شادگويم و از گفته خود دلشادم
شادگويي،شادخواري،شاد كامي و از اين دست تركيبات شاد محملي است كه شايد به پيشنهاد صادق جم بتوان ذره اي يا لحظه اي با آن شاد زيست و با همه بار گرانسنگ هستي كه اين اوقات بر گرده ايراني سنگيني مي كند شايد فقط لحظه اي برقي از شادي در نگاه كسي در همين نزديكي نيز سوسو زند...يك همكار سالخورده و دم بازنشستگي داريم كه از لحاظ ساختار فكر و مغزي يكي از نمونه هاي منحصر بفرد در جمعيت 7ميلياردي بشر است!، تقريباً تمامي گفتار و كردارهاي وي در محل كار و بين همكاران حلقه نزديك به وي تبديل به تيپ شخصيتي شده است و به محض اينكه به هم مي رسند يكي از آخرين يا بامزه ترين شاهكارهاي عمو عزيز را براي هم تعريف ميكنند،بگذريم كه لهجه و تيپ اداي واژگان ايشان هم خيلي خاص است! ولي در مجموع منطق ذهني وي چيز متفاوتي است كه شايد بتواند مصداق شادگويي در اين لحظات و ايام پر فيض يلدا باشد!.
1-عمو عزيز از پرحرفي و منم زدن جوانترها خيلي زود شاكي مي شود و با توجه به سابقه كار آدمها را تفسير مي كند و هيچ جواني نبايد در حضور وي عرض اندام كند، از جمله به يكي از همين جوانهاي تازه استخدام و فارغ التحصيل كه در حال افاضات بود گفت: الو تو علامه ده كه نيستي هيچ، علامه پنج هم نيستي!(اشاره به علامه دهر كه عمو عزيز تا اين سن هم تفاوتش را با علامه ده و پنج نفهميده است!).
2-عمو عزيز در يك كانكس ويژه كاركنان محوطه در محل كار اقامت دارد، مدتي قبل هنگام قامت بستن براي نماز، يكي از همكاران جوان با توجه به جهت اشتباه قبله به وي متذكر مي شود،عمو عزيز هم شاكي مي شود و مي گويد: الو من خودم سالها است همين جا مقابل در اين يخچال نماز ميخوانم، تو ميخواهي جهت قبله ياد من بدهي؟(كانكس مذبور طي همين ماه گذشته در غياب عمو عزيز تغيير وضعيت داده بوده و كاملاً عمود بر محور قبلي قرار داده شده بود!).
پ.ن: الو لفظي است كه در محوطه هاي عملياتي پر سرو صدا براي صدا زدن و مورد خطاب قرار دادن از راه دور استفاده مي شود و در مورد عمو عزيز چون زياد فشاري براي به خاطر سپردن نام ديگران به خود وارد نمي كند همه را از دور يا نزديك الو خطاب مي كند!.
پ.ن: امير مهراني عزيز بعد از سالها دوباره من را به وادي بازيهاي وبلاگي دعوت كرد،براي همين سعي كردم مطلب متفاوتي را نيز تقديم وي و همه گان كنم.
1-عمو عزيز از پرحرفي و منم زدن جوانترها خيلي زود شاكي مي شود و با توجه به سابقه كار آدمها را تفسير مي كند و هيچ جواني نبايد در حضور وي عرض اندام كند، از جمله به يكي از همين جوانهاي تازه استخدام و فارغ التحصيل كه در حال افاضات بود گفت: الو تو علامه ده كه نيستي هيچ، علامه پنج هم نيستي!(اشاره به علامه دهر كه عمو عزيز تا اين سن هم تفاوتش را با علامه ده و پنج نفهميده است!).
2-عمو عزيز در يك كانكس ويژه كاركنان محوطه در محل كار اقامت دارد، مدتي قبل هنگام قامت بستن براي نماز، يكي از همكاران جوان با توجه به جهت اشتباه قبله به وي متذكر مي شود،عمو عزيز هم شاكي مي شود و مي گويد: الو من خودم سالها است همين جا مقابل در اين يخچال نماز ميخوانم، تو ميخواهي جهت قبله ياد من بدهي؟(كانكس مذبور طي همين ماه گذشته در غياب عمو عزيز تغيير وضعيت داده بوده و كاملاً عمود بر محور قبلي قرار داده شده بود!).
پ.ن: الو لفظي است كه در محوطه هاي عملياتي پر سرو صدا براي صدا زدن و مورد خطاب قرار دادن از راه دور استفاده مي شود و در مورد عمو عزيز چون زياد فشاري براي به خاطر سپردن نام ديگران به خود وارد نمي كند همه را از دور يا نزديك الو خطاب مي كند!.
پ.ن: امير مهراني عزيز بعد از سالها دوباره من را به وادي بازيهاي وبلاگي دعوت كرد،براي همين سعي كردم مطلب متفاوتي را نيز تقديم وي و همه گان كنم.