آغاز سفرنامه ژرمن
بلاخره و علیرغم قیر و قیف ایرانی!,همین دیروز موانع سفر برطرف شد و امروز رهسپار مملکت ژرمنها شدم,بعد از یکساعت تاخیر خطوط هوایی وطنی و دو دور اضافه بر فراز فرانکفورت! در گوشه محقری از این فرودگاه بزرگ به زمین نشستیم و مانند عهد بوق بدون گذر از آن خرطومیهای کذایی و با یکی دو دستگاه اتوبوس یه یک سالن عقب مانده و در دست تعمیر هدایت شدیم جایی که هنوز هم بارمسافران را با دست زیر و رو می کنند!! و تکنولوژیهایی مانند اسکنر به آنجا نرسیده!,میزبانمان با تعجب به استقبالمان آمده بود و باور نمی کرد از این ترمینال خارج شویم و گویا همه چیز به همان تاخیر یکساعته ارتباط داشته است...
حوالی 2 بعد از ظهر در هتل محل اقامت بودیم و بعد هم جلسه ای در کمپانی میزبان و خوش آمدگویی و سپس خیابان گردی در مرکز هایدلبرگ...
شام را به دعوت میزبان آلمانی در رستورانی ایرانی "درویش"به سرپرستی فزونی نامی از اهالی کرمانشاه و خوش مرام! سر کردیم,شب خوبی بود,پس از بازگشت به هتل بساط اینترنت بدون سیم را ردیف و این پست را آپ کردم!!.
پ.ن: عکس آقای فزونی را در رستوران دنج و محفل خوب ایرانی آن به یادگار می گذارم.
حوالی 2 بعد از ظهر در هتل محل اقامت بودیم و بعد هم جلسه ای در کمپانی میزبان و خوش آمدگویی و سپس خیابان گردی در مرکز هایدلبرگ...
شام را به دعوت میزبان آلمانی در رستورانی ایرانی "درویش"به سرپرستی فزونی نامی از اهالی کرمانشاه و خوش مرام! سر کردیم,شب خوبی بود,پس از بازگشت به هتل بساط اینترنت بدون سیم را ردیف و این پست را آپ کردم!!.
پ.ن: عکس آقای فزونی را در رستوران دنج و محفل خوب ایرانی آن به یادگار می گذارم.