Thursday, February 24, 2011

خون میازاکی در رگهای پسرش Tales from Earthsea

میازاکی کبیر پسری دارد با نام گورو که پا جای پای پدر گذاشته و علیرغم پیش زمینه تحصیلاتی و تجارب متفاوت با پدر در استودیوی پدر به کار کارگردانی پویانمایی اشتغال یافته است.گورو در جوانی تمایلی به ادامه راه پدر نشان نمی داده است و درگیر منظره آرایی بوده است, تاثیر دورنمای مناظر طبیعی و قاب بندی تصاویر شبیه به تابلوهای نقاشی که از دور دست و عمق نگاه آفریننده آن حکایت می کنند,تفاوت آشکاری است که در اثری مانند "داستانهایی ازدریای زمین" آن را در مقایسه با دیگر آثار پدرش حس خواهید کرد, تکیه بر جزئیات بسیار دقیق و ترکیب رنگهای دلنشینی از مناظر دشت, کوهستان, آسمان یا شهری در دامنه کوهستان و بعضی از عناصر آشنای پویانمایی میازاکی ها تصاویر دلنشینی را رقم زده است.

پ.ن: به تصادف "داستانهایی ازدریای زمین" را در فهرست دانلود یافتم و شباهت نام خانوادگی گورو و پدرش و استودیوی سازنده دیگر مجال انتخابی باقی نگذاشت!.
پ.ن:گرچه باور دارم هر انسانی برای خودش هویت و سرنوشتی جداگانه دارد ,ولی فرزندان بعضی از مشاهیر تاثیر غیرقابل کتمان میراث و ژنتیک خانوادگی را فریاد می زنند!.
پ.ن:داستان فیلم در خصوص برهم خوردن توازن عناصر تشکیل دهنده حیات توسط انسان و تلاش بیهوده انسان برای فناناپذیری و فنا کردن زیبایی زندگی است.عناصری مانند اژدها یا جادو قرار است در این داستان به ترس زدایی از مرگ بپردازند...
پ.ن:اثر در ژاپن در سال 2006 اکران شده ولی نسخه دی وی دی آن برای پخش در کشورهای غربی برای مارس 2011 پیشبینی شده است, این پویانمایی در زمان اکران فقط در ژاپن بیش از آثاری چون دزد دریایی کارائیب فروش داشته است!.

Saturday, February 19, 2011

رویای ما یا رویای آنها؟

امیدوارم ریشه استاکس نت و باعث و بانی آن یک جا بخشکاد!, کمترین ضربه ای که به من زد این است که ظرف همین چند روز اخیر دو اثر دست اوًل و دیدنی از پویانمایی های هالییودی را دیده ام ولی به خاطر همین استاکس نت مادر مرده نمی توانم از روی یارانه محل کار آن را کپی کنم! و چرا؟, به این خاطر که از ترس استاکس نت که گویا فقط یارانه های صنعتی را مورد حمله قرار می دهد, سیستم دفتر کار بنده که هیچ اتصالی هم به شبکه صنعتی ندارد را از موهبت بده و بستان فایل از طریق درگاه USB محروم کرده اند!.
این دو اثر به شرح معمول از ویکیپدیا ,به ترتیب تماشاعبارتند از:

