Saturday, March 29, 2008

سه ديدگاه امروزي

امروز تصميم دارم كه به جاي يك مطلب طولاني و احياناً خسته كننده!،سه مطلب انتخابي از نسخه الكترونيكي روزنامه نيويورك تايمز امروز را معرفي كنم و ورود به مطلب را در اختيارتان مي گذارم،ادامه مطلب و مطالعه بيشتر را به خودتان واگذار مي كنم!:

مطلب اوٌل در مورد سگهاي اجاره اي است كه به ساير اقلام اجاره اي اضافه شده است و متقاضياني كه معمولاً حوصله نگهداري بلند مدت سگ را در منزل ندارند ولي يك گشت يك روزه يا قدم زدن با سگ را مي پسندند،ارضا مي كند(هميشه سگ را بعنوان يك حيوان خانگي دست آموز كه به عضوي از خانواده بدل مي شود ميشناختم،نكند نوبت فرزند اجاره اي و شوهر اجاره اي هم فرا رسيده است؟؟؟).

مطلب دوٌم حساسيتهاي بعضي آدمها را براي آشنايي يا ادامه روابط با ديگران با محوريت كتابهايي كه مطالعه مي كنند،مورد توجه قرار داده و نشان مي دهد كه جوامع مجازي چون Shelfari يا Facebook با كدامين نياز شكل گرفته اند!(من هم از آن كساني هستم كه اگر براي بار اول پا به منزل كسي مي گذارم به طرز غيرقابل كنترلي به دنبال كتابخانه صاحبخانه مي گردم تا برآوردي از طرف روبرو بدست آورم!).

مطلب آخر تا حدودي زيست محيطي است و اشاره به نوع جديدي از دزدي اتومبيل دارد!،در اين مقاله به نوع جديدي از سرقت اتومبيل يا در واقع سرقت قطعات و تجهيزات اتومبيل اشاره دارد،سرقت مبدل كاتاليستي اگزوز اتومبيلهاي جديد كه حاوي فلزاتي چون پلاتين و نيكل است و ارزشي بيش از طلا دارد!، سارقين اين قطعات اتومبيل را دست نخورده در كناري رها مي كنند در حاليكه كليه هاي! اتومبيل را به سرقت برده اند و در بازار سياه اين قطعات تا چندصد دلار بدون دردسر و منت اوراقچي! به فروش مي رسانند!(دارندگان اتومبيلهاي خارجي چند ده ميليوني در ايران از اين به بعد تجهيزات كاتاليستي مجاور اگزوز را چك كنيد!،شايد سارقين ايراني هم ارتقاء گرايش داده باشند!).

پ.ن: اگر اين طريقه جمع آوري مطالب را بيشتر پسنديد،من را مطلع كنيد!.

از ريموت كنترل فاصله بگيريد!Remote=Control


پس از اختراع تلوزيون و اضافه شدن ايستگاههاي توليد برنامه و در نتيجه افزايش كانالهاي تلوزيوني،بشر تنبل!،براي تعويض اين كانالها بدون از جا برخاستن!،دست به اختراع وسيله اي زد كه امروز بيش از هر زمان ديگر تبديل به وسيله اي براي مطالعات جامعه شناسي ، روانشناسي و رسانه گرديده است!.
ريموت كنترل يا همان سامانه كنترل از راه دور تلوزيون وسيله اي است كه بيش از هر آفريده بشري ديگر ،خودخواهي و ميل به استيلا و هژموني را در بشر آشكار مي سازد. دربسياري از خانواده ها اين قطعه پلاستيكي ناچيز حكم سكان كشتي را دارد و در اختيار ناخداي واقعي خانه قرار مي گيرد.جر و بحث بر سر عوض كردن كانالها و بي توجهي به عقايد سايرين در مورد علايقشان در ديدن برنامه هاي تلوزيون به شاخص مناسبي براي سنجش خانواده با قابليت مذاكره و انتخاب در آمده است!.
مطالعه اي در 1986 توسط
David Morleyنشان داد كه مردان بيش از زنان بر عادتها و هنجارهاي تماشاي برنامه هاي تلوزيون تاثير گذارند و استفاده مداوم از ريموت به نمادي براي ميل به برنامه ريزي و كنترل در ميان خانواده تبديل شده است!.مطالعات بعدي نشان داد كه ميزان تمايل به نگاه داشتن ريموت تلوزيون در كنار شخصي در خانواده ارتباط نزديكي با ميل آن شخص بر كنترل تمام شئونات خانواده دارد!!.مطالعات انجام گرفته توسط مجلهThe Journal Of Marriage And The Family نشان داد مردان بيش از زنان،ريموت را در كنار خودشان نگاه مي دارند و زنان بيشتر از كانال چرخاني! آقايان شكايت دارند!.
نتيجه آنكه اگر ازدواج و كانون گرم و شادتري را طالب هستيد بايد بتوانيد در استفاده از ريموت،قابليت مذاكره و تفاهم بيشتري از خود نشان بدهيد!.راه حلهاي مانند خارج كردن باتري از ريموت! يا خريدن تلوزيون ديگر يا تقسيم سهام استفاده از برنامه هاي تلوزيون در بعضي ساعات از روشهايي است كه هژموني يك شخص خاص در خانواده را كاهش مي دهد!. منبع گزارش
پ.ن:آقايان عزيز !،متوجه خطر ناشي از انگ چسباني در صورت مالكيت مطلق ريموت كنترل باشيد!.

