Saturday, November 17, 2007

سفرنامه شمال

بلاخره عليرغم ترس و لرز و وسواسهاي مامان يسنا براي سفر در پاييزدلمان را به دريا زديم!.از آخر دنيا به پايتخت با طياره وطني و پر سرو صدا متعلق به سلسله خدابيامرزها! و صندلي رديف آخر كنار دست دو واحد گلاب به رويتان! و محل سرو غذا در بويينگ 727 و بعد هم مستقيم از فرودگاه به جاده هراز و مازندران خزان زده،هواي خنك كه هنوز تا سرما 10 روزي فاصله داشت و نم نم باراني در حوالي آمل كه نزديك بود به برگشتن تشويقمان كند!(ولي شكمان بي دليل بود ،خبري از بارندگي نبود،آفتابي و مطبوع...)
حولي 7 شب به محل اقامتمان رسيديم برجي 13طبقه در كناره ساحل با ديد دوگا نه دريا و جنگل و سوئيتي در طبقه هشتم،به سرعت وسايل را پهن كرديم و به رستوران رفتيم تا شام از دهان نيافتد!.
پ.ن: اگر بخواهم بقيه اش را تعريف كنم از حوصله يك پست به سبك و سياق وبلاگ نويسيم تجاوز مي كند! ، شمارا به ديدن عكسهايم دعوت مي كنم...


نماي اقامتگاه در روز




نماي غروب و شب


ديد روز از پنجره سوئيت

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes