از الیدور تا هاگوارتز
بهمن 1379 در تهران به دنبال هدیه ای و ترجیجاً کتاب برای خواهرخانم کوچکترم،به توصیه یکی از دوستان اولین کتاب از مجموعه هری پاتر را خریدم،در مسیر بازگشت از سر بیکاری و اوقات10-12 ساعته طی مسیر از ترمینال جنوب کتاب را آغاز کردم و جادوی هری پاتر و نویسنده اش در من شکل گرفت،طرز روایی داستان و موضوع محوری آن چیزی کهنه را در مغز من مورد یورش قرار داد،دنیایی به موازات دنیای ما انسانها که دغدغه های خاص خود را دارد و در هر گام داستان با ضرب آهنگ آن بیشتر همراه شدم،مسافت طولانی و خسته کننده سفر به یاری "سنگ جادو" کوتاه شد و در ناباوری همسفر بغل دستی که مثل دیوانهها به جوانی 30 ساله و سبیلو وموهایی در راه خاکستری شدن نگاه می کرد،کتاب هدیه را تمام کردم!،کتاب را به محض رسیدن هدیه کردم و به دنبال خرید یک جلد شخصی آن رفتم و تا چشم به هم بزنم 7 قسمت این داستان تا به امروز تصنیف و ترجمه شد و البته در اولین فرصت هم خریداری و خوانده شد!.
این که خانم جی کی رولینگ کی و چگونه این شخصیت را در ذهنش آفرید و این موجود ذهنی چگونه توانست در قالب نوشته ها و تصاویر وهزاران زلمزیمبوی تبلیغاتی دیگر بزرگترین رویداد بازار نشر جهان را تا کنون رقم بزند،به عقیده من اصلاً چیز مهمی نیست،مهمترین چیز روایتی است که در قالب فانتزی کودکانه توانسته نظرهای بسیاری را از کودکان تا جوانان مو خاکستری! مانند مرا به خود مشغول کند.باور پذیری هری و دنیایی که در پس ایستگاه کینگزکراس شکل گرفته است از مفاهیم خاصی در اذهان ما عاریه گرفته شده است،باور به دنیایی که می تواند در جلوی نگاه ما وجود داشته باشد و ما آن را ندیدهایم یا نیروهای همیشه در مبارزه خیروشٌر،پایمردی برای رسیدن به هدفی بزرگ و گذشتن از معیارهای امروزی،در جهانی که بازار و سرمایه حرف اوٌل نیست! وتواناییهای شخصی می تواند از شما موجودی فناناپذیر بسازد!.
در کودکی کتابی خوانده بودم با نام"الیدور" از آلن گارنر و انتشارات سازمان کتابهای طلایی وابسته به موسسه انتشارات امیر کبیر(فانتزی از ادبیات ایرلند)،که جهانی را مشابه خانم رولینگ تصویر میکرد،4 کودک در پی بازیگوشی از طریق دری به دنیای"الیدور" را ه مییابند که زمانی جزیره ای سبز فام در پرتو ستارگان بوده است و اینک تاریکی و دهشت بر آن سایه افکنده است،آنها با چهار گنج به دنیای ما باز می گردند که تا این گنجها در امان باشند الیدور نیز در امان است و فراخوانی مهاجمینی از الیدور و مابقی داستان...
مشابهت این طرز روایت داستان وآنچه نیز بعنوان وام گیری خانم رولینگ از سایر فانتزیها و آثار مشابه ادبی شایع است در واقع چیز جدیدی نیست،هر کدام از ما در پرتو چیزی یا چیزهایی دست به انجام اعمالی می زنیم که شاید رگه هایی از انگیزاننده هایمان در خود داشته باشد ولی به خودی خود اثری است یگانه و محصول چیدمان ذهنمی ما! و نه یک اثر عاریتی صرف!،پس با ردیف کردن یک سری از این ردپاها نمی توان به اثبات چیزی پرداخت.
خانم رولینگ در این مجموعه قبل از هرچیز فانتزی باورکردنی را برای زمانه دیجیتال و رایانه بنا کرده،او توانسته نگاه کودکان را از بازیهای رایانه ای وجذابیتهای بصری تلوزیونها به خود جلب کند که ما پدر و مادرهای امروزی به هیچ حیله ای به آن توانا نبوده ایم و این خود کم دستاوردی نیست!.
اظهار نظرهایی از نوع پاپ کلیسای کاتولیک و سایر مدعیان امٌالقرایی! در تبیین فتنه و جادوی سیاه خانم رولینگ نیز بیش از هرچیز به گرم شدن تنور این کتابها کمک کرده است،فارغ از اینکه در سنین کودکی و نوجوانی نسخه های مذهبی کارآمدی ندارند چون پرسشهای این گروه سنی لزوماً به نقد اعتقادی نمی پردازد و به گمان من هم خانم رولینگ خواسته یا ناخواسته قرابتی با این وادی ندارد و اصولاً حرفش چیز دیگری است! و برنامه هویت سازی دردی از او دوا نخواهد کرد!.
پ.ن: چندی پیش به گمانم رادیو جوان بود که در برنامه ای اختصاصی سعی وافری در چسباندن هری پاتر به صهیونیزم وشیطان پرستی و چندتا ایسم دیگر داشت!.
پن: به هر تقدیر من هنوز هم از فانتزی خوشم می آید و مرا برای جمع کردن توانم به رویارویی با ناشدنیها تشویق می کند!.