Friday, March 28, 2008

درختي كه دوچرخه شما را از دزديده شدن حفاظت مي كند!Bike Tree

يكي از موانع اصلي براي همه گير شدن استفاده از دوچرخه در سراسر دنيا بعنوان وسيله نقليه بدون آلودگي و مفرح ذات!،چيزي جز سهل الربايش بودن آن نيست!.به طور معمول دوچرخه را از هر وسيله نقليه شخصي ديگري راحتتر مي دزدند و چاره آن چيست؟؟!.
شركت
Bike Treeبعنوان يك شركت بين المللي در كانادا،سوئيس و هلند مجري طرح ابتكاري سازه نگه دارنده دوچرخه در معابر است كه در كنار حفظ دوچرخه شخصي،با استفاده از فضاي گنبدي شكلش و سيستم پانلهاي سولار آن،انرژي مورد نيازش را از طريق نور خورشيد تامين مي كند!،با استفاده از دوربينهاي مداربسته حفاظت الكترونيكي از دوچرخه شما را بعهده مي گيرد و با دارابودن سامانه هوشمند پرداخت الكترونيك شما را از هرگونه پرداخت ديگري بي نياز مي سازد!...
پ.ن: درتصوير متحرك نحوه پارك شدن دوچرخه را در مي يابيد.

پ.ن: خلاقيت،خلاقيت،خلاقيت و ديگر هيچ!،شهرداري شهرهاي بزرگمان نيازي ندارند كه خريد خارجي انجام بدهند،فقط به ايده نگاه كنند و به چند شركت داخلي سفارش بدهند،براي زيباسازي فضاي شهري و تشويق مردم به دوچرخه سواري فقط يك قدم بايد برداشت...

صخره نوردي مستضعفان!

چند كارگر را در حال بالا رفتن از كيسه هاي برنج در يك انبار دولتي غله در فيليپين بعنوان بزرگترين واردكننده برنج دنيا مي بينيد. عكس از رويترز

پ.ن: با ديدن عكس ناخودآگاه طنز صخره نوردي پيش چشمم زنده شد!.

شما ليست خودتان را تهيه كرده ايد؟The Bucket List


تجربه در كنار بيماري شب تا صبح سپري كردن،چند روز در هفته به عيادت بيماري بستري در بيمارستان رفتن و خودم را جاي يك آدمي كه درچهارديواريهاي سفيد بيمارستان به هر دليلي گير افتاده را گذاشتن،را داشته ايد؟.اصلاٌ هيچوقت در بيمارستان بستري بوده ايد؟،آيا به اين فكر كرده ايد كه اگر چندماه ديگربيشتر از عمرتان باقي نمانده باشد چه كارهاي ناتمامي برايتان باقي مانده؟كدام آرزو را به سرانجام نرسانده ايد؟...
مطلب بالا يك فراخوان وبلاگي نيست!،مضمون فيلمي است كه با شركت جك نيكلسون و مورگان فريمن ديدم،
The Bucket List محصول 2007 كه عملاً در2008 ميلادي به نمايش عمومي درآمده ،حكايت دو بيمار مبتلا به سرطان است كه به پايان كار رسيده اند و باوجود فاصله دنياهايشان از يكديگر(كارگر-بيليونر)در يك نقطه اشتراك دارند،و آن اين كه فرصتي باقي نمانده و كارهاي ناتمام زيادي به فكرشان مي رسد كه بايستي آنها را به اتمام برسانند،آرزوهاييكه در زندگي معمولي به تاخير افتاده اند و وظايفي كه از آن گريخته اند...
اين ليست از كارهاي هرگز نكرده! ابتدا توسط كارتر(فريمن) تهيه مي شود و با كنجكاوي ادوارد( نيكلسون) در مورد مضمون آن،توسط وي تكميل ميشود و پس از اعلام نظر پزشكان در مورد فرصت كوتاه باقي مانده براي هر دوي آنها،از تخت برمي خيزند كه به دنبال ليست كذايي بروند...
فيلم كارگرداني چون راب راينر معروف را در كارنامه دارد و با اتكا به دو غول در نقشهاي اصلي،لحظات زيبايي را برايتان رقم خواهد زد!.
پ.ن: فيلم سرشار از احساس و ميل به زندگي است، پايان به معناي واقعي وجود ندارد و دو بيمار تا آخرين لحظه دنبال جاودانگي هستند،گرچه هر كدام از منظر متفاوتي به زندگي نگاه مي كنند...
پ.ن: دوست داشتم اين فيلم را در بيمارستانها براي آدمهاي تهي شده و به خيال خودشان به ته خط رسيده نمايش مي دادند يا اصلاً براي آدمهاي سالم ولي به ته خط رسيده!،هنوز آرزوها و كارهاي ناتمام زيادي باقي مانده!، به فكر تهيه ليست خودتان باشيد!.

نشست وبلاگی به بهانه دید و بازدید عید!

