پیران و سالخوردگی در دام هجویه های وطنی
استفاده از بازیگران و نابازیگران مسٌن و کهنسال در تلوزیون وطنی,بویژه در سریالهای مناسبتی به رسمی جدید تبدیل شده که در آن تنها چیزی که نصیب این قشر فرهیخته جامعه می شود,مضحکه و لوده گی ناشی از به سخره گرفتن آلزایمر یا بی ربط گویی ناشی از حواس پرتی این سنین است,در عوض پیرمردها و پیرزنهای ایرانی در نمایشهای تلوزیونی دیگر نقش مراد و راهنما و فرهیخته را بعهده ندارند, این نقش را بسیجی یا معمم محله به عهده گرفته اند که در هر سن و سالی که باشند بر همه اهل محل تفوق داشته و حرفشان نصً صریحی است که باید پذیرفته شود!.
پ.ن: در همین جا باید به رضا عطاران برای معرفی نابازیگرانی چون پورمخبر و امثالهم که فقط کاراکترهای طنز را آنهم به مدد نحوه گویش یا تیپ فیزیکی شان در سریالهای این روزها باب کرده اند, دست مریزادی! آنچنانی که افتد و دانی! بگویم. این جماعت کپی ساز و بدون خلاقیت از نابازیگران شکار شده توسط جنابعالی برای شرکت در سیرکی تهوع آور استفاده می کنند.
پ.ن:در مقایسه ورود کسانی مانند علیرضا خمسه, آتیلا پسیانی, گوهر خیراندیش و مرجانه گلچین به دهه های 50 و 60 سالگی شان نوع دیگری از طنز میانسالی یا کهنسالی را فراهم آورده که با توجه به پختگی این اشخاص در صحنه های مختلف نمایشی امید می رود کمتر زیر بار طنز سخیف و هجویه بازی بروند.
پ.ن: یادی از اساتید بی چون و چرای نمایش ایران کشاورز, نصیریان , مشایخی و انتطامی نیز که به اضطرار سن و سال و سلامتی و کمی هم بی مهری کارگردانان تازه به دوران رسیده که بر کاراکترهای ارزان و بازاری تولیدی سریالهای تلوزیونی بیشتر اصرار دارند و این روزها کمتر شاهد هنرنمایی هایشان هستیم نیز بی مناسبت نخواهد بود.
پ.ن:دوست ندارم این را توطئه بدانم, ولی حتی نادانسته نیز بر طبل رسوایی کهنسالی و فرهیخته گی کوفتن باعث خواهد شد که فرزندانمان در نسلهای بعد یک جو ارزش برای گیس و ریش سفید قائل نشوند...
پ.ن: در همین جا باید به رضا عطاران برای معرفی نابازیگرانی چون پورمخبر و امثالهم که فقط کاراکترهای طنز را آنهم به مدد نحوه گویش یا تیپ فیزیکی شان در سریالهای این روزها باب کرده اند, دست مریزادی! آنچنانی که افتد و دانی! بگویم. این جماعت کپی ساز و بدون خلاقیت از نابازیگران شکار شده توسط جنابعالی برای شرکت در سیرکی تهوع آور استفاده می کنند.
پ.ن:در مقایسه ورود کسانی مانند علیرضا خمسه, آتیلا پسیانی, گوهر خیراندیش و مرجانه گلچین به دهه های 50 و 60 سالگی شان نوع دیگری از طنز میانسالی یا کهنسالی را فراهم آورده که با توجه به پختگی این اشخاص در صحنه های مختلف نمایشی امید می رود کمتر زیر بار طنز سخیف و هجویه بازی بروند.
پ.ن: یادی از اساتید بی چون و چرای نمایش ایران کشاورز, نصیریان , مشایخی و انتطامی نیز که به اضطرار سن و سال و سلامتی و کمی هم بی مهری کارگردانان تازه به دوران رسیده که بر کاراکترهای ارزان و بازاری تولیدی سریالهای تلوزیونی بیشتر اصرار دارند و این روزها کمتر شاهد هنرنمایی هایشان هستیم نیز بی مناسبت نخواهد بود.
پ.ن:دوست ندارم این را توطئه بدانم, ولی حتی نادانسته نیز بر طبل رسوایی کهنسالی و فرهیخته گی کوفتن باعث خواهد شد که فرزندانمان در نسلهای بعد یک جو ارزش برای گیس و ریش سفید قائل نشوند...