1-کله گنده یا همان Megamind که البته ترجمه های بهتری مثل باکله!هم در مورد آن صدق می کند, برخلاف پوستر و حتی مضمون غالب آن در مورد ابر قهرمان ها نیست ! ,بلکه در مورد کودکانی است که در جامعه امروزی در مسابقه تحمیلی بزرگترها و جامعه درست دیده نمی شوند ولی هر کدام در فرصتی مناسب یک قهرمان زیرپوستی با خود حمل می کنند.
2- کلاف در هم تنیده یا در هم گوریده Tangled نیز یکی دیگر از پویانمایی های والت دیسنی است که بر اساس راپونزل معروف برادران گریم ساخته شده است ولی صحنه های استفاده از موی همچون کمند راپونزل بی اختیار ایرانی ها را به یاد بیژن و منیژه می اندازد! و ترانه من رویایی دارم هم که با مضمون بی نقصی اشاره به همان سخنرانی معروف مارتین لوترکینگ دارد وداستان هم اشارات جالبی به برده ساختن از کودک برای ارضای بزرگترها و کشتن آینده آنها از این طریق, لحظات پرمعنایی را برای همه خانواده رقم خواهد زد!.
پ.ن:در کلاف در هم تنیده و سکانس ترانه من رویایی دارم همه کاراکترها با پویانمایی که فقط از تیم والت دیسنی بر می آید به توصیف رویاهای شخصی شان می پردازند و جمعی راهزن و دزد فقط به احترام رویاهای تعبیر نشده خودشان, همت میکنند تا راپونزل و یوجین را از دست مهاجمان نجات دهند...
پ.ن:امیدوارم سیٌد منبع اصلی این دو اثر را با قابلیت کپی بر روی هارد دیسک من در اختیار داشته باشد,چون یسنا همین الان موقع پست این مطلب با کلی اصرار به من آویزان شده است که هر چه زودتر باید اینها را ببینم!.

Friday, February 18, 2011

تجارب پداگوژیکی قسمت دوٌم



همانطوری که آدمها همه آرمان هایشان را به زور یا با ناز کشیدن به فرزندانشان منتقل می کنند,چیزهای دیگری را هم می توانند یا ناخودآگاه به دلبندانشان منتقل می کنند!.یسنا یک مجموعه اسباب بازی از تولیدات شرکت Hasbro داردکه انواع توله جات! یا فرزندان حیوانات خانگی هستند که در ابعاد کوچک و بامزه ای ساخته شده اند و من نیز رغبت تکمیل این کلکسیون را همیشه در خودم حفظ کرده ام!, با همه علاقه یسنا به این مجموعه دو عضو از این خانواده از همان روز اوٌل مورد پذیرش والده بزرگوارشان قرار نگرفتند! وبه دلایل مختلف از جمع بقیه کنار گذاشته شدند.
هر از گاهی در پستوی اتاق یسنا در کنجی که به چشم نیاید آنها را می یافتیم و از یسنا خواهش می کردیم که آنها را به آغوش پر مهر خانواده باز گرداند و او نیز با بی میلی مدتی آنها را بر می گرداند و دوباره روز از نو!, تا اینکه با دقت در چهره آنها متوجه شدم یکی از توله گربه ها چشمان لوچ و حالت نسبتاً ساده لوحانه ای در صورتش دارد و میمون بچه نیز کم و بیش دارای صفاتی مشابه است, این نوع کاراکتر از نظر یسنا قابلیت پذیرش در خانواده را نداشته و محکوم به تبعید به اتاف یسنابابا و روی میز کار بنده است!.
این موضوع گذشت و هر از گاهی با مامان یسنا با خنده و از گوشه چشم بدون آنکه به روی یسنا بیاوریم دنبال شد تا اینکه متوجه شدم از میان یکی سری دیگر از بازیچه های یسنا که قبل از تولد وی توسط خودم خریداری شده بود و پازلهای سه بعدی گروهی از حیوانات با کیفیت بسیار خوبی است و مورد توجه یسنا هم قرار دارد,یک عضو یعنی تمساح به محض تکمیل شدن پازل از جمع بقیه ناپدید می شود و باید در جاهایی عجیب و غریب نشان آن را جست!, این بار یسنا به دنبال تمساح کوچکش می گردد و مامان یسنا اظهار بی اطلاعی می نماید!. پس از کمی پیگیری معلوم شد که مامان یسنا هر موجودی دردسته خزندگان را حتی در ابعاد اسباب بازی غیرقابل تحمل می داند و مجری این بخش از برنامه ایشان بوده اند!.
پ.ن:انتقال ترسها و تابوها به فرزندان بخشی از همان نبایدهایی است که نیازمند تمرین و سعی زیادی برای عدم تکرار در نسل بعدی است!, به طور نمونه من خودم هم به تبعیت از مادرم که در زمان کودکی ما چشم دیدن حیوان خانگی و یا نگهداری آنان را زیر سقف خانه اش نداشت, آنچنان رغبتی به حیوانات خانگی نشان نمی دهم در حالیکه یسنا خودش را برای نگه داشتن یک حیوان از هر نوعی از جوجه اژدها گرفته تا توله دایناسور ما را هلاک کرده است!.
پ.ن: چیزهایی مانند ترس از ارتفاع و انواع فوبیا قابل انتفال رفتاری از والدین به فرزندان است و می تواند به همان اندازه که از توانایی های خود ما کاسته از فرصتهای آنها نیز در آینده بکاهد...
پ.ن:عکس ضمیمه و توله گربه وسطی همان مورد کذایی یسنا است که الان مدتها است روی میز من جاخوش کرده است.

Thursday, February 17, 2011

ادبيات جايگاه خلق كردن و به خاك سپردن واژه گان و آدمها است

واژه ها توسط آدمها،وقايع و رويدادهاي مختلفي خلق مي شوند،توسعه مي يابند و يا از رواج مي افتند و حذف مي گردند...
بسياري از واژگاني كه توسط ديكتاتورهاي معروف، نظام هاي ديكتاتوري يا افرادي كه به هر نحوي منفور جامعه و زمانه معاصرشان مورد استفاده قرار مي گرفته است، امروزه يا از رواج افتاده اند يا كمتر كسي تمايل به استفاده مجدد از آن در مكالمات ،سخنراني يا نوشتار دارد. بعضي واژه گان محكوم به فنا هستند و كسي حتي براي يك لحظه آن را بعنوان يك ابزار ارتباطي مستقل يا موثر نخواهد پسنديد مگر آنكه در جايگاه نقد، توهين، طنز و هجو و فقط با هدف به ياد آوردن جايگاه مبدع و خالق مهوع مرتبه اوٌل! مورد استفاده مجدد قرار گيرد.ادبيات جايگاه خلق كردن و به خاك سپردن واژه گان و آدمها است!،در اين ميان زبان و فرهنگي كه جوشش خلق واژه و مفاهيم جديد در آن از كار باز نايستد، نگراني از از نرخ مرگ و مير گسترده واژگانش به سبب ديكتاتور پروري تاريخي اش نخواد داشت، ولي اگر چشمه فرهنگ و خلق ادبي واژه از جوشش بايستد ولي خلق ديكتاتورهاي ريز و درشت به مسير خود ادامه دهد در انتها با كمبود واژگاني كه مردم مستقل تاب و تمايل بازاستفاده از آنها را داشته باشند،روبرو خواهيم بود،شايد ديگر كسي ميل به سخن گفتن با انبوه واژه گان اجاره اي ديكتاتورها را در خود نبيند و ديگر سكوت بماند و سكوت...
پ.ن:بسياري از واژگان مصطلح امروز در زباني مانند انگليسي از گفته ها يا نوشته هاي افرادي چون شكسپير يا نيوتون و امثالهم به جا مانده و با آن همه توليد واژه جديد به عقب رانده نشده است، ولي بسياري از واژه گاني كه در گزارشات جنگهاي ويتنام توسط فرمانداري نظامي وقت امريكا در توجيه يا تاويل ميزان كشتار آدمهاي غير نظامي يا شرايط بسيار دهشتناك صحنه نبرد ويتنام عنوان شده است امروزه در ادبيات يا حتي گزارشات رسمي و نظامي- امنيتي مورد استفاده مجدد قرار نمي گيرد تا يك وقت صحنه هاي آن زمان دوباره به اذهان متبادر نشود !.
پ.ن:فكر مي كنم به اندازه كافي ايماء و اشاره كرده ام كه كدام واژه ها ديگر به زبان ما ايراني ها نخواهد آمد و حتي شنيدن آن جز احساس تنفر يا خاطرات اين روزها دستاورد ديگري نخواد داشت.

Tuesday, February 15, 2011

کوته سرایی حریفی قابل برای مینیمال نویسی در وب


هایکو (به ژاپنی: 俳句) کوتاه‌ترین گونه شعری در جهان است که مبدع آن ژاپنی‌ها هستند.هایکوهای کلاسیک ژاپنی از گونه خاصی از هجا و تقطیع با تعدد اشکال دسته بندی هجایی شناخته می شوند ولی در مورد سبک مدرن هایکو الزامی به رعایت قواعد هایکوهای سنتی نمی‌باشد، اما آنچه که بر سر آن اتفاق نظر بیشتری وجود دارد این است :
1-هایکو پاره شعریست کوتاه ؛ در دنیای مدرن، رغبت مخاطب برای خواندن و نوشتن اشعار بلند از میان رفته است .
2-نگاه بی‌واسطه به طبیعت در هایکو موج می‌زند، به کار بردن فصل واژه‌ها و فاکتورهای اقلیمی خاص هر منطقه از جمله اشتراکات اکثر هایکوها می‌باشد .
3-هایکو نوعی روایت داستانی نیست که آغازی و پایانی داشته باشد و در واقع در این گونه ادبی، شاعران به دنبال نتیجه گیری یا پند و توصیه ویژه‌ای نیستند.
هایکو یا کوته سرایی چند گاهی است که به ادبیات معاصر ایرانی نیز راه یافته و در این میان رهروان و مخاطبان خاص خود را یافته است.در وبگاه مرکز مطالعات ژاپنی نیز بیشتر می توانید با این تحفه سرزمین آفتاب آشنا شوید.
هایکو گونه ای سبک شعر ژاپنی است که شاید در دوران معاصر وب فارسی و کوتاه نویسی مرسوم, موسوم به مینیمال های وبلاگستان فارسی بتواند به طرفداران زیادی در میان اهالی وب دست یابد. هایکو های ایرانی تفاوت ماهوی با انواع ژاپنی دارند ولی وجه تشابه این دو نوع ایجاز در غنی بودن از تصویر و موسیقی است که در لحظه ای هر چند کوتاه نیز از نظر دور نمی ماند.
پ.ن: در یکی از همین تصادفهای زندگی که برای من نیز به مراتب بیش از بقیه اتفاق می افتد یک دوست یا همکار, درباره یکی از بستگانش گفت که او نیز دستی در این وادی دارد و با توجه به ابراز علاقه ام زحمت کشید و کتابهای منتشره این همشهری را با دست خط خوش وی به هدیه آورد (برف بر داوودی های سفید, آه تا ماه, هزار سال عاشقی). سیروس نوذری غیر از وبلاگش و مصاحبه ها یا نوشته هایی که در مورد آثارش در وب فارسی یافت میشود کمتر از پیشینه و خودش صحبت کرده است,او را می توان در کوته سراییده هایش جست...
از مجموعه هزار سال عاشقی,سیروس نوذری
عاشقانه کوتاه 211
گرمای شبانه را
بهانه کرد
ماه برهنه پاییز
عاشقانه کوتاه 241
گل در عطر تو خفت
من در عطر تو
بیدار


Tuesday, February 8, 2011

خريد آثاري در نكوهش ديكتاتورها پس از 32 سال از رفتن ديكتاتور


اين هم از آن لطف هاي جهان سومي است كه در سالگرد انقلابي كه قرار بود مطلع الفجر باشد، هنوز هم خريد كتابهايي چون "توتاليتاريسم" هانا آرنت و "آكواريوم هاي پيونگ يانگ" نوشته كانگ چول-هوان و پير ريگولت كه هر دو به يادمانهاي ديكتاتوري در قرن قبل و قرن جديد مي پردازند مي تواند انتخابهاي يك كتابخوان را تشكيل دهد!.
پ.ن: به قدري مجريان برگزاري نمايشگاه كتاب شركت بي سليقه اند كه به راحتي مي توان فقط با چرخي در بخشي كه به كتابهاي نشر ثالث اختصاص دارد، كار بازديد از نمايشگاه كتابي با بيش از هزار عنوان كتاب عرضه شده را در كمتر از 30 دقيقه پايان داد و اصلاً تاسف نخورد!.
پ.ن:پيچيدگي و مشكلات بازار نشر كتاب داخلي و دعواي هميشگي ناشر با توزيع كننده ها و نمايشگاه داران! حرفه اي كتاب به مغبون شدن مخاطبين ختم مي شود!،مبارك باشد...
پ.ن:چند كتاب عموماً مربوط به حوزه داستان نيز نصيبم شده است، "سفر در اتاق نسخه برداري" اثر پل آستر، "داستانك ها " ترجمه ناصر غياثي و " آدلف" اثر بنجامين كنستان همگي از نشر ثالث در نوبت مطالعه در حين سفر! قرار دارند...

Monday, February 7, 2011

لزوم ايجاد بريگاد ملٌي مبارزه با آلودگيهاي نفتي

وقتي اخبار مربوط به آلودگي هاي نفتي منتشره توسط تاسيسات نفتي در اين وطن گل و بلبل را مي شنويم و بعد مي بينيم به راحتي از آلودگي كيلومتر در كيلومتر طول و عرض لكه منتشره در رودخانه و دريا صحبت مي شود، از شرمنده گي چند روزي لال مي شوم و سعي مي كنم كه چيزي در مورد آن ننويسم ولي افاضاتي كه در جلسه هاي دو-سه ساله اخير در همين مورد و لزوم تشكيل بريگاد هاي رفع آلودگي نفتي در وسع ملٌي در صنعت نفت كرده ام يا شنيده ام مجال سكوت نمي دهند!.به طور خلاصه بايد بگويم در مبحث مديريت ريسك اگر تعداد حادثه يا رويدادي در حيطه بهداشت،ايمني،محيط زيست يا هر مديريت ديگري به صورت سلسله وار با شباهتهاي كتمان ناپذير اتفاق افتد بدين معني است كه تكرارپذيري آن حادثه بالا رفته و حتماً باعث بالا رفتن ضريب ريسك متناسب آن شده است و در نتيجه اقدام اصلاحي براي كنترل، كاهش يا رفع عوامل ريسك مذكور از هر چيز ديگري براي مديريت و ناظرين عالي مجموعه مهم تر خواهد بود. حوادثي از قبيل آلودگي بي سابقه در چهارمحال بختياري، لرستان، خوزستان و اينك در بوشهر و همه مرتبط با خطوط لوله انتقال نفت خام يك حقيقت واحد را نشانه گرفته اند! و آن كهولت سن اين خطوط و بالا رفتن ريسك نشتي و تركيده گي و انفجار و بلاخره احتمال روزافزون تكرار حادثه آلودگي در مناطق وسيعي همجوار اين شبكه قديمي است.
تشكيل بريگاد ملٌي رفع الودگي نفتي در كشوري تك محصولي كه اين روزها به يمن تحريمهاي گسترده فقط نفت خام مي فروشد و مابقي ترش و سنگين آن را به زور در حلق پالايشگاه هايش مي چپاند، خط لوله يك محور راهبردي و ممتاز است كه بايد از هسته و اتم و كيك زرد به هر طريقي زد و به مبلغ آن افزود!، آموزش كارشناسان طاق و جفتي كه اين روزها در سمت كارشناس محيط زيست و ايمني در شركتهاي تابعه نفتي مشغول خدمتگذاري هستند جهت آشنايي با تكنيك هاي واكنش سريع به حادثه آلودگي نفتي در مناطق همجوار رودخانه ها ، درياچه ها و دريا و خليج از اوجب واجبات بوده و حتي از خيمه زدن بر صندوق بازنشستگي نفت هم واجبتر است!و ابتياع كيت هاي جاذب هيدروكربور و شستشو دهنده خاك و سنگ چين ، بومهاي جاذب و كنترل كننده آلودگي نفتي حداقل هايي است كه بايستي در چند نقطه با ريسك بالا دپو شده و آماده عمليات واكنش سريع باشند تا به راحتي خبرگزاري ملٌي نتواند از كيلومتر در كيلومتر توسعه آلودگي خبر تهيه كند و بتواند با غرور اعلام كند كه حادثه در بطن وقوع كنترل شده و راه به رودخانه هاي فصلي و غير فصلي و حوزه آبريز و كذا و كذا نيافته است و هيچ مسئول زيست محيطي دستگاه هاي اجرايي غيرنفتي نتواند با پشت چشم نازك كردن در مورد تهديد اكولوژي سخن بگويد بدون آنكه بداند در صنعت نفت گرفتاري اصلي از چيست؟.
پ.ن:نكته قابل توجه با توجه به توپوگرافي منطقه استفاده مناسب از دره هايي است كه ميتوانستند با استفاده از خدمات وسائط نقليه سنگين به شكل مخزن موقت جلوي عبور مواد را به سمت آبريزگاه هاي پايين دست سد كنند و خود به دالان عبور آلودگي تبديل نشوند و معلوم نيست اين همه لودر در آن منطقه قابل بسيج شدن براي يك كار هماهنگ در همان 24 ساعت اول و پيش از رسيدن آلودگي به رودخانه فصلي منتهي به خليج نبودند؟، آيا كسي در مورد تفاوت هزينه رفع آلودگي دريايي در مقايسه با رودخانه نيمه خشك فصلي كه متاسفانه با بارشهاي اخير پرآب شده بود،چيزي مي داند؟؟؟.
پ.ن:مدير فرزانه مديريت بهداشت،ايمني و محيط زيست وزارت نفت تا لحظه مخابره اين خبر از رسيدن آلودگي به دريا نيز اطلاع نداشته است!.

