گابوی پیر و دلبرکان ممنوعه!!!
گابوی پیر مثال واقعی این کلام است که شیر پیر و جوان و مرده و زنده ندارد! و در همه وضعیتی یک قیمت دارد!،آخرین کتاب خواندنی و زیبای او(Memories of My Melancholy W-h-o-r-e-s) را نه در کتابفروشیها بلکه در یک بسته نرم افزاری و نه از طریق ناشر ایرانی بلکه یک ناشر خارجی و تحت زحمات و به ترجمه هموطنی مقیم کلمبیا یافتم،این که در دل بازیهای سیاسی این مملکت تا کنون چه آثاری به فارسی ناخوانده مانده خود جنایتی است که هیچ دادگاهی در هیچ روزگاری نخواهد توانست که به مکافات مجرمین آن رسیدگی کند،به قطعه کوچکی از حقیقتی شگرف به زبان گابوی پیر مهمانتان می کنم:
"...فهمیدم كه وسواس من برای اینكه هرچیزجای خودش باشد،هركاربه موقع خودانجام شود وهر كلمه به جای خودگفته شود محصول ذهن منظم من نیست بلكه برعكس همه نوعی تظاهر است كه اختراع كرده ام تا بی نظمی ذاتی خود را پنهان كرده باشم.متوجه شدم كه نظم من فضیلت نیست، عكس العملی است در مقابل جهلم، كه سخاوتمند به نظر برسم تا فقرم را بپوشاند، محتاط به نظربرسم تامنحرف وسازشكارباشم تا تسلیم خشم فرو خورده خود نگردم،سر وقت ودقیق باشم تادانسته نشود كه چه قدر وقت دیگران برایم بی اهمیت است و بالاخره فهمیدم كه عشق حالتی روحی نیست بلكه بخت واقبال است."
گابریل گارسیا مارکز
خاطرات روسپیان سودازدۀ من
ترجمه از زبان اصلی:
میر حسین فطانت
پ.ن: چقدر کلام مارکز و نیچه اینجا به هم شباهت پیدا کرده اند!.