به میمنت و فرخندگی این عید سعید باستانی موفق به درک حضور متتٌی شدیم البته در معیت سید پابرهنگان و عیالات! متحده!.


پ.ن: عکس یادگاریمان را به رسم وبلاگستانیها با کمی تروکاژ تقدیم می کنم!,اگر از آخر دنیا می گذرید سری به ما هم بزنید!.

در مورد وقایع اتفاقیه در مستراح خجالت را کنار بگذارید!



یک عقیده خرافی است که می گوید وقتی در مستراح مشغول قضای حاجت هستید,فرشته ای شما را وادار می کند که به دسترنج روزانه تان در کاسه یا سنگ توالت نیم نگاهی بیاندازید!,اینکه این عقیده از کجا آمده و هدفش چه بوده و می تواند چه نقشی در زندگی مان ایفا کند را من نمی توانم جواب بدهم!,ولی متخصصی در آمریکای شمالی با نامی عجیب و غریب(Dr. Anish Sheth)است که به سادگی دکتر مدفوع! نامیده می شود و این کار را یعنی نگاه کردن به ماحصل تلاش سیستم هاضمه و دفعتان را توصیه می کند!.لینک خبر

او می گوید در کنار جنبه های تمسخرآمیزی که در مورد مستراح و وقایع آن شایع است,بررسی و دقت در آنچه دفع می کنیم به پایش سلامتی جهاز هاضمه کمک شایانی می نماید!,کنار گذاشتن شرم و حیای بی دلیل برای صحبت کردن در مورد آنچه دفع می کنیم می تواند پزشکتان را در راه تشخیص و معالجه پر قربانی ترین نوع سرطان یعنی سرطان روده بزرگ پیش از پیشرفت یاری رساند.
پ.ن: کتاب معروف دکترSheth را از این سایت می توانید تهیه کنید و از این به بعد آنچه در توالت می بینید با جزئیات به خاطر بسپارید!.
پ.ن: مرا برای توالی چند موضوع مستراحی عفو کنید!.

عیدانه یسنا با 4 فیگور




یسنا در ابتدای سال نو و چهار فیگور عکاس کش!.

Thursday, March 27, 2008

تمرین توازن

من از حدود 9 سالگی شنا را آموختم و بعنوان یک سرگرمی جدی هنوز هم اگر فرصتی دست بدهد تن به آب می زنم,در تماشای مسابقات جهانی توازن فوق العاده شناگرهای حرفه ای, خصوصاً در رشته کرال پشت برای من همیشه عجیب بود و دلم می خواست تمرینات آنها را از نزدیک ببینم,این عکس گاردین یکی از ریزه کاریهای تمرینات قهرمانان را نشان می دهد.کاتلین سینکلار استرالیایی را در هنگام حمل یک پیاله بر روی پیشانی در وضعیت شنای کرال پشت برای تثبیت توازن می بینید.
پ.ن: چیزهای ساده و نتایج بزرگ!.

Wednesday, March 26, 2008

بوریس برای مستراحش غرامت می خواهد!


بعضی اتفاقات به ظاهر ساده نشانه های بارزی برای شروع گسترده تغییرات هستند,ملتٌی که سالیان متمادی دولت مرکزی را بعنوان قدرت مطلقه باور داشته اند و حتی در چهاردیواری خودشان از ترس بریا واستالینیسم و سیبری خواب خوش از چشمهایشان گریخته بود ,همین الان بزرگترین آژانس فضایی جهان را که هنوز هم دولتی است به پای میز محاکمه و کیفرخواست می کشانند...
یک چوپان روس از آژانس فضایی روسیه برای سقوط یک قطعه از ملحقات سفینه های روسی(Soyuz TMA-9 ) در مزرعه اش و تخریب مستراحش! شکایت به دادگاه برده و درخواست غرامت کرده است!,Boris Urmatovساکن روستای Kyrlyk در منطقه Russia's Altai یک میلیون روبل روسیه معادل 42هزار دلار آمریکا برای خراب شدن مستراح و وارد آمدن استرس و اضطراب درخواست غرامت کرده است!.لینک خبر
پ.ن: یعنی یک روز ما هم قانون برایمان چنین چتر حمایتی ایجاد می کند که بشود یک منطقه شهرداری را برای ایجاد یک گودال در خیابانهایمان به پای میز محاکمه و غرامت بکشیم؟؟.

مسافران نوروزی قسمت اوٌل!

مهمانان نوروزی قسمت اول! به سلامتی تشریف آوردند و مدتی در خدمتشان بودیم و دیروز رفتند,گل ژرورا و ماشین روروک تحفه مهمانان است!.
پ.ن: یسنا هم که به سلامتی برای هر عکس گرفتن باید یا منتظر بی حواسی اش یا بعد مسافت تا دوربین باشیم والا همین لج رفتنها را داریم...
پ.ن:منتظر فیلمهای جدیدی که گرفته ام و هنوز ندیده ام باشید!.

Tuesday, March 25, 2008

بهاي خون تبتيها



پس از درگيريهاي اخير و معترضين تبتي،به اين فكر مي كردم كه اين كوهستانهاي سربه فلك كشيده و سردسير و مشتي بودائيست نحيف و كچل! به چه درد سيستم توتاليتر رفقاي چيني مي خورند كه چنين برخورد خشن و غير انساني در تبت در جريان است؟!.
جواب سوال از يك گزارش در مورد منابع ارزشمند كاني و انرژي پايدار در تبت استخراج شد!،تبت فقير ،تبت دالايي لاما و آن همه راهبان بودايي در عسرت، به بهاي اقلام ليست ذيل در تنگنا به سر مي برند:
چين بعنوان بزرگترين توليد كننده باتريهاي ليتيومي براي تلفنهاي همراه و مانند آن، به تامين منابع غني ليتيم كه معمولاً درياچه هاي بزرگ نمك هستند وابستگي تام دارد،
Chabyer salt lakeدر منطقه خودمختار تبت، بزرگترين معدن ليتيوم چين و يكي از سه درياچه بزرگ نمك جهان است!،مضاف بر اين معدني در حدود 2500 كيلومتر مربع با كانيهاي آهن و كروم، منابع نفت و گازي با تخمين 100تا150 ميليون تن!،مراتعي در حدود 1.22 ميليون كيلومتر مربع شامل چراگاه طبيعي و زمينهاي مستعد كشاورزي و23 ميليون راس دام زنده ثروتي است كه هيچ كس از كنارش به آساني نمي گذرد! و حتي اگر به بهاي تحريم المپيك پكن هم تمام شود دلايل اقتصادي موجهي دارد!!.لينك
پ.ن: البته ناگفته پيداست كه در دنياي امروز اقتصاد هر كشتار و نسل كشي را توجيه مي كند!.
پ.ن: عكسها متعلق به آلبومي از خبرگذاري رويترز است.

ناپل و پس لرزه زباله



بعد از معضل زباله هاي ناپل، بيش از 120 روز كاري به تميزسازي و حمل زباله هاي اين شهر اختصاص داده شد و پس لرزه هاي آن تا تعويض دولت وقت ايتاليا نيز گسترش يافت،امروز ناپل بيش از گذشته پاكسازي شده و چهره شهر كاملاً تغيير يافته ولي از توريستهاي شهر ناپل خبري نيست!.

در اين ميان،هتلداران ناپلي مغبونترين صاحبين كسب و كارهاي متضرر شهر هستند و آمار رزرو اتاقهايشان تا 20 درصد كاهش يافته است!. لينك خبر
پ.ن: كمتر كسي در كشور ما حاضر است چنين واقعيت تلخي را مدل سازي كرده و باور كند!،موضوعي مانند زباله و تاخير در پاكسازي و حمل و بازيافت آن بتواند بر چهره شهر ،اقتصاد شهر و حتي انتخابات دولت نيز تاثير بگذارد!.اگرچه به مدد تلاشهاي بي وقوفه 3 دهه اخير!،چيزي بنام جهانگردي و توريسم به معناي واقعي باقي نمانده است،ولي ايرانگردان و مسافران داخلي نيز در ازاي پاكي فضاي گشت و گذارشان بذل توجه نشان خواهند داد!.

شبه قاره تلافي مي كند


اين جوك قديمي هنديها و انگليسيها را شنيديد كه : يك هندي وانگليسي با هم همسفر مي شوند و مرد انگليسي از سر غرور و براي دست انداختن طرف هندي به ياد او مي آورد كه حداقل 100 سال كشورش مستعمره انگليس بوده و همه چيز در اين مدت در يدقدرت آنها بوده است، مرد هندي هم لبخندي مي زند و جواب مي دهد كه اگر شما براي 100 سال كشورم را ويران كرديد ،ما براي هميشه زبان ولهجه انگليسي را به باد داده ايم!،(اشاره به تنفر انگليسيها ازلهجه هنديان انگليسي زبان!).

از اين گونه شاخ و شانه كشيدنهاي لفظي در فرهنگ هندي-انگليسي فراوان ديده مي شود ولي واقعيتي مانند خريد معروفترين كمپاني هاي اتومبيل سازي بريتانيا توسط مجموعه عظيم صنعتي تاتا كه قبلاً هم در موردش صحبت كردم،نشان مي دهد كه غول شبه قاره بيدار شده است و تنوره اش گوش اهالي خيابان داونينگ را هم كر كرده است!.
دو شركت معروف (
Jaguar-Land Rover)كه اولي سازنده معروفترين جيپ مستعمره ! نورد دنيا و دومي يكي از معروفترين سازندگان اتومبيلهاي اسپرت و ويژه اشخاص متمول انگليسي (البته بعد از رولزرويس) بودند در ازاي مبلغ ناچيزي!(2ميليارد دلار$آمريكا) به تاتا واگذار ميشوند تا هنديان تلافي استعمار 100 ساله را با كمي تاخير به جا آورده باشند.در مقاله گاردين به تاريخچه شروع و روند ساخت و ساز و توليد اين دو شركت بريتانيايي و افول آنها در چند دهه اخيرنيزاشاره شده است.
پ.ن: كم كاري تعطيلات را جبرا ن مي كنيم!.

Thursday, March 20, 2008

تحویل سال کنار آب!



اولین لحظات یسنا و خانواده در کنار آبهای نیلگون خلیج فارس با سفره هفت سین مسافرتی!.
پ.ن: به اتفاق مهمانان تحویل سال را در کنار آب گذراندیم،تا روشنی آب در دل و جانمان از همین ایتدای سال اثر کناد!.