Saturday, February 5, 2011

مصریها ابرقهرمانی که تصور می کنیم نیستند

سالها بود که با مصریها همشین نبوده ایم و مصر را از خلال خبرهایی چون کمپ دیوید,انور سادات و مبارک و شرم الشیخ می شناسیم, سالها است که روادید مصر برای ایرانیها چیزی بوده شبیه اسرائیل و بنابراین به راحتی می توان انتظار داشت ما از مصر معاصر برداشت دقیقی نداریم...
اگر یادتان باشد در حوالی اوایل تابستان امسال در مورد سفرم به سرزمین آفتاب تابان نیمچه سفرنامه ای از همان جا ترتیب دادم و در حین این سفر به فراخور دوره آموزشی که در آن شرکت داشتم با اعراب خلیج و خاورمیانه دمخور شدم, یکی از روزهای آخر هفته را به تور ی یک روزه برای گشت در مناطق دیدنی توکیو اختصاص دادم و در این تور یک روزه به همراه گروهی از خانمهای آمریکایی, استرالیایی و اروپایی و یک گروه 15 نفره از آقایان مصری که از یک شرکت تولیده کننده کیبورد (موزیکال) برای شرکت در یک دوره آموزش فنی مونتاژ و کنترل کیفی در یک اتوبوس جانمایی شده بودیم, با توجه به توقفهای متوالی اتوبوس در مکانهای مختلف پیاده و سوار شدن چندین مرتبه در برنامه ما پیشبینی شده بود, من و خانمها در قسمت جلوی اتوبوس و گروه آقایان مصری در عقب اتوبوس حضور داشتیم, پس از هر توقف بنا بر عادت مالوف شرکتی! منتظر می مانم تا به ترتیب صندلی ها از ردیف جلو پیاده شوم و اینبار متوجه شدم که مصریها گویا چنین رسمی ندارند و خصوصاً آقایان همگشت ما! در هر توقف به سرعت و با سبقت گرفتن از گروه سرنشین ردیفهای جلو که اکثراً هم خانمهای جاافتاده ای بودند سعی در سبقت در پیاده شدن داشتند, مرتبه اول و دوم را تحمل کردم تا اینکه در توقف سوم پا به پا شدم که به این حرکتشان اعتراض کنم که در ردیف جلو خانم محترمی از استرالیا پیشدستی کرد و قبل از اینکه یکی از مصریها خط شکن شود و طول راهرو اتوبوس را تا درب جلو طی کند با آمدن به میان اتوبوس و سد کردن راهش اجازه نداد تا گروه مصری پیشروی کنند و با انگلیسی فصیح و شمرده برایش توضیح داد که تا در هر توقف باید برای خروج ردیفهای جلو صبر کنند!.پس از این رفتار بجا و کارآمد جلو رفتم و با اشنایی دادن و معرفی خودم از این اقدام به موقع تشکر کردم و ایشان هم با خوشرویی تمام در طول گشت از تجربه 35 ساله مسافرتهایش به 102 کشور در جهان و ستون نویسی اش برای یک از نشریات معتبر جهانگردی استرالیا تعریف کرد و اینکه تجربه برخورد با اعراب خصوصاً آقایان شان را از سفرهایش به آفریقا و خاورمیانه دارد...
پس از بازگشتن به هتل این برخورد مصریها را برای سایر اعراب خلیجی تعریف کردم و با تعجب دیدم که همه آنها با اتفاق نظر از عدم توسعه یافتگی اجتماعی مصریها و بدنامی کارگران شان در خلیج به امانت دار نبودن, تنبلی و دله دزدی اشاره ها داشتند.پ.ن:یادآوری موضوع فقط از این لحاظ بود که این روزها اصرار بسیاری است تا جنبش مردم مصر با سایر جنبشهای منطقه مشابهت داده شود و اگر تجربه کوتاه و مختصر من با مصریها فقط بخش کوچکی از گستره فرهنگی-اجتماعی مصریها را در بر بگیرد باز هم باید انتظار داشته باشیم, جامعه مصر آنچنان نیز هم پیشرفته نیست و شاید اقدام امروز آنها بارقه ای از نیاز به اصلاحات اعراب بدون مشابهت با جنبشهای دیگر خاورمیانه یا لزوماً وام گرفته از آنها باشد...
پ.ن:از بزرگنمایی و آگراندیسمان بی دلیل پدیده های اطرافمان به هر طریقی گریزان هستم و خبرهای این روزها و تاسف خوردن برای به جای کذا و کذا بودن من را بر آن داشت که یادآوری کنم قصًه هر ملتی مختص به خود آنها است...
پ.ن:شک داشتم که با یادآوری این خاطره بتوانم تلنگر ی هر چقدر کوچک به ذهنهای مشوش و پرآشوب این روزهایمان بزنم ولی اگر توانسته باشم یک قدم دیگر به پرهیز از جوٌگیری مرسوم ایرانی نزدیکتر شده ام...
پ.ن:برخوردهای ضد و نقیض سلاطین جهان غرب با دولتی که تا همین چندی پیش کاملاً مستعمره آنها محسوب می گردید نشان می دهد فقط تاریخ مصرف مبارک به پایان رسیده و قرار نیست مصریها به دستخوشی که توقع دارند برسند...


Tuesday, February 1, 2011

شباهت دیکتاتورها

همه دیکتاتورها بی وقفه به مانند هم تکثیر می شوند و تمثالهایی شبیه به هیتلر از این بابت عبرت آموزند, که تحمل آنها تا افروختن شعله های جنگ خانمانسوزی دیگر,محلی از اعراب ندارد...پ.ن:این شباهت از کجا می آید؟

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes