Tuesday, November 30, 2010

? A New Era

مطلب پست قبلي در مورد ظهور ويكي ليكس و آنچه قرار است يا به نظر مي رسد امكان دارد در سايه آن اتفاق بيافتد به گفتگويي با يكي از دوستان بدل شد كه شايد براي شما هم جالب به نظر بيايد، آنچه در ذيل خواهد آمد اظهار نظر يك دوست بعنوان كامنت بر اين مطلب در فيسبوك بوده است كه پاسخم را در ادامه خواهيد ديد:"يسنابابا عزیز ! نوشته خوبت رو خوندم .خیلی دوست داشتم تحلیل تو رو بپذیرم.اما به نظرم و به چند دلیل رویکرد خوشبینانه در تحلیلت غالب شده:
اولن: پیچیده تر شدن روابط پیچیده قدرت تو عصر حاضر، و نقش گسترده رسانه ها تو این روابط.( با توجه به اینکه ویکی لیکس با سرعت عجیبی! داره تبدیل به یه قدرت رسانه ای منحصر بفرد در برابر رسانه های دیگه میشه.)
دومن: دسترسی خیلی عجیب و بی پایانش به منابع اطلاعاتی محرمانه.
سومن: محصول عملی بسیار ناچیز در قبال خرج کردن هجم انبوهی از اطلاعات ظاهرا گرانقیمت، درمقایسه با مثلا خبر شکنجه تو ابوغریب و نتایج عملی اون. ( که همین مورد منو یکم میترسونه، چرا که ظاهرا عادت مردم به اینجور افشاگری ها و در نتیجه از دست رفتن قدرت رسانه های دیگه، داره بیشترین دستاورد عملی این پدیده میشه. )
با این حال بگمانم با نظر به اشل تحولات در تاریخ اندیشه ی سیاسی هنوز خیلی زوده که ویکی لیکس رو آغاز یا حتی نشانه آغاز یه دوره جدید تو دنیای سیاست بدونیم، دنیایی که سرعت تحولات تو اون در مقایسه با دنیای اقتصاد ، فلسفه ، هنر و ... خیلی کمتره."
و اما پاسخ من:
تحليل اين دوست به نقش رسانه بسيار جدي تر از توسعه تفكر بشري بها مي دهد در حاليكه به نظر من رسانه و ژورناليسم نقش ابزاري محسوس تري دارند و بعنوان ابزاري در اختيارتفكر بشري در ابتداي امر براي كاهش محدوديت اطلاع رساني و شفافيت اطلاعات شكل گرفته اند. همانطور كه صنعت چاپ نيز در 550 سال قبل بعنوان ابزاري براي توسعه دسترسي عامه مردم به نسخ انجيل و ساير مكتوبات آن عصر اختراع شد و بدين وسيله از قدرت بلامنازع كليسا براي در اختيار داشتن اكثر نسخ خطي كاست و شايد بتوان نقش امروز ويكي ليكس را در خوشبينانه ترين حالت با اختراع چاپ مقايسه كرد. ويكي لينكس اگر در نهاد و خواستگاه اوليه نيز يك ابزار استيلاي خردمحور نباشد ولي اين قابليت را دارد كه به دام آينده پژوهي گرفتار گردد و روند هاي آتي در جهان ديپلماسي را متاثر سازد.
بخش مهم پست قبلي به نظر من مورد توجه قرار نگرفته است و آن هم فرازي است كه اشاره به شباهتهاي تكنيكهاي بسيار پيچيده آينده پژوهي و ترسيم آينده توسط مجموعه بسيار پيچيده و در هم تنيده اي از اطلاعات شده است. در ساختارهاي متكي بر آينده پژوهي سرنخ اصلي در اتاق فكرهايي مي گذرد كه انواع سناريو ها را با روشهاي ساختار يافته به سوي هدفهاي بسيار دقيقي در آينده نشانه مي روند و اينكه ويكي ليكس كدام هدفها را نشانه رفته است واقعيتي است كه به زودي آشكار خواهد شد...
پ.ن: با كمال تعجب بسياري از رسانه هاي غربي نيز ويكي ليكس را با بازي پوكر مقايسه كرده اند كه البته سوگند مي خورم كه بدون خواندن هيچ كدام از اين مطالب به اين شباهت اشاره كرده ام!.
پ.ن:من هم در واقع به پيچيده تر شدن الگوي قدرت در طرازهاي جهاني اشاره كرده ام و فكر مي كنم تا حدودي سياهي و ترس از گرفتار شدن در بازي بزرگان را به اندازه كافي آگرانديسمان كرده ام!.
پ.ن:اين مقاله را هم بخوانيد و در ضمن شايد جالب باشد بدانيد كه اكثر نشريات جهان در كنار كلمه ويكي ليكس از ظهور دوره جديد نيز نام برده اند و اين يكي ديگر تقصير من نيست!.

Monday, November 29, 2010

پايان عصر طبقه بندي بسيار محرمانه


نمي دونم چرا به نظرم رسيده كه جهان بايد بعد از پديده ويكي ليكس نوع جديدي از ديپلماسي و انتليجنت سرويس را تجربه كند!، به نظرم مي آيد كه نقطه عطف بوجود آمده قرار است يادآوري كند كه دوران پوكر كلاسيك تمام شده و بايستي روباز بازي كرد، اگر با بازي پوكر آشنا باشيد خواهيد دانست كه روباز بازي كردن نياز به عمق و استراتژي به مراتب بيشتري دارد، فقط تصور كنيد حجم بسيار زيادي از اطلاعاتي كه تا به حال بسيار محرمانه فرض مي شدند امروز در اختيار همه اقشار قرار گرفته و اصولاً مفهومي به نام بسيار محرمانه باقي نمانده است، بلكه روش خاصي از آينده پژوهي مانند نقشه شطرنج گسترده شده است كه شما با دانستن همه چيز نيز نمي توانيد مطمئن باشيد كه كاملاً حركت بجايي را مرتكب مي شود و امكان بازي خوردن تا آخرين لحظه وجود خواهد داشت.
به نظرم مي آيد بساط بسيار محرمانه در حال جمع شدن است، آنچه در پيش رو است نوعي از خرد انساني است كه در آستانه هزاره سوم به بلوغ جديدي رسيده است، صاحبان امتياز چنين خردي! اين فرصت را خواهند داشت كه تا قبل از بيدار شدن بقيه باز هم خدايگان زمين باشند...
پ.ن:افشاي اين اسناد مي تواند واكنشهاي متفاوتي مبني بر انواع عقب نشيني از موقعيتهاي محرمانه فرضي يا شتاب و عجله براي پيش افتادن از وقايع را باعث شود، به نظرم مي آيد وقايع آينده نزديك به نوعي تركيب اين دو نوع خط مشي خواهد بود تركيبي از به جلو دويدن و عقب عقب رفتن!.
پ.ن:اذهان عمومي تا مدتها با هيجان انواع اين اخبار و اطلاعات طبقه بندي شده را نشخوار خواهند كرد و اين فرصت آب گل آلودي است كه ماهيگيري را براي اهلش سهل و آسان خواهد كرد.

Sunday, November 28, 2010

خوش آمدید را فراموش کرده ایم


ادعای مهمان نواز بودن, شهره به گشوده بودن درها و قلبها و بلاخره انواع امثال و حکم در ستایش و گرامی داشتن حقوق مهمان توسط ایرانیان گوش فلک را کر کرده است ولی حداقل خودمان می دانیم که اگر در دوران فعلی در موقعیتی قرار بگیریم که یک غریبه در پشت درهای خانه های مان به اندکی مهر و محبت یا لحظه ای آسودن در فضای شخصی ما نیاز پیدا کند, هزار و یک امٌا و اگر در ذهن و دلمان رخنه می کند و از تعارف خشک و خالی هم به هزار و یک دلیل قابل قبول طفره می رویم...
رسم انداختن پادری با عنوانهای انگلیسی خوش آمدید یا خوش آمد گویی نیز یکی از همین رفتارهای مشابه است که توسط کارگردان فرانسوی Philippe Lioretبه چالش کشیده شده است, وی در فیلم "خوش آمد" به دنیای پر از بیم و هراس مهاجران غیرقانونی می پردازد که در شهر ساحلی Calais فرانسه به انتظار گذر کردن از کانال مانش و رسیدن به انگلیس شب و روز می گذرانند .
با توجه به تمرکز داستان بر نوجوان کردعراقی که برای وصال دوست دخترش که قبل از وی با خانواده به انگلیس رسیده اند در تلاش برای گذر از مانش است, احساس همذات پنداری محسوسی با داستان به شما دست می دهد و فانتزی گذشتن از مانش با شنا یک لحظه من را به یاد کسانی انداخت که سالها از طریق رودخانه های مرزی ایران و ترکیه یا بوسنی برای گذشتن از مرزها جان خود و خانواده هایشان را به خطر انداخته اند...
پ.ن: برخوردپلیس فرانسه با موضوع مهاجرین غیرقانونی بعنوان یکی از مهدهای به رسمیت شناختن حقوق غریبه ها, به خوبی نشان می دهد که کمبود امکانات داخلی و نگاه غریبه ستیز محصول دوران جدید جهانی است و منحصر به ایران هم نمی شود.
پ.ن:دوستی قهرمان فرانسوی فیلم با نوجوان پناهجوی کرد و آموزش شنا برای گذر از مانش و مواجهه وی با هموطنانی که او را از پذیرفتن غریبه ها در منزلش نهی می کردند و لحظه ای که دوربین به روی پادری خانه همسایه اش و کلمه Welcome می چرخد به تلنگر زیبایی به روح و احساستان بدل خواهد شد!.

Saturday, November 27, 2010

تضاد منافع و كدهاي اخلاقي


با وجود آنكه بعضي واقعيتهاي بسيار ساده جلوي چشمهايتان رژه مي روند ولي فهم و استيلا بر آنها يا تحت كنترل داشتن شان بسيار ناشدني و ثقيل جلوه مي كنند. بعضي از اين واقعيتها در جامعه ايراني مانع اصلي توسعه يافته گي اجتماعي بوده و شايد سبب اصلي بسياري از تعارضات و شكايات باشند و اين در حالي است كه قانونگذار از كنار آنها بسيار خفيف عبور كرده و در بعد عملي مورد اعتنا نيز قرار ندارند.تضاد يا تعارض منافعconflict of interest COI بر خلاف ظاهر لغوي به محدوده هاي اداري و رسمي محدود نمي شود و بر عكس در حاشيه هاي غير رسمي گاهي پر رنگتر از متن واقعيت است. وقتي در يك سازمان يا جامعه بيش از چند نوع منفعت و سود ناشي از انواع كنشهاي اقتصادي يا غيراقتصادي وجود داشته باشد، امكان تاثيرگذاري يكي از اين منافع بر انگيزش هاي سايرين را اصطلاحاً تضاد منافع مي گويند.در چنين شرايطي مجموعه اي از رفتارها و اعمال شكل خواهد گرفت كه مستقل از ميزان منافع نبوده و بر روابط و ديسيپلين هاي جامعه سايه خواهد انداخت.با توجه به بحثهاي حقوقي و بسيار پيچيده اي كه در جهان متمدن براي حدود و صغور و كنترل و كاهش اين چالش مطرح است انواع متفاوتي از آن نيز شناسايي شده است، ولي آنچه كه پيش از تضاد منافع اتفاق مي افتد با كدهاي اخلاقي و قانوني كه پيشبيني شده مورد هشدار و مراقبه قرار مي گيرد و از طرفين چنين چالش آتي خواسته مي شود كه براي مبتلا نشدن به عواقب قانوني از چه كنشهايي بايد فاصله بگيرند...
مطالب بالا فقط به بهانه ورود به مطلب و ارائه مرجع در مورد چيزي است كه بيش از همه من را آزار مي دهد يعني روابط متزلزل و ناخواسته اي كه در خانواده هاي ايراني به خاطر ناديده گرفتن تضاد منافع و عدم آگاهي از زمينه هاي حقوقي آن به كرات اتفاق مي افتد. بسياري از هم پاشيدگي هاي سيستم هاي خانوادگي ايراني درچند دهه اخير به گمان من از همين بحث تلخ تضاد منافع برمي خيزد. خانواده هاي ايراني به دلايلي بسيار روشن كه نبود اعتماد ناشي از كاركرد درست قوانين و پشتوانه اجرايي آنها است، سعي دارند كه با ايجاد تراستهاي خانوادگي بسياري از كسب و كارهاي اطراف خود را فقط براي كاهش ريسك سرمايه گذاري يا محدود كردن رقابتهاي خارجي به محدوده خانوادگي انتقال دهند و از اين طريق متاسفانه به دليل همان تضاد منافع كسب و كار و نظام و ارتباط خانوادگي را نيز از دست مي دهند. اين در حالي است كه در تعهدات و قوانين عقد قراردادهاي بين المللي مهمترين مسئله همان كدهاي اخلاقي codes of ethics است كه براي پرهيز از تضاد منافع در ابتداي امر طرفين به انجام آن متعهد مي شوند، مثلاً متعهد مي شوند از اعضاي درجه يك خانواده در دايره معاملات و انتقال سرمايه هاي شركت بهره نگيرند، دريافت پاداش و هديه از طرفهاي معامله ممنوع يا كاملاً تحت نظر و كنترل قرار دارد و كذا و كذا...
دادگاه هاي عمومي اين ديار اين روزها پرشده از پرونده شكايات پدر از فرزند، برادر از برادر و دعواي فاميلي بر سر منافعي كه روزي به احترام نسبت فاميلي بدون در نظر گرفتن عواقب حقوقي آن در هوا بسته شده است و پس از چند صباحي با زيرآبي رفتن يكي يا همه طرفين معامله كار به رسوايي كشيده است.
پ.ن: هشدار اصلي در مورد جدي گرفتن تضاد منافع به بخشي باز مي گردد كه همگان بايد بدانند نزديك شدن به خطوط منافع مشترك به هرترتيبي نيازمند به طرح همان كدهاي كذايي اخلاقي از پيش است و ما مردمي كه از سر رودربايستي با آشنايان هيچگاه از حقوق خودمان در ابتدا حرفي به ميان نمي آوريم بعدها در مورد هر ريال آن به دست و پا و بدگويي مي افتيم، پس چه بهتر كه ياد بگيريم كه نزديك شدن به منافع يكديگر نياز به روش شناسي و تعامل حقوقي دارد.
پ.ن: مدتي است كه من اين روش را بسيار جدي و بدون اندكي شرم وحياي سنتي ايراني انجام مي دهم يعني اگر كسي بخواهد از طريق من منافعي را كسب كند كه من هم گوشه چشمي به آن منافع دارم،بدون درنگ بحث منافع خودم را بسيار پر رنگ مطرح مي كنم و از وي مي خواهم در همين ابتداي كار كدهاي اخلاقي را قبول كند تا موضوع قابل پيگيري باشد،اين نوع برخورد براي بعضي كه هنوز درگير اتفاقات بعدي نشده اند كمي زمخت جلوه مي كند ولي مي دانم از اين طريق من و خودشان را از ضربه هاي آتي حفظ خواهند كرد...

Thursday, November 25, 2010

فقط برای مقایسه Sophie Scholl – The Final Days


جنبش دانشجویی "رز سفید" در سالهای واپسین سقوط رایش سوٌم June 1942 - February 1943از جمله نهضتهای مقاومتی است که در خاک آلمان بر علیه حکومت نازیها وتوسط دانشجویان دانشگاه مونیخ شکل گرفت و فقط با مبارزه از طریق چاپ و پخش تراکتهای اعتراض آمیز نسبت به شروع جنگ جهانی و قربانی شدن ملتهای اروپایی, اعتراضات دانشجویی را در قالبی بدون خشونت ابراز کرد و
تقریباً اکثر افراد این گروه دستگیر شده و فقط برای همین جرم یعنی انتشار اعلامیه اعتراض آمیز به تیغه گیوتین سپرده شدند.
آخرین روز سوفی شول روایت دستگیری و اعدام وی, برادر و یکی دیگر از اعضای این گروه به محض اعترافات ساده و صمیمی آنها است, فضای بسته و اصرار سیستم امنیتی و قضایی رایش سوم بر در هم شکستن و خاموش کردن جنبش دانشجویی مونیخ در نطفه, دستمایه ساخت فیلمی ساده ,دردناک و روشنگر شده است. قربانیان جنبش رز سفید امروز در آلمان قهرمانانی شناخته شده اند که در آن سالهای سرد و خشن چشم در چشم دژخیم دوختند ولی از مسیر روشنگری نسل هم دوره خویش پا پس نگذاشتند...
پ.ن: سکانسهای بازجویی که کاملاً بر اساس اسناد گشتاپو بازسازی شده است حاوی مکالماتی است که بین بازجو و سوفی رد و بدل میشود ولی با کمال تعجب خبری از فحش و توهین و سر در توالت چپاندن حتی در دوره آلمان هیتلری هم نیست!!!.
پ.ن: فیلم روایتی ساد و بدون شتاب دارد و اگر مشتری فیلمهای آلمانی باشید باید بدانید ساختاری محکم و بدون نقص ولی نه الزاماً در خدمت سرگرمی را به نمایش می گذارد.

Monday, November 22, 2010

تجارب پداگوژيكي قسمت اوٌل

از اين پست به بعد تصميم دارم تجارب فرزند-والدي كمي تا قسمتي گهربارم! را براي خانواده هاي مخاطب بازگو كنم و به ياد و خاطره كودكي خودم و اولين بار مطالعه كتاب آ.ماكارنكو، اسم اين سري از مطالبم را تجارب پداگوژيكي گذارده ام!.
يسنا به روايت روزشمار عمر عزيزش در سن چهار سالگي و 4 ماهگي و اندي ! به سر مي برد و به قاعده همه بچه هاي ديگر بازي و شيطنت و توقعات يك بچه تكدانه! و عزيزكرده و انواع مخلفات ريز و درشت اين سن را نيز به همراه دارد.
يكي از مشكلات اخير با يسنا ورود به بعضي از فروشگاههايي است كه كالايي باب طبع وي نيز به فروش مي رسانند و او نيز به قد و اندازه استقلالي كه براي او قائل شده ايم و البته كمي هم ژنتيك سمت مادري! علاقه مفرطي براي خريد و انتخاب كالا از خود نشان مي دهد. در حركت فيروزمندانه اي كه ديروز مرتكب شديم، در پي اصرار زياد وي براي خريد يك وسيله دكوري به شكل خرگوش تصميم گرفتم به عوض شدت عمل و غدغن كردن خريد با وي يك معامله پاياپاي انجام بدهم و از او قول گرفتم كه به عوض اين خرگوش جديد ،عروسك محبوب وي كه خرگوش ملوسي به نام "باني" است را از بقيه اسباب بازي هاي او جدا كرده و به اتاق كار من منتقل شده و در صورت ميل يسنابابا مي تواند به رختخواب و در بغل گرفتن هم ختم شود!.يسنا خانم كه در معرض هيجان آني و ميل به خريد هرچه سريعتر آن وسيله بي تاب شده بود بدون هيچ تاملي شرط را پذيرفت و به محض برگشتن به خانه با لوطي گري خاصي ! كه اين يكي از مرامهاي پدر برومندش است!، باني را به اتاق من آورد و تعهد كرد كه ديگر باني به ابواب جمعي بنده بدل شده و در فهرست رعاياي ايشان نمي باشد!. موضوع به همين جا خاتمه يافت تا امروز ظهر كه مامان يسنا طي تماس تلفني و در حاليكه صدايش را بسيار آهسته كرده بود شرح ماوقع امروز را بدين صورت ادامه داد:
امروز يسنا بعد از خواب بيدار شدن و گشتي در خانه متوجه تصميم شب گذشته و حضور باني در اتاق من شده و با آه كشيدنهاي ممتد به سراغ مامان يسنا آمده و با زاري و تضرع از اشتباهي كه در بخشيدن باني به بابا كرده گلايه مي كند و تلاش دارد كه باني را به اتاقش بازگرداند ولي با توجه به قولي كه به بابا داده جرات برداشتن باني را ندارد، از طرف ديگر پيشبيني مي كند كه چنين منوالي منجر به خروج ساير رعاياي مورد علاقه از اتاقش به مقصد اتاق بابا گردد! و حتي تصور از دست دادن اسبهاي كوتوله و توت فرنگي نيز براي او قابل تحمل نيست!.مامان يسنا هم كه فرصت را مناسب ديده در مورد اشتباه وي براي پافشاري براي خريد اقلامي كه توافقي با بابا و مامان در مورد آنها نشده است را پيش مي كشد و فقط قول مي دهد كه مورد را با من نيز مطرح كند تا ببيند يسنابابا از عهد و قرار شان كوتاه مي آيد يا خير! و در جواب مامان كه اگر بابا راضي نشد چكار مي كني؟ هم يسناي دلبندم گفته است كه بايد تا زماني كه بابا راضي شوند و صلاح ببينند باني برگردد من هم ياد مي گيرم كه صبر كنم!!!!.
با توجه به اينكه جمله آخر پدر فيل را هم در مي آورد چه برسد به من !، پاي تلفن يسنا را صدا كردم و قراردادمان را بدين ترتيب كه با اجازه ارفاقي باني به اتاق يسنا باز گردد ولي در موارد بعد خطر جدي اسباب بازيهاي دلبندش را تهديد مي كند ماجرا ختم به خير شد!.
پ.ن: معامله برسر منافع گذشت ناكردني كودك! و تمرين بازي برد و باخت و آمادگي براي دادن بهاي چيزهايي كه براي تملك آنها بي تابي مي كند به جاي خطاب و عتاب والدين،خشم و ابرو در كشيدن روش متمدنانه اي بود كه در اولين مرتبه استفاده به خوبي جواب داد و بعقيده من و مامان يسنا يك شبه دخترمان را به قدر چندسالي جهشي بزرگ كرد!.

Tuesday, November 16, 2010

دوباره مالک مایملک تان در دنیای مجازی شوید


امروز روز خوبی است چون بلاخره معنی حق به حقدار رسیدن را دریافتم و از آن بیشتر اطمینان حاصل کردم که زیرساختهای قانونی, باور به قانون, عملکرد قانونی و البته سرعت عمل می تواند یک حساب کاربری به تاراج رفته را در پرتو یک سیستم مشتری مدار بازیابی نماید.
همانطور که در پستهای قبلی اطلاع رسانی کردم بلافاصله پس از سانحه هک شدن نام کاربری ام در یاهو مسنجر شروع به فعالیتهایی کردم که در عرض 72 ساعت گذشته منجر به بازیابی آن شد, با توجه به توصیه دوستان برای مستند کردن واقعه و آگاهی واستفاده قربانیان بعدی آنچه را در این نوع رویداد به عنوان اقدامهای اولیه و حیاتی به شما در تملک مجدد حساب کاربری تان و جلوگیری از نفوذ به اطلاعات شخصی صندوق پستی الکترونیک شما یاری می دهد از این قرار می باشد:
1-در اولین قدم با توجه به اینکه من با حساب کاربری یاهو تجربه هک شدن را مزه مزه کردم,به دنبال آن باشید که از طریق اطلاعات پشتیبانی سایت مورد نظر آدرس مکاتبه با پشتیبان امنیتی یا سرویس حمایت از مصرف کننده را بیابید و به عنوان اولین قدم با طرح هک شدن حساب کاربری تان نام کاربری و کلمه عبورتان را در اختیار آنها بگذارید.
2-با همه کسانی که بیشترین امکان گپ آنلاین در مسنجر مربوطه را با آنها داشتید از هر طریق ممکن تماس گرفته و در مورد هویت به فنا رفته حساب کاربری قبلی شفاف سازی نمایید و در خواست کنید که تا اطلاع ثانوی به هیچ درخواستی به نام شما از آن حساب کاربری پاسخ ندهند.
3-به سرعت هر چه تمامتر تمام حسابهای کاربری که از نسخه ایمیل همین حساب کاربری بعنوان پشتیبان اطلاعاتی بهره می گرفتند را کنترل کرده و در اولین فرصت نامهای ورودی را با تعویض بازخورد آدرس ایمیل به آدرس جدید دیگری تغییر مشخصات بدهید.معمولاً اولین هدف هکرها دستیابی به مشخصات شبکه های اجتماعی شماست,پس فیسبوک را از حمله بعدی نجات بدهید!.
3-معمولاً در فاصله 12 ساعت تا 24 ساعت بعد از مکاتبه با بخشهای پشتیبانی امنیت شبکه با شما مکاتبه خواهد شد و پرسشهایی در مورد مشخصات وارد شده در حساب کاربری تان از شما پرسش خواهد شد,بدین منظور همیشه نسخه پشتیبات اطلاعات را در دسترس داشته باشید به سوالات پاسخ روشن و دقیق داده تا بتوانید فرایند بازیابی و توقف سوء استفاده هکر را سریعاً پیش ببرید.
4-در مورد نحوه هک شدنتان کاملاً برای مخاطبان تان در مسنجر مربوطه توضیح کامل بدهید تا آنها نیز از همان سوراخ گزیده نشوند, در مورد خودم با کلیک کردن یک لینک که توسط مسنجر وابسته نزدیکم من را به استفاده رایگان از وی پی ان تشویق می کرد, اغوا شدم!.
پ.ن: آدرس ایمیل پشتیبانی یاهو برای سوانح از این دست به ترتیب ذیل است ولی حدس می زنم سایر سایتهای مشابه نیز باید همین خدمات را ارائه بدهند:
Yahoo! Account Security
پ.ن: سعی کنید از انبار کردن عکسهای خانوادگی و اطلاعات بسیار شخصی و حیاتی در صندوقهای اییمل تان پرهیز کنید چون در صورتیکه هکر از نوع پیشرفته و هدفدار باشد فرصت زیادی برای بازیابی آنها باقی نخواهد گذارد و خوشبختانه صندوق ایمیل من جذابیت زیادی برای یک هکر نوجوان و تازه کار نداشت!.

Monday, November 15, 2010

پستانداران دريايي ايران نيز دلسوز خواهند داشت


امروز در يكي از آن كارگاه هاي آموزشي شركت كردم كه فقط عنوانش خيال شما را به آن سرزمينهايي مي برد كه مردم فراغت آن را يافته اند تا به درماندگي جاندارانشان نيز برسند و اگر در سواحلشان موجودي از قبيل نهنگ يا دلفين به خشكي افتاد بتوانند با حركتهاي خودجوش ولي سازمان يافته پيش از تلف شدن راه چاره اي براي بازگرداندنش به دامان دريا بيابند!.
كارگاه آموزشي امداد و نجات پستانداران دريايي به همت اداره كل محيط زيست استان هرمزگان، آغاز شوق انگيزي براي آموزش مردم ساحل نشين اين خطه در مقابله با فجايعي چون تلف شدن دسته جمعي دلفينها يا به گل نشستن گاه به گاه نهنگ هاي خليج است كه فرجامي جز تعفن و و به خاك سپاري آن هم بعد از روزها در ساحل ماندن نداشته است. اطلاعات مطرح شده نشان مي دهد كه همين يك كف دست پهنه آبي جنوبي مان ميزبان بيش از 20 گونه پستاندار دريايي است كه شايد هيچكدام از ما در هيچ رپرتاژي تا كنون زنده آنها را در آبهاي خليج نديده ايم ولي آنها هستند و كمي تا قسمتي در آبهاي سطحي و بعضي پايين تر در اعماق زندگي مي كنند و فقط جنازه هاي به ساحل افتاده شان ما را از خواب بيدار مي كند!.
پ.ن:از اشكالات عمده اي كه به نحوه ارائه كارگاه وارد بود،آغاز دوره و اعلام تشكيل گروه هاي نجات بدون ايجاد زيرساختهاي مناسب شهري و دستگاه هاي اجرايي پشتيبان است كه با توجه به توضيحات و فيلمهايي كه در اين مورد ديده ام نياز به ماشين آلات سنگين، شناورهاي عملياتي و تجهيزات متنوعي بعنوان زيرساخت مي تواند تضمين كننده موفقيت نجات موجود بخت برگشته باشد در غير اين صورت از مصاديق بيفايده بودن نجات و مرگ انتخابي براي حيوان خواهد بود.
پ.ن:فراخوان عضويت در شبكه امداد و نجات پستانداران دريايي را براي علاقه مندان محيط زيست دريايي بويژه ساكنين نوار ساحلي جنوب كشور در اينجا مي گذارم.

Sunday, November 14, 2010

كاردهاي به استخوان رسيده

انعكاس گسترده صحنه زنده چاقوكشي و ضرب و جرج منجر به فوت مصدوم در شمال غرب تهران،كم كاري نيروهاي انتظامي و نقد جامعه شناسانه اي كه در رواج افسارگسيخته خشونت در جامعه امروز ايراني تمام وبلاگستان را درنورديده، بيشتر شامل نگاه سيستمي به مقوله خشونت است و زاويه ديدي از بالا به پايين دارد. شايد هيچكدام از قربانيان اصلي خشونت كه شامل هر دو طرف ماجرا(ضارب و مضروب) هم هستند هيچگاه نتوانند در فضاي شبه روشنفكري وبلاگها حرف دلشان را به گوش مخاطب برسانند...آنچه كه امروز خشونت ديده مي شود محصول همان نوع رفتاري است كه از دل خانواده هاي بي بزرگتر، مدرسه بدون روح آموزگاري، خدمت سربازي در پادگانهاي ساديستيك ،محله هاي بي در و پيكري كه ريش سفيد ندارند، محيطهاي كارگري زور محور و دانشگاهي كه ديگر علمي براي آموختن ندارد بيرون آمده و فقط هم به30 سال و 100 سال گذشته ارتباط ندارد.در اين نوع جامعه دو تيپ شخصيت توليد مي شود كه نوع اول به پيچ و مهره همان سيستم كذايي تبديل شده و خشونت مي آفريند و تيپ دوم اگر كاملاً قرباني نشود! با فرار طبقاتي و تغيير جايگاه اجتماعي به طور موقت از بعضي تبعات خشونت فاصله مي گيرد ولي به محض سرو كار پيدا كردن با همان فضا جبر تحمل و رنج كشيدن و دست روي دست گذاشتن را به جان مي خرد.
در جامعه ايراني فقدان قانوني كه حداقل براي يك دوره كوتاه فقط و فقط به تامين عدالت اجتماعي بپردازد و به پشتوانه ‌‌آن فرهنگ سيال جامعه فرصت ساخت و ساز و بهپالايي بيابد، ماجرا را به سكانسي كشانده كه هيچكس اميدي براي حل معضلات ناشي از خشونت از طريق قانون ندارد.در اين وضعيت يا خشونت مكرر يا تحمل و توليد عقده و نفرتهاي كوري كه از جاي ديگري به صورت ساير ناهنجاري ها سرباز مي كند بازتوليد مي شود.دادگستري، قاضي، وكيل ونيروي انتظامي به مقوله قانون به مثابه منافع شخصي نگاه مي كنند و اگر اين منافع به حد سر مويي تامين نشود جهت پرونده و شكايت تغييرات اساسي مي يابد.
پ.ن:در اين آخر دنيا من قرباني سرقت منزلم بوده ام،سارق را به سعي شخصي با سند و مدرك قاضي پسند يافته ام و تحويل داده ام ولي حكم تبرئه سارق براي هميشه با خودم حفظ كرده ام تا شايد روزي در محكمه اي عادلانه دوباره طرح موضوع كنم. بارها درگير خشونت هاي نوجوانان و جوانان محروم اين منطقه بوده ام ولي به دليل همراهي اعضاي خانواده و شايد هم كمي صبوري براي عدم تبديل ماجرا به خشونت مكرر از كنار بسياري توهين ها،خشونتها و مزاحمتهاي شخصي گذشته ام ولي ديدن فيلمي مانند هاري براون با هنرمندي مايكل كين جرقه دردناكي در ذهنم زده است كه شايد هركسي در طول زندگي در غياب اهرمهاي قانوني جامعه آنقدر كارد به استخوان بشود كه نفرت را با نفرت پاسخ دهد و سيكل معيوب بازتوليد خشونت اجتناب ناپذير باشد...

Thursday, November 11, 2010

خراب فامیل


در حدود 15 سال است که کاربر اینترنت هستم, در همه این سالها به هر سوراخ و سنبه ای که فکرش را بکنید در فضای وب سر کشیده ام,انواع روابط و مشاغل مجازی را امتحان کرده ام ولی فقط یک خط قرمز را همیشه رعایت کردم و هیچوقت حتی برای سرگرمی یا کنجکاوی نیز پا به وادی آن نگذاشتم.همیشه ابزار هک کردن,سایتهای مرتبط با آن و اطلاعات کاربری چنین سامانه هایی را بعنوان جادوی سیاه دور از ذهن و علاقه مندی های روزمره ام نگاه داشته ام.با این همه و فقط به واسطه مسنجر آلوده یکی از بستگان, قدیمی ترین نام کاربری ام را در یاهو به طرفه العینی از دست دادم و شاید فقط به مدد خدمات حمایت از مصرف کننده گان کمپانی یاهو و مکاتباتی که با آنها انجام دادم بتوانم نام کاربری دلبندم را پس بگیرم!.
هکر مربوطه در وحله اول سعی داشت در پوشش هویت همان وابسته خداخیر داده! که خبر هک شدنش را زودتر اطلاع رسانی نکرده بود یک شارژ 5 هزارتومانی ایرانسل از بنده تلکه کند که با توجه به وضع مالی آن بنده خدا شک کردم که اتفاقی افتاده و در مورد یک رویداد خانوادگی پرسیدم و پس از کمی وقفه در پاسخها و بی جواب ماندن آنها سریعاً به داشبورد حساب کاربری یاهو رفتم ولی نامرد! پیشدستی کرده بود و با نام کاربری ام آنلاین شد, دیگر مهلتی برایش باقی نگذاشتم و همه حسابهای کاربری مرتبط با این حساب را تغییر مشخصات و رمز ورود دادم و با فاصله زمانی کمی به بخش پیگیری این شکرخوریها در یاهو مکاتبه کردم و منتظر اقدامات آنها هستم.بحرانهای مالی پیش رو و هدفمند سازی بیش از همه آغاز و تمایل به چنین رویکردهایی که جرم محرز بین المللی است را تشدید خواهد کرد و شاید این روزها بحران عدم امنیت حسابهای کاربری و حریم شخصی در وب فارسی و ایرانی بیش از همه کشورهای بحران زده جهان قابل احساس باشد.
پ.ن:برای اطلاع رسانی در صفحه فیسبوک شخصی ام نیز به همه هشدار داده ام که هیچ درخواستی تا اطلاع ثانوی از این آی دی به نام و حساب من گذاشته نشود و با یاران غار نیز تماس تلفنی داشته ام و هشدار داده ام.
پ.ن:من از طریق یک اعلان روی مسنجر بستگان که دعوت به اشتراک وی پی ان می کرد و می بایست به صفحه عضویت گروههای یاهو می رفتم و دوباره نام کاربری از من پرسیده شد و من ناغافل فراموش کردم که همین هشداری است که در حال هک شدن هستم و مشخصات ورود را به حساب کاربری لو دادم!.
پ.ن:نیازهایی در حد شارژ ایرانسل نشان می دهد هکر باید نوجوانی باشد که پول توجیبی از پدر و مادر می گیرد یا در صورت بی پدر و مادر بودن! محتاج پول توجیبی است.
پ.ن:در حدود5-6 سال پیش همین احساس امروز را پس از سرقت خانه ام داشتم و این فرضیه که چرا باید من هدف چنین سوء قصدی باشم را مزه مزه می کردم!.
پ.ن: جهت اطلاع عرض می کنم تا امروز حتی ویروسی شدن سیستم عامل یا تروجان های ریز و درشت هم به سراغ من نیامده بودند و بقدری در رفتن به سایتها و نوع مصرف اطلاعاتی دقت می کردم که هیچوقت گرفتار نشده بودم!! و فقط اعتماد به فامیل نابودم کرد!!.

Saturday, November 6, 2010

El secreto de sus ojos ديده و دل


درعرفان ايراني-شرقي اشارات زيادي به نگاه و نگريستن شده است، همانطور كه از واژه نگرش بر مي آيد، مراد نوعي از نگريستن است كه زاويه ديد و مفاهيم منتقل شده از طريق تصاوير، تبديل به مجموعه پردازش شده اي از مفاهيم عميق و بلند گردد كه در ديدن صرف ممكن نباشد. به اين منوال روشندلان نيز صاحب نگرش خواهند بود زيرا اطلاعات توسط حواسهاي ديگري قابل انتقال و پردازش هستند كه درك بصري صرف را مي تواند پشت سرگذارد.
اگر يكسو نگريستن و يكسان نگريستن عارف بزرگ ابوسعيد ابولخير را بخاطر داشته باشيد، از جدال ديده و دل نيز بگذريم، واژگاني چون ديده صبر، ديده عقل و ديده دل نيز از جمله واژه گان تركيبي پارسي هستند كه رازي را در نگريستن برملا مي كنند، رازي كه بي ارتباط با نام اين وبلاگ نيز نيست!.
اين مقدمه چيني از آن رو لازم به نظر آمد تا بهتر بتوانم شيريني فيلم تماشايي و دلچسب و مطرح سينماي آرژانتين را با شما قسمت كنم، فيلم "رازهايي در چشمهايشان" دومين فيلمي است كه در تاريخ سينماي آرژانتين حائز جايزه اسكار بهترين فيلم خارجي در سال 2009 گشته است. فيلم در قالب جنايي-پليسي مي گنجد ولي حديث دلباختگي آدمهايي را نيز بيان مي كند كه هيچگاه نتوانسته اند راز دل با دلبر عيان كنند!.داستان فيلم بسيار روان و پركشش در طول 2 ساعت و اندي زمان آن شما را به دنبال خواهد كشيد ونام فيلم از كشف طرزنگاه يكي از حضار يك عكس دسته جمعي به مقتول گرفته شده است كه منجر به افشاي هويت قاتل ساديست مي گردد ولي از طرف ديگر اشاره به نگرش بازپرس پرونده به مقوله زندگي،عشق ومغبون شدن نيز دارد.
پ.ن: غناي بصري و توصيفي سينماي آمريكاي لاتين مقوله قابل تعمقي است كه جريان تماشاگر ايراني به مدد سالهاي اخير از آن جدا افتاده است و بايستي براي درك زيبايي هاي منحصر بفرد آن تلاش كند.
پ.ن:طريق درست ديدن تصاوير در اطرافمان و دقت نظر در هر ايستايي يا پويايي فقط به كاركتر اشخاص باز نمي گردد و نيازمند تمريني است كه بعقيده من بايستي از كودكي آغاز گردد، چشمها را بايد آنچنان حريص نگريستن و به درون كشيدن اطلاعات بار آورد كه باز شدن پلكها تفاوتي با آغاز دوباره فكرت و پردازش نداشته باشد. اين روزها سعي مي كنم به يسنا دقيق نگريستن و بي تفاوت نگذشتن از كنار اطرافش را بياموزم گرچه تمرينهاي اينچنيني شايد ملال آور باشد ولي سعي مي كنم دقت نظرش را با تشويقهاي دلگرم كننده همراه كنم...
پ.ن: نميدانم چنين مهارتهايي نيز مي تواند روزي به يك مقوله معرفتي و آموزشي تبديل شود يا نه؟،ولي مي دانم انسانهاي فردا را بايد براي پرهيز از ندانم كاري، دوباره كاري و صرف بيهوده عمر به بهتر نگريستن و دقيق نگريستن تشويق كرد.


Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes