کنه و کمکم کرد با دیدگاه جدیدی این جنس عجیب که تومنی ، 5 تومن با من فرق داره رو بهتر بشناسم!.
این که از همون اولش گفتم من فمینیست نیستم انگاره شخصی خودمه و براش دلیل دارم و میتونم ثابت کنم نفی اولی شبیه شدن به یک مردسالار هم نیست!چون به باور من مردسالاری و فمینیسم دو روی یک سکه هستند!!
اگرچه فمینیسم جنبه های معتدل و روشنفکرانه تری هم داره ولی رویکرد افراطی اش دیگه از جواد وطنی خودمون شورتره!
اجازه بدید از اساطیر شروع کنم از شش هزار سال قبل از میلاد مسیح زمانی که سیطره جهان در ید اساطیر و باورهای زنانه و مادر سالار بود، زمانی که GaiaیاGaeaیاGe!با ریشه یونانی سمبل و الهه انسانی زمین بود و آفرینش و چرخه حیات در قالب نوزایی و باروری زن دیده می شد و این اعجوبه خلقت برهمه چیز و همه کس برتری داشت، مرد فقط ابزاری برای تولید مثل محسوب میشد و سایر امتیازات اجتماعی در اختیار زنان قرار داشت ، الهه زمین دخترانی در قالب ملکه داشت که بر سرزمینهای مختلف استیلا داشتند و فقط از مردی در پایان هر سال و یک شب کام میجستند که فرزندی برای ازدیاد نسل ملکه و ترجیحاً دختر!! تولید کنه!و این آخرین شب زندگی چنین مردی بود و سپس قربانی میشد تا ملکه با خوردن بعضی از جوارح!! او قدرت و جاودانگی بیابد!!!!این ساخت اعتقادی با تغییراتی همراه بود تا به زمانی رسید در حدود 2500سال قبل از میلاد که طوایفی شرور و پرستنده نرینه مقدس پیدا شدند که اسباب مادر زمین رو برچیدند و به حکومتهای زن سالار پایان دادندو تا اواخر قرن 18 میلادی و اوایل قرن نوزدهم میلادی به حکم مذهب و حکومت همون مسیری رو رفتند که قبل از اون زنان هم میرفتند!!! کار به جایی رسیده بود که در عهد رنسانس زیبایی زنانه اگر با سواد و دانش همراه میشد ترکیب ساحره گی رو نصیب صاحب بخت برگشته اش می کرد و بعدش هم سوختن در میان شعله های اتش و اتهام ارتداد و نیابت شیطان و و و.....!!!
زنان رو از فعالیتهای اجتماعی، سواد آموزی و سودای بازگشت به دوران گایا!! منع کردند تا کار به جایی رسید که در اواخر قرن هیجدهم علیامخدره ای با نام ماری وولستونکرافت ، نویسنده و فیلسوف بریتانیایی رساله سیصد صفحه ای A Vindication of the Rights of Woman (1792). را در اثبات و محق جلوه دادن حقوق زنان منتشر کرد، اگرچه حرکتهای اولیه یا موج اول فمینیسم بیشتر به محدودیتهای زنان اشاره میکرد ولی در طی سالیانی که تا کنون میگذره موضوعاتی مانند: تبعیض، رفتار قالبی، شیءنمایی، بیداد و پدرسالاری وحقوق تناسلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی در راس فعالیتهای این جنبش عظیم قرار گرفته است.
اینجوری که من می بینم زن و مرد7-هزارساله که تاریخ و ماهیت جهان رو بازیچه استیلای یکی بر دیگری قرار دادن و حالا در هزاره سوم نوبت اون رسیده که بر سر یک سفره بشینن و به اندازه هم لقمه بردارن!
اگر این باور عینیت پیدا کنه میشه امیدوار بود طرفین غائله هر یک به شناختی از توانائیهای یکدیگر،ضعفهای یکدیگر و هم افزایی که میتونه از برایند توانائیهای اونها بدست بیاد، برسند و این جنگ بی پایان یک جایی تموم بشه! و نباید فراموش کرد که مبارزات خانمها از خشونت و ویرانی کمتری بهره میبره و این یعنی یک مزیت استراتژیک در هزاره سوم!، اینکه چرا تو جامعه بسته ایرونی اقبال خانمها به تحصیل،مشارکت اجتماعی ودست انداختن به گوشه های قدرت روز به روز بیشتر میشه یک ارتباط تنگاتنگی با بیدارشدن اسطوره ها داره و حقی که میخوان بدون خونریزی پسش بگیرند...و اگه می بینید تو انتخابات شوراها چیزی مثل خط و خال و جمال باعث و بانی موفقیت شده، زیاد سخت نگیرید!از تئوریهای سیکل معیوب و کوتوله شدن جامعه که بگذریم خانمها دارن از فرصت کوتاهشون استفاده می کنن، شاید از همین خیل اندک مدیر و جامعه شناس ساخته بشه،شاید ده سال دیگه همون دانشجوی 25ساله ای که این روزها خیلی حرفش هست تبدیل به یک آنجلامرکل بشه!!!!
پ.ن:کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی که انگاره های روانشناسانه اش رو از دل شناخت اسطوره،هنر و فلسفه بیرون کشیده،کهن الگو یا الگوی باستانی رو پیشنهاد میکنه که در ناخودآگاه همه ما انسانها وجود داره و اون باور مادریگانه است!
پس زیاد به خودتون زحمت ندید اینم میتونه دلیلی باشه برای جذبه ای که در خانمها هست و آقایون ازش غافل نمیشند!
پ.ن: این مطلبو قبلاً تو وبلاگ گروهیمون هم پست کرده بودم پس ایراد نگیرید!