Wednesday, March 19, 2008

حراج زندگي در eBay


سايت حراجي eBay اجناس متفاوتي را به فروش گذاشته و تا كنون ركورددار همه چيز فروشي در فضاي وب است،ولي فروش يك پكيج تحت عنوان همه زندگي و مايملك يك انسان شامل خانه، اتومبيل، موتورسيكلت،جت اسكي،شغل،البسه، و حتي دوستان صميمي! حراجي غريبي است كه يك استراليايي پس از متاركه با همسرش، به راه انداخته است!.
Ian Usher
ساكن غرب استراليا از شهر Perth و چهل و چهار ساله در مصاحبه اي با تلوزيون استراليا گفت او همه زندگيش را در يك بسته پيشنهادي به قيمتي در حدود 420هزار دلار استراليايي به حراج گذاشته است.
او مي گويد:"من به اندازه كافي از اين زندگي استفاده كرده ام! و ديگر بيش از اين براي من جذابيت ندارد!،اگر شما دوستش داريد براي شما!".لينك خبر
يان آشر به انتظار لحظه به حراج رفتن زندگي اش است تا بتواند با خيال راحت با يك كيف پولي و پاسپورتش از درب منزلش بيرون برود و زندگي جديدي را شروع كند...
پ.ن: گريختن از آنچه تا كنون گذشته است و يك زندگي جديد وسوسه غريبي دارد ولي نكته اصلي اين كه زنان با رفتن از زندگي ما مردها طعم و بوي زندگي را با خود مي برند نبايد فراموش شود و اين تنها چيزي است كه اين مرد بينوا از آن سخني نگفت!.
پ.ن: اين هم آدرس حراجي زندگي اين مردك مغموم!.

Tuesday, March 18, 2008

نوروزخوانی اهالی این محل!


بلاخره پرونده امسال هم در حال بسته شدن است،در حالیکه بار به مقصد نرسیده،بسیار بجا مانده،عزیزان بسیاری از دست رفته اند و ناملایمات از پس شادیهای کم رنگ، پر زورتر می رانند!،آرزوها تنها بخش خوشرنگ این فرصت کوتاهند که مجال سفره نوروز چیدن و به استقبال یک سال دیگر را رفتن،توجیه می کنند...


به سال 87 پا خواهیم گذاشت با امید به آنکه:
دیگر از بی برنامگی ،سوء مدیریت و فرصت سوزی صاحبان وارثان زمین! اثری بر جا نماند!،وهمه انسانها به سهم خودشان از راحت خیال بهره مند شوند و کودکان شوق کودکی از دست ندهند و ما نیز از شوق کوکان باز هم سال نو و عید را با همه معجزه نواندیشی و نوسازی که می تواند با خود داشته باشد به یاد بیاوریم و با شنیدن صدای توپ یک چیزهایی آن گوشه های قلبمان رو به بهبود بلرزد!...
پ.ن: امسال بعنوان یک وبلاگ نویس بیش از همه باید از همه دوستانی که به این درسرا آمدند و بر شوق ما فزودند تشکر کنم،همه آنهایی که با گوشزد اشتباهاتم فرصت کمی بهتر دیدن را ازمن دریغ نکردند ودوستان جدیدی که بیشتر از پیش به نوشتن تشویقم می کنند،برای همه آدمها،همه آنهایی که هنوز چیزکی در آنها با آدمیزادگی نسبتی دارد سال بهتری آرزو می کنم.
پ.ن: عکس از هنرهای مامان یسنا است که هر سال این رسم سفره چیدن را با شوق و ذوق به جا می آورد.

خمیده بر مبل


یسنا از کودکی برای خواب دختر خوش قلقی بود و بر خلاف هشدارهایی که از والدین بدشانس! داشتیم،اهل شب زنده داری و شب والدین زابه راه کردن! نبود،الان هم در آستانه 21 ماهگی وقتی که زمان بیهوشی فرا برسد حتی ایستاده هم می خوابد،این روزهای نزدیک عید مادر یسنا گرفتاریهای متعدد و دلهره کاروان مهمانان نوروزی را دارد و یسنا هم که از این همه شور زدنهای مادر بی خبر، فقط در میان دست و پای مادرش می لولد و شیطنت می کند!، این عکس به میمنت و سلامتی پس از چندین ساعت آتش افشانی از مشارالیها! به هنگام چرت خمیده بر مبل! توسط مادری که از فرط خستگی و کلافگی و ذوق ثبت لحظات این چنینی!(چه معجونی شد!)نمی دانسته است که چگونه خودش را به دوربین برساند!،گرفته شده است.

USB محبوب هزاره سوم

گذرگاه فراگير و پياپي داده كه امروزه به اختصار USB ناميده مي شود، موجود توانا و كوچكي است كه مانند ترانزيستور و پردازشگرهاي الكترونيكي دوران اطلاعات را مبادي زماني مشخصي تقسيم كرده است،پس از تولدUSB در نوامبر 1995 به طرز باور نكردني! تمامي استانداردهاي مربوط به گذرهاي الكترونيكي و سطح مشترك انتقال داده ها بر اين ايده جديد تمركز يافتند و در كوتاهترين مدت زمان ممكن تمامي دستگاههايي كه به نوعي به انتقال داده و جريان الكتريسته وابسته هستند،منافذ مشابهي را در انواع نرينگي و مادينگي تحت عنوان گذر يا آستانه USBبر سازه خود پذيرا شدند!.
كار به جايي رسيده است كه جماعت ITباز! يا همان Geekها براي خريد هر چيزي به دنبال پورتهاي USB كاتالوگ و بدنه دستگاه را زير و رو مي كنند!.پنكه ويژه كاربران نوت بوك،چراغ مطالعه،دوربين تحت وب، و انواع مصارف الكتريكي جانبي براي تجهيزات به همراه توانايي انتقال داده به ريزسامانه هاي ضبط ديتا از USB چهره ويژه اي ساخته است...
ايده جالبي كه در اين پست با شما تقسيم مي كنم، در واقع استفاده از اين پورت محبوب براي شارژ مجدد باتري هاي معمولي است!،چيزي كه ديگر به قول بروبچ آخرشه!!...

شركت توليد كننده اين باتري نوظهور جوايز متعددي را براي ثبت و توليد اين ايده از آن خود كرده است،سايز فعلي اين باتري AA يا همان باتري قلمي معمولي است، ولي انواع(AAA, 9V, C, D, and PDA/Cell phone)آن در راه است و كمتر از چند ماه ديگر بازار را پر خواهد كرد!.لينك خبر





پ.ن: ديشب پس از مدتها رسيور ماهواره ام را عوض كردم و در نوع جديد با كمال تعجب پورت USB را هم زيارت كردم!،اين پورت امكان ارتقاء برنامه راه انداز رسيور را بدون نياز به يك رايانه در اختيار مي گذارد! و در ضمن اين مدل رسيور از همين طريق فرمتهاي تصويري را هم مي خواند و نمايش مي دهد!.

اشك تمساح سبز!


آرنولد شوارزتنگر فرماندار ايالت كاليفرنيا به تبع ساختار فوق صنعتي اين ايالت و پزهاي سبز!،به فرماندار سبز هم شهرت دارد!.اين در حاليست كه وي اخيراً توسط حملات تند اهالي عمدتاً دموكرات و دوستدار محيط زيست در لس آنجلس،به خاطر استفاده از جت شخصي براي مسافرتها و بازديدهايش مورد نكوهش قرار گرفته است.بسياري بر اين باورند كه چهره هاي معروف و ابرستاره هاي از پز محيط زيست فقط براي تثبيت موقعيت و مطرح بودن نامشان استفاده مي كنند...

پ.ن: عكس از گاردين...

Monday, March 17, 2008

برندهاي معروف پوشاك غربي را چه كساني توليد مي كنند؟

كارگران يك كارخانه منسوجات در هند ،از ابتدايي ترين امكانات براي دوش گرفتن، استفاده مي كنند. صنايع نساجي هند يكي از منابع اصلي تامين پوشاك و منسوجات كشورهاي غربي و طراحان مد معروف دنيا است و اين در حاليست كه كارگران ارزان قيمت هندي از كمترين تسهيلات در محل كار برخوردار نيستند. اگر در هنگام خريد بسياري از برندهاي معروف آمريكايي و اروپايي به نوشته اي با عنوان ساخته شده در هندوستان برخورد كرديد به ياد اين عكس باشيد!.

عكس را در بين عكسهاي برگزيده روزنامه گاردين يافتم...

محبوبه عهديار نماينده زنان افغان درالمپيك پكن



"وقتي كودك بودم،عادت داشتم دور حياط منزلمان بدوم و به تمرين بدنسازي برادرم نگاه كنم، من اين تمرينها را از ترس طالبان حتي از چشم همسايگانمان نيز مخفي نگاه مي داشتم "،آنچه گذشت بخشي از مصاحبه محبوبه عهديار دونده نوزده ساله افغاني است كه در ميان چهارتن ديگر از هموطنانش،فرصت شركت در رقابت المپيك پكن را پيدا كرده است. او الان در استاديوم ورزشي كابل تمرين مي كند،جائيكه تا پيش از اين محل اجراي حكم اعدامهاي متعددي به دستور و شيوه طالبان بوده است. محبوبه مي گويد در سايه حمايت بيدريغ خانواده اش به جايگاه امروزي دست پيدا كرده ولي هنوز همسايگان و بسياري ديگر در جامعه افغان ورزش را در شأن زنان نمي دانند.لينك خبر

پ.ن: محبوبه ها كم نيستند و هر يك به طريقي دارند از جايي جوانه ميزنند...
پ.ن: عكسها را از آلبوم رويترز قرض گرفته ام.

کودکان حسرت


تبلیغ جوایز یک بانک پیزوری با حضور کودکی دبستانی در حال خواندن موضوع انشاء آغاز می شود،کودک از آرزوهای خودش برای رفتن به مسافرت و آرزوی برادرش برای داشتن اتومبیل و آرزوی مادرش برای خرید خانه با لحنی حاکی از حسرت و ناباوری! می گوید و صحنه عوض می شود و گوینده تیزر تبلیغاتی از جوایزی مشابه که بانک اهدا خواهد کرد با لحنی امیدوار کننده و بشارت دهنده ! می گوید.نمی دانم که متن این تیزرها چقدر آگاهانه و هدفمند انتخاب می شود و آیا مدیران بانک و سیاستگداران پول و اعتبار به درستی متوجه می شوند که در واقعیت نیز کودک دبستانی بایستی از حسرتش برای رفتن به مسافرت سخن بگوید! و بسیاری از ملزومات بسیار پیش پا افتاده در این دیار به آرزویی در دور دستها تبدیل شده است؟!.


شرم باد دولتن نامردانی را که با نفت بشکه 100 دلار کودک حسرت به دل پرورش می دهند،شرمشان باد...
پ.ن: عکس را از آلبوم فلیکر عالیه خانم قرض گرفته ام.

Sunday, March 16, 2008

چوبک و من و یک روز در سلاخ خانه

داستانی کوتاه از صادق چوبک با نام"پیراهن زرشکی" را می خواندم، در پلانی کوتاه از زندگی دو زن مرده شور در غسالخانه و آنچه آنان به زندگی و منافع آن تعبیر می کنندد،به یاد انشاء دوران دبیرستانم درباره حکایت یک روز در سلاخ خانه کشتارگاه قدیم شیراز افتادم و آدمهای به بیرون گود زندگی پرتاب شده و مشاغلی خاص چون غسل میٌت و کفن و دفن یکسره مرا برد به روزی که با یکی از دوستان به قصد کنجکاوی در احوالات آدمهای رعب انگیزی که باعنوان شغلی سلاخ! و چاقویی خون آلوده در پر شال از خواب برمی خیزند و به خواب می روند،به کشتارگاه رفتم...
معلم ادبیات دوران دبیرستانم برای این ماجراجوئیها و تجربه اندوزی در دل زندگی واقعی ارزش زیادی قائل بود و ما را به تصویر کردن چنین محیطهایی تشویق می کرد،در آن روزها شاید بیست و اندی پیش،هنوز فرهنگ لات بازی و جاهل منشی بخش عمده شخصیت قصاب و سلاخ جماعت را تشکیل می داد(گرچه هنوز هم چنین است!) و قدم گذاشتن به سرزمین و مقر سلطنتی آنان زهره شیر می خواست که من به همت و یاری!دوست هم محلی ام که خودش در معیت پدر محترم و مرحومش به شغل شریف شاگرد قصابی مشغول بود،به ذره ای ناچیز از این دل و جرات دست پیدا کردم و به قصد خرید چند جفت بی ناموسی! گوسفند به قصد کباب که دلیلی به مراتب سلاخ پسندتر از موضوع انشاء! بود راهی شدیم،اوٌل صبح محیط سلاخ خانه از قصابها و سلاخها موج می زد و جماعتی بداخم و هول انگیز که شوخی کوچکشان خط انداختن بر روی یکدیگر با تیزی یا استفاده از الفاظ کاملاً فرهنگی در نامیدن همدیگر است را زیارت کردم، بر حسب عادت لباس ساده ای بر تن داشتم ولی بازهم در میان جماعتی که کمربند زندانباف! بر کمرهایشان حکم شرکت در بزرگترین نبردهای تاریخ را داشت،بچه محصل نازک نارنجی بیش نبودم که از زبان قصابی هم جز یکی دو اصطلاح پیش پا افتاده چیزی نمی دانستم و حسابی توریست محسوب می شدم!.از قضا در همان هنگام گنده لات کشتارگاه که الان چندسالی است در پی بالا کشیده شدن با مقادیر معتنابهی طناب دارسینه کش قبرستان تشریف دارد!،در محوطه حاضر شد و با دورباش کورباشهای! حضار چشم ما هم به جمال حمزه گاوکش(در لفظ شیرازیها:حمزه گوویی!)روشن شد.او بعنوان اول شرور و لات و لوت شیرازی و صاحب یکی از قصابیهای بالا شهر و چندین گله داری، یکی از محورهای اصلی کشتارگاه و تقسیم کننده آن روز سهم قصابهای شیرازاز کشتار روزانه بود،ورودش مانند قدم گذاشتن پهلوانی به گود زورخانه گرامی داشته می شد و طول و تفصیلی داشت،این حمزه خان با هیکلی نتراشیده و نخراشیده و پوستی سرخ و بدرنگ واقعاً شباهتی خاص با لقبش داشت که خاک برایش خبر نبرد!.به هر تقدیر با پارتی همراهمان تا پایان تقسیم غنائم آن روز صبر کردیم و کله پز و دباغ و قصاب و سلاخ سهم خود بردند و ما ماندیم و چند جوجه سلاخ که ته مانده فتوحات آن روز را که همان عضو شریف قوچهای نر! است، البته به ظاهر به صورت زیرزمینی و قاچاق(گویا این عضو خرده کراهتی هم دارد!) و به قیمتی در حدود جفتی بیست تومان آن روز به ما فروختند و ما قبل از اینکه هرگونه تجارب! دیگری نصیبمان شود همین قدر را مغتنم شمرده و بخشی از غنائم را به منزل و توری کبایی و مابقی را به دفترانشایم انتقال دادم!.
پ.ن: غرض از این خاطرات یادی از مردمانی است که به هر صورتی از پهنه اجتماع و جریانهای زنده تر اجتماعی فاصله دارند و در آنچه انقلاب اطلاعاتی می نامیم، حضور ندارند ولی در زندگی مان با آنها سروکار داریم،آنها را می بینیم ولی گویی از سرزمینهایی بسیار دور و با زبانی متفاوت و دنیایی که از زمین تا آسمان فاصله دارد با یکدیگر روبرو می شویم، آنچه چوبک در داستان کوتاهش به خوبی نشان می دهد،دنیایی که به اندازه یک جسد و لباسهای تنش و دندان مصنوعی اش و خرده النگو و گوشواره هایش اهمیت دارد و بیرون آن و بیش آز آن اصلاً مفهموم نیست.چنین فاصله ای که شاید بیش از هر چیز دیگر در اثر توزیع ناعادلانه فرصت روی می دهد یا اتفاقی چون بر تشت طلا یا خشت خام افتادن آن را رقم میزند،تقصیر چه کسی است و برای گریز از تعارضات ناخواسته آن باید از چه کسی کمک خواست؟!.
پ.ن: من و چوبک گویا به فاصله 50 و اندی سال در یک دبیرستان درس خوانده ایم...

اماراتيها و مسابقه ترينها !


در مورد شهر مصدر و آنچه كه قرار است در ابوظبي در چند سال آينده بعنوان شهر نخبگان اماراتي اتفاق بيافتد پيش از اين گفته ام و اينك طرح سقف منحصر بفرد ساختمان مركزي اين شهر با چندين ركورد جهاني را خواهيد ديد:

بزرگترين مجموعه پانلهاي فتو ولتائيك جهان در سقف اين مجموعه بيش از نياز مصرف داخلي ساختمان انرژي پاك توليد مي كنند و اين ساختمان از اين لحاظ Energy Positive محسوب مي شود،اين ساختمان بر اساس كمترين مصرف انرژي در واحد فوت مربع در بين سازه هاي هم اندازه و مساحت خود طراحي شده است و رتبه بزرگترين سيستم خنك كننده و رطوبت زدايي همزمان در يك بنا را نيز به خود اختصاص داده است و همچنين از هم قد و قواره هاي خودش 70% آب كمتر مصرف مي كند!.
اين ساختمان در 2010 تكميل و كل تاسيسات شهر مصدر نيز براساس آخرين گمانه زني ها تا 2016 به اتمام خواهد رسيد.

اين ساختمان1.4 ميليون فوت مربعي(در حدودهزار130 مترمربع!) توسط مجموعه معماري از شيكاگو Adrian Smith + Gordon Gill طراحي گرديده است.
پ.ن: نمي دانم ديدن چنين طرحهايي براي شما چه معنايي دارد!، ولي من از كودكي طرحهاي آينده در مجله دانشمند را با حس خاصي دنبال مي كردم و هميشه براي تحقق آن طرح يا پروژه تجسم شخصي داشتم!،در مورد همسايگان خليجي مان و طرح اين پروژه ها نيز بعنوان تلنگري ذهن خواب آلوده و منفعل ايراني را تحريك مي كنم و آن را لازم مي دانم!.

با وقار زي و با وقار بمير!Dignitas

Dignitas با dignity پيوندي نزديك دارد و اشاره تام به وقار و جايگاه متعالي انسان دارد،جايگاهي كه بر طبق تعليمات روم باستان او را مخير خواهد ساخت تا به هنگام لزوم مرگ خويش را با وقار انتخاب كند!.
ديگنيتاس نام موسسه اي است سوئيسي كه با اتكا به قوانين آن كشور براي افرادي كه با علاقه شخصي و در اثر بيماريهاي غيرقابل علاج يا مشكلات رواني خاص قادر به ادامه مسير زندگي تا مرگ نيستند،راه را كوتاه مي كند و با امكانات پزشكي و پيراپزشكي مورد لزوم ،مرگ خودخواسته را به بالين محتضر مي آورد!.
اين موسسه كه بدليل مخالفتهايي در خاك سوئيس مدتي تعطيل شده بود ،دوباره بازگشايي شده و
هنوز نيز مخالفان و موافقان بسياري در اطراف آن مجادله دارند.لينك خبر
سوئيسي هاي تاجر مسلك از طرفي براي وجه نامتعارف چنين كسب و كاري با آرم و نام سوئيس واهمه دارند و نمي توانند توريستهاي آلپ و خريداران ساعتهاي معروفشان را با توريستهاي متقاضي اوتانازي! در يك كفه بگذارند! و از طرف ديگر قوانينشان چنين فراگردي را براي متقاضيان خارجي آن قانوني اعلام كرده است و از بابت هر اتانازي نيز معادل 5000 پوند انگليس درآمد وارد كشورشان مي شود!.لينك
پ.ن:فرهنگ مشرق زمين مرگ و زندگي را فقط در يد قادر متعادل به رسميت مي شناسد و غرب متاثر از فلسفه روم نيز با چاشني آريستوكراسي رومي و چرتكه انداختن در قبال صرفه زندگي راه حل منطقي تري! براي آن يافته است...

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes