شب یلدا در گرمسیر نیمکره شمالی
این آخر دنیایی که از آن مکرر اسم می برم!, تنها جایی است که این موقع سال در نیمکره شمالی می توان در هوای آزاد به ضیافت شب یلدا رفت! و صد البته تنها موقع سال که نیمچه بهاری و اندک طراوتی در گلهایش را می توان احساس نمود...
امروز در حین جشن تودیع و بازنشستگی(بخوانید فرهیختگی!) یکی از همکاران قدیمی ,مسئول روابط عمومی اعلام کرد که جشن شب یلدا از ساعت 9 شب در باغچه مینو(نام باغچه ای در مجتمع مسکونی ما) برپاست و قرار است که سر سوزن ترنمی نیز چاشنی مراسم باشد و به همین شوق یسنا را به اولین شب یلدای اینچنینی بردیم و به لطف یکی از همکاران عزیز که پیش از ما رسیده بودند در یک فروند تخت خوش نشین انباز شدیم!,و یسنا هم به وصال رفیقی صبور با نام "طنین" رسید و دیگر از پدر و مادر نشانی نپرسید تا پایان جشن!!.
پ.ن: عکسها متعلق به همین مراسم است و یسنا و طنین دوستش و گروه موسیقی و سفره تزئینی این شب در باغچه ...
پ.ن:گروه موسیقی تصنیفهای قدیمی گلپا و شجریان را به مشتاقان عرضه می کرد و یسنا با شنیدن ریتم تصنیفهای آشنایی که من هم گاهگاهی در خانه زمزمه می کنم به اصرار از من همراهی با گروه موسیقی را طلب می کرد!!...
امروز در حین جشن تودیع و بازنشستگی(بخوانید فرهیختگی!) یکی از همکاران قدیمی ,مسئول روابط عمومی اعلام کرد که جشن شب یلدا از ساعت 9 شب در باغچه مینو(نام باغچه ای در مجتمع مسکونی ما) برپاست و قرار است که سر سوزن ترنمی نیز چاشنی مراسم باشد و به همین شوق یسنا را به اولین شب یلدای اینچنینی بردیم و به لطف یکی از همکاران عزیز که پیش از ما رسیده بودند در یک فروند تخت خوش نشین انباز شدیم!,و یسنا هم به وصال رفیقی صبور با نام "طنین" رسید و دیگر از پدر و مادر نشانی نپرسید تا پایان جشن!!.
پ.ن: عکسها متعلق به همین مراسم است و یسنا و طنین دوستش و گروه موسیقی و سفره تزئینی این شب در باغچه ...
پ.ن:گروه موسیقی تصنیفهای قدیمی گلپا و شجریان را به مشتاقان عرضه می کرد و یسنا با شنیدن ریتم تصنیفهای آشنایی که من هم گاهگاهی در خانه زمزمه می کنم به اصرار از من همراهی با گروه موسیقی را طلب می کرد!!...