زنان را جدی بگیرید Sólo quiero caminar
در میان فرازهای "چنین گفت زرتشت" , آنچه به رونمایی سرشت زنان می پردازد برای ما مردان زن نشناس! بسیار فرزانه وار می نماید!, اگرچه بسیاری معتقدند نیچه خود نیز زنان را به درستی نشناخته بود...
از جمله "در زن دیریست که بردهای و خودکامهای نهان گشته اند. از اینرو زن را توان دوستی نیست. او عشق را میشناسد و بس.عشق زن نسبت بههرچه خوشآیندش نباشد بیدادگر است و کور. در عشق هوشیارانهی زن نیز هنوز در کنار روشنی همواره شبیخون است و آذرخش و شب." یا "مرد را از زن هراس باید وقتی که وی بیزار است و باید از وی در هراس باشد وقتی که وی عاشق است!" و چنین موجودی را باید همواره جدی گرفت چون موقعیتهای متعددی بین عاشقی و بیزاری وجود ندارند...
یکی از آخرین ساخته های Agustín Díaz Yanesکارگردان اسپانیایی نیز در مورد چهار زن است که ملغمه ای از بیزاری و عشق را تبدیل به نیروی ویرانگری برای انجام ماموریتهای غیرممکن کرده اند,اگر گوشه ذهنی از کلام نیچه در یاد و خاطرم نبود فیلم فقط یک اکشن فمیمینیست پسند جلوه می کرد ولی ریتم مناسب و بازی فوق العاده Ariadna Gilکه بیزاری و عشق را همزمان به زیبایی تصویر می کند لحظات درخشانی را برای Sólo quiero caminar 2008بعنوان یک فیلم اکشن اسپانیایی رقم زد است که در سال 2008 در جشنواره معروف فیلم گویا هم بسیار درخشان و مورد پسند هیات ژوری معرفی شده بود.
پ.ن: جدی گرفتن زنان حرکت جدیدی نیست ولی ما ایرانیها هنوز هم با شک و تردید از کنار آن میگذریم, به بهانه فیلم یکبار دیگر به یاد همه و از جمله خودم می آورم که زنان را جدی بگیرید چون همیشه یا عاشقند یا بیزار!...
پ.ن:نام فیلم از موزیکی به همین نام از ساخته های پاکو دلوچیا در سال 1981 عاریه گرفته شده است که در پایان فیلم نیز آن را خواهید شنید.
از جمله "در زن دیریست که بردهای و خودکامهای نهان گشته اند. از اینرو زن را توان دوستی نیست. او عشق را میشناسد و بس.عشق زن نسبت بههرچه خوشآیندش نباشد بیدادگر است و کور. در عشق هوشیارانهی زن نیز هنوز در کنار روشنی همواره شبیخون است و آذرخش و شب." یا "مرد را از زن هراس باید وقتی که وی بیزار است و باید از وی در هراس باشد وقتی که وی عاشق است!" و چنین موجودی را باید همواره جدی گرفت چون موقعیتهای متعددی بین عاشقی و بیزاری وجود ندارند...
یکی از آخرین ساخته های Agustín Díaz Yanesکارگردان اسپانیایی نیز در مورد چهار زن است که ملغمه ای از بیزاری و عشق را تبدیل به نیروی ویرانگری برای انجام ماموریتهای غیرممکن کرده اند,اگر گوشه ذهنی از کلام نیچه در یاد و خاطرم نبود فیلم فقط یک اکشن فمیمینیست پسند جلوه می کرد ولی ریتم مناسب و بازی فوق العاده Ariadna Gilکه بیزاری و عشق را همزمان به زیبایی تصویر می کند لحظات درخشانی را برای Sólo quiero caminar 2008بعنوان یک فیلم اکشن اسپانیایی رقم زد است که در سال 2008 در جشنواره معروف فیلم گویا هم بسیار درخشان و مورد پسند هیات ژوری معرفی شده بود.
پ.ن: جدی گرفتن زنان حرکت جدیدی نیست ولی ما ایرانیها هنوز هم با شک و تردید از کنار آن میگذریم, به بهانه فیلم یکبار دیگر به یاد همه و از جمله خودم می آورم که زنان را جدی بگیرید چون همیشه یا عاشقند یا بیزار!...
پ.ن:نام فیلم از موزیکی به همین نام از ساخته های پاکو دلوچیا در سال 1981 عاریه گرفته شده است که در پایان فیلم نیز آن را خواهید شنید.