Tuesday, May 1, 2007

یادی از تاثیرگذاران بر آموخته هایم به بهانه روز معلم



همیشه وامدار زحمتها و محبتهای معلمین و اساتید خوبم بوده ام،از همون ابتدا تا بحال ،امروز به بهانه روز معلم وقتشه که یادی ازشون بکنم:
خانم پیمانی معلم مدرسه ابتدایی کلاس اول که اون موقع دختر جوونی بود با کلی انرِِژی و اعتماد به نفس و تنها کسی بود که از پس من بر می اومد و بنا به کن فیکونی که همون روز اول راه انداختم به توصیه خواهر بزرگترشون از شیفت صبح به شیفت عصر و کلاس ایشون منتقل شدم،وقتی فکرش رو میکنم با حوصله و اقتداری که داشتن نه من زلزله رو از مدرسه دلزده کرد و نه اجازه می داد که من به نیات شومی! که همیشه در سر داشتم و نمیگذاشت مثل یک بچه سر براه آروم سر جایم بنشینم و کاری به کار سایرین نداشته باشم!،برسم.شوق خوندن و بیشتر دونستن رو به مادرم و خانم پیمانی مدیونم که دیگه بازنشسته شده و خودشون مادر بزرگی شدن برای نوه هایشون...
خانم بالدی معلم کلاس چهارم که متوجه عشق من به نوشتن شد و انشاء نویسی رو به صورت هیجان انگیزترین ساعات درسی من در آورد و اولین بار با دیدن از حفظ نوشتن داستان معروف رسول پرویزی"قصه عینکم" اینقدر منو تشویق کرد که هنوز دلگرمم...
خانم تفنگدار معلم کلاس پنجم که رفاقت کردن با دانش آموزهایش رو خوب بلد بود و علیرغم تفاوت سنی مشهودش با ما شاگردها ،بهمون یاد که معلم میتونه بهترین دوست دوران تحصیل باشه و دیگه من هیچوقت این درس رو فراموش نکردم...
خانم رودنشین معلم علوم دوره راهنمایی برای توجه ویژه ای که به تمیز نوشتن و مرتب نوشتن تکالیفمون داشت و باعث شد که به نسبت قبلترها، انضباط بیشتری در ساختار خطم پیدا بشه...
آقای بیات معلم زبان انگلیسی دوره راهنمایی که اعتماد بنفس لگد مال شده ام رو در این درس توسط خانم معلم قبلی !،دوباره احیاء کرد و دیگه هیچوقت در دوران تحصیل تا دانشگاه من جز مقام شاگرد اولی این درس، هیچ رتبه ای رو قبول نکردم...
آقای حسین سلطانی مقدم استاد بینطیر ریاضیات دوران دبیرستان و مولف کتابهای درسی که بلاخره تونست از من کسی بسازه که ریاضیات رو حس میکنم و هنوز حل کردن مسائل جبر و آنالیز رو یک تفریح می دونم،البته فراموش نمیکنم درسهایی که از زندگی بهمون میداد و خط خوشش و تسلطش به ادبیات فارسی،بقدری جایگاه غرورانگیزی برای مقام یک معلم درست کرده بود که خیلی از همکلاسیهایم به عشق این که روزی مثل او و با تسلط او، در سر کلاس درس حاضر بشوند،کسوت معلمی پوشیدند...
آقای کاظم شیعتی دبیر ادبیات فارسی دوران دبیرستان،عاشقی پرشورو موجد آنچه من امروز بعنوان ادبیات می شناسم.اهل موسیقی،خط و شعر و صدایی خوش،رفیقی با معرفت که هنوز در آرزوی کلاسهای آن موقع با حضورش،و منش لوطی صفت او حاضرم هزاران کیلومتر سفر کنم،آنچه از شعر،داستان و نقد ادبی در دوران دبیرستان فرا گرفتم به همت و ذوق ایشان بود...
مرحوم مسعود زارعی استاد درس ریاضیات و رفیقی به یاد ماندنی در دوران دانشکده،که تمام باورهای قبلیم رو در مورد رفیق،معلم و مشوق جلا داد و خیلی زود رفت،به احترام همه این بزرگواران و عزیزان سر خم میکنم و امیدوارم یسنای من هم یک روزی با همین احساس از معلمینش بگوید و بنویسد...

blog comments powered by Disqus
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes