از محل کار تا منزل به روایت بارانهای گرمسیری

بارندگی بی سابقه نوروزی در هرمزگان صحنه هایی را آفریده که من در یک دهه گذشته و معمرین استان در 25 سال گذشته بی سابقه می دانند,استانی با متوسط بارندگی سالیانه 175 میلیمتر در نیم قرن اخیر ,از ابتدای هفته گذشته تا کنون بیش از نیمی از سهمیه اش را دریافت کرده است ! و تا پنج شنبه نیز این وضعیت ادامه دارد, شدت بارندگی امروز سیلابهای بسیاری در سطح جاده ها و شهرهای استان ایجاد کرده و مهمانان نوروزی را مجبور به تصمیم ناخواسته ترک پیش از 13 نوروز نموده است!.
پ.ن: وضعیت فعلی و پیش بینی 3 روز آینده بارندگی در شهرستان بندرعباس و حومه به نقل از این سایت را در ذیل خواهید دید.پ.ن: نمی دانم برای دایر کردن یک سایت اطلاع رسانی وضعیت آب و هوایی مانند آنچه در بالا می بینید چقدر سرمایه گذاری و زیرساخت مورد نیاز است ولی می دانم مهمترین و قدرتمندترین ابرکامپیوترها را به قولی سازمان هواشناسی کشور در ایران در اختیار دارد!!.
پ.ن: عکسهای دیگر مربوط به مسیر محل کار تا منزل است و صحنه هایی که در این بیابان لم یزرع مرتبه اول است که می بینم, وضعیت نفوذ پذیری کم خاک منطقه در چشم برهم زدنی سیلابها را جاری می سازد و منطقه جان می دهد برای تغییر عوارض زمین و ایجاد خطر ریزش ارتفاعات رسوبی که به وفور در آن دیده می شود.
پ.ن: این عکس آخر از ورودی مجتمع مسکونی مان در این ابر و باران مثل شمال شده است!!!.
پ.ن:عکسهای حیاط خانه هم شبیه شالیزارهای شمال شده و اطلسیهای نوکاشته در آب باران غرق شده اند!!

صدا!,دوربین !,حرکت

تاثیرهای توامان رسانه های دیداری و رایانه بر رفتارهای کودک و تقلید از آنها بخش مهمی از شکل گیری کودکان همسن و سال یسنا را به خود اختصاص داده و لحظه ای نیست که مامان یسنا بخشی از آن را تصویر نکند یا به سمع و نظر بابای یسنا نرساند!.

عکسهای این پست به تقلید همزمان یسنا از یکی از آگهی های تجاری سیمای وطنی و تقلید از بابا در استفاده ازLaptop اختصاص دارد !,در حالیکه هر چند لحظه یکبار فریاد می زند: صدا!,دوربین !,حرکت!...

گوشی متصل شده به "عمو فردوس" یسنا همزمان نقش هدفون در بازیهای رایانه ای مورد علاقه بابا و هدفون کارگردان آگهی تجاری کذایی را بازی می کند!!.

پ.ن: عمو فردوس گونه ای از این دستگاههای پخش صداهای آموزشی است که در شکلی شبیه رایانه ساخته شده است و الفبا و اعداد و چند نوع ترانه کودکانه را با لمس کلیدهایش به اجرا می گذارد.

ساماندهی محتويات درهم و برهم كيفها NaoLoop

تا همین10-15سال گذشته تفاوت چشمگیری بین کیفهای دستی مردانه و زنانه از لحاظ شکل ظاهری وجود داشت و بویژه در ایران مردان با کیفهای دستی مخصوص حمل مدارک و با دستگیره هایی که فقط از طریق دست و انگشتان قابل حمل بودند در مقایسه با زنان و کیفهایی که عموماً برخاسته ازطراحی ومد و قابل حمل از طریق تسمه حمایل و کولی بودند,تفاوت محسوسی از لحاظ ظاهر استفاده از کیف بوجود می آوردند.هزاره سوم شاید هزاره یکسان سازی بسیاری از نیازهای متکی به جنسیت باشد و امروز کمتر پسر و دختر جوانی را در کسوت دانشجو یا دانش آموز می بینید که کیفهای موسوم به کوله پشتی یا کولی را از خود آویزان نکرده باشند یا حتی در سنین بالاتر ومشاغل جدیتر هم این پدیده رسوخ کرده وحتی درسطح شرکتها وخصوصاً مشاغل مرتبط با فناوری اطلاعات آدهای مسن تری هم با کوله پشتی مشاهده می شوند!.

استفاده ازکیفهای حجیم به نوعی نشانه نیاز بیشتربه حمل اقلام بیشتر در خارج از منزل برای رفع انواع نیازمندیهای شخصی یا شغلی است وازاین جا به بعد مشخصات داخلی کیفها و نحوه چیدمان این اقلام ضروری به نظرمی رسند.گذشته ازبخش مربوط به رایانه قابل حمل که با نوارهای چسبی قابل ثابت کردن است,معمولاًسایراقلام دراین کیفها بدون کنترل در حال تکان خوردن هستند و با هر حرکت کیف آنها نیز از سمتی به سمت دیگر روانه می شوند ودرهنگام نیاز به استفاده و گشودن کیف می توانند باعث اتلاف وقت برای پیدا کردن آنها درمیان سایر اقلام باشند.(بعضی ازکیفها مانند کیف خود من شبیه کمد آقای ووپی است و اگر درموقع باز کردن زیپهای آن کمی بی دقتی کنم بسیاری ازمحتویات به بیرون می ریزد!!)

ایده استفاده از انواع سامان دهنده های کشی و قابل ارتجاعOrganizer که ظاهر مناسب وشیکی هم داشته باشند ,موضوع پست امروزاست که توسط شرکتNaolab ابداع شده ومی تواند محدوده متنوعی ازنیازهای خانمها و آقایان را در کیفهای دستی, کولی, کمری یا حتی جیبی برطرف سازد!,این کشهای فریم دار می تواند انواع ابزارنوشتاری,وسایل تذهیب نفس (با تهذیب نفس اشتباه نشود!) خانمها ,انواع وسایل نرم افزاری یا سخت افزاری قابل حمل مورد استفاده رایانه!, انواع گوشی تلفن همراه, گوشیهای هدفون و خلاصه همه چیزهایی که تا قبل درکیف هایمان سرگردان بودند درکنارهم ضبط و ربط کند!.در عکسهای پیوستی انواع آن را می بینید.

هراس از پايان كودكي

عكسهايي مانند اين هميشه اين وحشت را دردلم مي اندازد كه بچه ام ديگر بچه نخواهد بود!،دورشدن از دوران كودكي يعني پايان لطافتها و سادگيهاي فراموش شده خودمان و يسنا نيز دراين فيگورهاي بزرگتر از سن خود ،دارد هشدارمي دهد كه روزهاي كودكي او نيززياد پايا نيست...
پ.ن:اين علاقه دخترانه به روسري از آن زيباييهاي نا اميد كننده است!.

عربهاي سرمايه گذاربه دنبال گنجهاي اروپايي

حضور پرشتاب و پرتعداد اعراب حاشيه جنوبي خليج فارس،بويژه اماراتيها در بازارسرمايه گذاري هشدارهاي نگران كننده اي از لحاظ نفوذ آنها در تصميم گيريهاي آتي كشورهاي غربي دارد. اماراتيها به گزارش اشپيگل صنايع آلماني رامورد توجه ويژه قرار داده اند و با استفاده از مشاوران زبده اقتصادي و امور مالي كه در اختيار دارند در اين وانفساي اقتصادي2009كه همه صاحبان صنايع به دنبال كاهش ريسكهاي بحران اقتصادي از هر نوع سرمايه گذاري با كمترين نرخ نسبت به ساليان گذشته استقبال مي كنند، به شكار بهترين گزينه هاي سودآور براي ساليان آينده پرداخته اند،خريد9.1 درصدي سهام دايملرطليعه آقايي اعراب بر برندهاي مشهور اروپاي غربي است...
پ.ن:طبيعت تجارت و بازارهاي سرمايه گذاري همين است!،اگر بازاري را ترك كني و زمينه براي رشد ديگري مهيا شود اين مكان به رقيب بهتر وبعدي با حاشيه ريسك كمتر واگذار مي شود، به دنبال خروج ايران از كنسرسيوم سرمايه گذاري در كروپ و گروهه آلمان اين فرصت به شيوخ اماراتي مي رسد كه20 سالي است در حال تسخير تمامي نواحي قبلي قدرت ايران را در منطقه و جهان هستند ...

قابل توجه مديراني كه اهل توسل هستند!

باز خواني پرونده سقوط يك هواپيماي چارتر ATR 72متعلق به خطوط هوايي تونس Tuninter درسواحل ايتاليا به نقل از گاردين از جهاتي كه درپانوشت خواهد آمد! براي عبرت مان بد نيست كه پر فايده هم خواهد بود!.
هواپيماي در آگوست 2005ازيكي از جزايرتونس Tunisian island of Djerba به مقصد سيسيل به پرواز درمي آيد و دربين مسير با توجه به نقص فني به تشخيص كاپيتان پرواز شفيق غربيChafik Gharby اقدام به نشستن برسطح آب مي نمايد كه به دليل صدمه به بدنه 16 نفر از سرنشينان كشته و23 نفر نجات مي يابند، درابتدا خلبان را مانند يك قهرمان ستايش مي كنند ولي تحقيقات بعدي نشان مي دهد خطاهاي فاحشي دراين سانحه منجر به از دست رفتن جان مسافران و سقوط هواپيما شده است، از جمله اولين خطا در نصب ابزاردقيق نشانگر ميزان سوخت يك مدل ديگر از همين نوع هواپيما ATR 42 توسط مكانيك آن كه قطعه اصلي را در دسترس نداشته است!!،باعث گرديده كه خلبان متوجه كمبود سوخت نگردد وبه هنگام نقص فني نيز با از دست دان خونسردي به نقل از كمك خلبان دست به دامن خدا و پيغمبرشده است (In cockpit recordings entered as evidence he was heard calling for the help of "Allah and Muhammad his prophet")! و در حاليكه هواپيماي مذكور امكان پرواز بدون موتورGlide را داشته و مي توانسته آن را تا فرودگاه پالرمو هدايت كند تصميم نادرست نشستن بر روي آب را اتخاذ كرده است!!.با تمامي شواهد بالا دادگاه صالحه از ايتاليا، كاپيتان دستپاچه! را به 10 سال زندان وسايرين را از9تا 8 سال زندان محكوم نمود.
پ.ن: از موارد مهم اين دادرسي ايراد صحيحي بوده است كه بر نوع تصميم گيري و توسل به خدا و پيغمبر در هنگام شرايط اضطراري به كاپيتان مربوط مي شود، با توجه به سيستمهاي پيشرفته ناوبري و دوره ها و آزمونهاي سختي كه يك خلبان مي گذراند، كنترل هواپيما درشرايط عموماً معمولي به عهده همين سيستمها است و نقش خلبان درهنگام نشست و برخاست يا شرايط ويژه پروازي است كه رخ مي نمايد، با توجه به اينكه دراين شرايط هر كسي مي تواند دستپاچه و مضطرب شود الٌا خلبان و كادرپروازي كه آموزشهاي آن را فرا گرفته اند و براي چنين روزي دركابين حضور دارند!! و اعتقادات شخصي خلبان نبايستي جايگزين دستورالعملها و آموزشهايش گردد.
پ.ن: اميدوارم روزي هم فرا برسد كه مديران و تصميم سازان نيز از الفاظي چون اين سيستم بيمه حضرت ابوالفضل است يا خود امام زمان در راهبري آن نقش دارد دست بردارند و به جاي آن به دستورالعملها و استانداردهاي ويژه هرعملكردي توجه كنند وباور داشته باشند كه ايمني سيستم با سربريدن گوسفند يا توسل به پيغمبر و ائمه حاصل نمي شود! و شايد هم روزي را ببينيم كه مديري را به جهت تصميم نادرستي ازاين نوع در دادگاه صالحه ايراني محاكمه و محكوم مي نمايند!!.

شاهد احمدلو و کپی برداری ناشیانه سناریو "ماه عسل"

طی چند روز گذشته تعریف سریال "ماه عسل " را زیاد شنیدم و با دیدن کمی از یک قسمتش شباهت زیاد آن با سری فیلمهای ملاقات با والدین کاملاً هویدا شد!, بی مایگی سناریونویسان سریالهای ایرانی و این کپی برداری ناشیانه شان تهوع آور شده...
دیدن بازی لوس یوسف تیموری در کارکتر بن استایلر یا محمد مطیع در نقشی شبیه رابرت دنیرو کمی غیرقابل تحمل است!.
من از حمایت کردن جوانان در سینمای ایران بدم نمی آید ولی شاهد احمدلو برای ساخت سریال نوروزی هنوز باید راه زیاد بپیماید, به صرف استفاده از هنرپیشه های قدیمی و معروف که نمی شود فرمول پرطرفدار ساخت!.
پ.ن: اگر هنوز شک دارید رویارویی داماد با پدر زن وموانع ایرانی سازی شده پیش پای داماد را تعقیب کنید!.

منوی بهاری

با بزرگ شدن یسنا مجبور شدیم برای وعده شام تغییر برنامه بدهیم و حتماً بخاطر او هم که شده چیزی در مطبخ آماده کنیم!, علاقه یسنا به نان سنگک و پرهیز ما از پخت یا سرو محصولات گوشتی آماده مانند کالباس یا سوسیس منجر به طبخ نوعی پیتزای سبزیجات با محتوایی سبز, تازه و کم کالری نسبت به پیتزای آماده شد,با توجه به استقبال خانه از بو,طعم و شکل و شمایل و مزه آن, دستور پختش را برای همه بچه دارها و طرفداران منوی سبز و سالم در اینجا می گذارم:

نان سنگگ را برای مدت کمتر از یک هفته با برش به اندازه ظرف مخصوص پیتزا فریز کنید, تره پیاز+ جعفری و ریحان تازه را به مقدار دلخواه با پنیر موزارلا, برشهای کوچکی از کره و همچنین قطعات قارچ با پاشیدن کمی آویشن و نمک روی همان قطعات نان فریزری سنگک قرار دهید و برای 8-10 دقیقه در گریل قرار دهید. نتیجه را خواهید پسندید و بوی عطر مخلوط بالا فضای خانه را عطرآگین خواهد کرد...

پ.ن:تاکید بر فریز کردن نان برای پرهیز از سوختن یا برشته شدن پیش از عمل آمدن بقیه محتویات است.

داغ داغ از سال تحویل

سال تحویل و شرو شور عیدی دادن و گرفتن هم همین چند لحظه پیش خاتمه یافت!.
پ.ن: یسنا و دو فروند خاله زاده هایش را در هنگام در آغوش کشیدن عیدیهایشان می بینید!.

پرده برداری از آخرین اثر هنری سال!

برای آخرین لحظات پیش از سال تحویل از سفره اختصاصی هفت سین مامان یسنا پرده برداری می کنم!.

پ.ن:هدیه به همه کدبانوهای خوب ایرانی در سراسر دنیا!.

پیشنهاد تغییر نام مناسبت امروز

امروز سالگرد ملٌی شدن نفت و یکی از پرافتخارترین لحظات این دیار در 3-4 قرن اخیر است ولی به خودی خود هیچ ارزشی ندارد اگر در بطن اصل ماجرا تصویر نشود!. این که ما پس از این توانستیم دست بریتانیا را از قراردادی استعماری کوتاه کنیم فقط یک رویه و یک وجه از ماجرا است ولی اصل ماوقع و شاید بزرگترین درس تاریخی که باید فرا می گرفتیم و نگرفتیم!, استفاده درست از ابزار سیاست بین الملل برای احقاق حقوق تک تک احاد این ملٌت است...
فرض کنید که در سال 1951میلادی میزان تحصیل کرده ها, بینش حکومت و سطح توقعات و خواسته های این ملٌت حتماً پایینتر از عصر حاضر بوده است ولی چطور ما در دعوایی نابرابر در محکمه ای بین المللی که بریتانیا بیش از ما می توانست اعمال نفوذ داشته باشد و حتماً از حقوقدانان خبره و برتری هم بهره می برده است,پیروز شدیم؟!.
پاسخ ساده نیست مگر تصور کنیم چیزی به نام ابزارگرایی و تکیه بر روشهای قابل قبول برای جامعه بین المللی می تواند تصویر یک کشور را به درستی ترسیم کند و با اتکاء بر علمی چون حقوق و استفاده درست از توانایی آن می توان چه در داخل و چه در خارج مرزهای این مملکت پیروز بود. دوست داشتم کسی بودم که می توانستم اسم این روز را به روز بزرگداشت حقوق و عدالت ملٌی تغییر می دادم...
پ.ن: حالا ببینیم با شعارهای پوپولیستی و دفع الوقت کردن و طرح مسائلی که از لحاظ حقوقی هیچ جایگاهی در عرصه بین المللی ندارد کی خواهیم توانست همچنین دستاوردهایی رو دوباره احیاء کنیم؟؟, امیدوارم روزی از آنچه که مصدق فقط در همین یک پرونده حقوقی برای این خاک و بوم انجام داد به درستی تجلیل شود,خیلی سخت است که به هلند و لاهه بروی و در تالار کاخ صلح صندلی ایزوله شده ای را بیابی که به افتخار هم وطنت کسی دیگر بر روی آن ننشسته است ولی در چنین روزی نام او در جایگاه خودش برده نشود.
پ.ن:پس از اعلام ملٌی شدن صنعت نفت توسط دولت مصدق پرونده شکایت انگلیس از ایران تحت نامThe Anglo-Iranian Oil Co. (United Kingdom v. Iran) case در دادگاه بین المللی لاهه اقامه شد.
پ.ن : لیست تمام پرونده های که از ابتدا تا الان در لاهه مطرح شده در اینجا قابل رویت است.

به بهانه نوروز

زمان زيادي به سال تحويل نمانده ولي بويي از عيد وهيجانات آن به مشام نمي رسد!،شايد اگر همين چندروزتعطيلات وبعضي مسافرتهاي حواشي آن هم نبود ديگر نمي شد به روال سابق از نوروز ياد كرد...
ديشب از خستگي وسردرد زودتر از معمول خوابيدم و صبح هنگام رفتن به محل كار كوچه ها و معابر را پر از زباله و پسماند چهارشنبه سوري يافتم و تازه يادم آمد كه ديشب چهارشنبه سوري هم بوده! و از قول حاضرين و ناظرين، بچه محلها از خجالت خود و تربيت خانوادگيشان هم حسابي در آمده اند!.
وقتي در وبلاگهاي ايرانيان آنور آب ميخوانم كه چه آه و ناله اي براي بودن در وطن و ديدن اين وضعيت! دارند، گاهي به خودم و گاهي هم به آنها شك مي كنم. ولي از خودم كه بگذريم يسنا درركاب مامان خود را آماده جشن نوروز و استقبال از ميهمانان و عيدي گرفتن و لحظات شاد كرده وشايد همه فرق ماجرا درهمين تفاوت سن باشد!.مطابق معمول لحظات دلتنگي ام، دلم يك مسافرت خوب و آرام و دوردست و راحت وبدون مشغله مي خواهد كه فكر نكنم به اين زودي جور شود.
سال جاري خيلي زود گذشت،خيلي درگيربودم وشايد آن جور هم كه بايد نتوانستم در خدمت خانواده باشم،دوست دارم دارم سال آينده شامل جبران همه كاستيهاي مذكور باشد، سلامتي خانواده ام وشادي و آرامش خيالشان بزرگترين دغدغه ام است، اميدوارم اسباب آن فراهم باشد. براي همه اهالي وبلاگستان بويژه آنها كه ازابتدا با من بوده اند، همين آرزو را دارم، اميدوارم چراغ دل وذهنشان پرنورتر از سابق بدرخشد وبساط تراوشات ذهني شان داير بماند...
پ.ن:يك مطلب در مورد فرا رسيدن نوروز ازهما خليلي هم در گاردين امروزخواندم كه شايد براي شما هم خالي از لطف نباشد وبه نوعي سفير فرهنگي اين مراسم در آغاز سال جديد است.
پ.ن:پيشنهاد مي كنم امسال اگر هنوز فرصت رفتن به خيابان را داريد براي عيدي نوجوانها و جوانها كتاب هديه كنيد.ارزش پولمان امسال بيش از پيش كاهش داشته وشايد اسكناسهاي عيدانه ديگررونقي نداشته باشند و بايد يواش يواش به فكر چك پول بود!،ولي كتابها و دلواژه هايشان خواهند ماند و از سكه نخواهند افتاد...

چرا بابي ساندز تبديل به اسطوره شد؟ Hunger

با شروع انقلاب 57 بسياري از اسطوره ها و قهرمانان مبارزات و جنبشهاي آزاديخواهي سراسر جهان به درون فرهنگ و خاطرات مردمان آن روز اين ديار تزريق شدند وبه يكباره اسامي مانند چه گوارا، مائو، كاسترو و اين اواخر بابي ساندزتبديل به نامهايي شدند كه هركسي آنهارا حداقل يكبارشنيده است ولي شايد كمتر كسي واقعاً بداند چرا آنها قهرمان و اسطوره بودند؟!.
يك جوان هنرمند سياهپوست كه تصادفاً هم نام و شهرت استيومك كويين آمريكايي است ولي هيچ قرابتي با او ندارد، نسخه مبهوت كننده اي از فجايع وشكنجه هايي كه بريتانياي كبير در حق انقلابيون جمهوريخواه ايرلند طي شش هفته منتهي به مرگ دلخراش بابي ساندزدرسال 1981 درزندانMaze prison آوردند را در سال 2008 در جشنواره كن عرضه كرده است.
با ديدن بعضي ازاين لحظات و پايمردي ساندزفقط گوشه كوچكي از كار بزرگي كه آدمهايي مانند او انجام داده اند هويدا مي شود، از فرازهاي جالب فيلم ،ديالوگ بابي و كشيش كاتوليكي است كه براي استفاده از احساسات مذهبي او و دست برداشتن از اعتصاب غذاي منجر به مرگش به زندان فرستاده اند.
پ.ن:فيلم Hungerجايزه اول براي كارگرداناني كه اولين فيلم خود را به كن آورده اند همراه با تحسين و اندوه تماشاچيانش به دست آورد!.
پ.ن:فيلم پر ازصحنه هاي شكنجه،متهوع و منقلب كننده است.
پ.ن:عنوان پست را براي اين انتخاب كرده ام تا يادآوري كنم هميشه و در هرشرايطي انسان اسطوره نمي شود اينقدر متوقع نباشيد!!.

قابل توجه معلمين و نمايندگان محترم مجلس

نوبتكاري يا كار درشيفتهاي متوالي دراوقات چندگانه در 24 ساعت شبانه روز،روال معمول كارخانجات،صنايع يا بخشهاي خدماتي است كه به دلايل مختلفي ازقبيل ويژگي فرايند توليد يا نحوه خدمات تعطيل بردار نيست.
كارگران وتكنسينهاي خطهاي توليدي كه به علت ويژگي كوره ها،ظروف تحت فشار و توليد بدون توقف صنايع انرژي اجبار دارند تا درسيستم نوبتكاري مشغول به كار باشند عملاً با بسياري ازمحدوديتها و سختيهاي ناشي از آن روبرو هستند.افراد نوبتكار بسياري از فرصتهاي طبيعي ماندن دركنارخانواده و دوستان و استفاده از ساعتهاي فراغت رانداشته و به جاي آن با ساعات فرسايشي كار درشب عملاً ريسكهاي بسيار زيادي از لحاظ سلامت رواني و جسماني رامتحمل مي شوند.
يافته هاي اخيرپزشكان دانماركي حاصل ازتحقيق بر زنان نوبتكار از گروه پرستاران يا خدمه پروازي ارتباط مستقيمي بين شيفت شب وافزايش نرخ ابتلا به سرطان سينه را اثبات كرده است...لينك خبر
پ.ن:اين قبيل اطلاعات در مورد سختي كار نوبتكاران تازگي ندارد و كسي نيست كه نداند درمملكت نفت خيز خودمان و مشاغل بخش نفت و گاز و پتروشيمي تعداد بسيار زيادي كاركنان نوبتكاري حضور دارند و اگر كسي چشم براي ديدن داشته باشد و سري به بيمارستان ايرج تهران بزند ، خواهد ديد كه بيماران مراجعه كننده از لحاظ دسته بندي نوع بيماريها با چه فاجعه اي دست به گريبانند، ولي در اين ميان دو دسته معلمان و نمايندگان مجلس هنوز از ماجرا خبر ندارند و به ويژه درايام تصويب بودجه معلوم نيست با ساز كدامين لوطي به رقص در مي آيند و انتظار دارند كه دستمزدهاي برابري براي كارهاي نابرابرتصويب شود؟؟!.

بيخيالي مطلق در Happy-Go-Lucky

بعضي وقتها خودم را آدم خوشبيني فرض مي كنم،فكر مي كنم نسبت به موضوعات اطرافم با حس خوبي برخورد مي كنم ولي با ديدن اين فيلم بريتانيايي Happy-Go-Lucky تازه فهميدم هنوز تا خوشبيني راه زيادي دارم!!.تازه فهميدم خوشبيني ارتباط خيلي نزديكي با كمترعصباني شدن دارد و اگر نتوانيم خشم را از وجودمان پاك كنيم خوشبين هم نخواهيم بود.
پ.ن:فيلم داستان زندگي آدمي است كه به معناي واقعي كلمه در مورد ناگواري روزگار بي خيال است و هيچ چيزنمي تواند باعث شود تا ازكوره در برود،آدمي كه به همه چيز و همه كس لبخند مي زند و در انتها نشان مي دهد كه خل و چل هم نيست!.معني نام فيلم هم بيخيالي وسبكباري است.
پ.ن:سالي هاوكينز به نقش پوپي، شخصيت اصلي داستان برنده جايزه خرس نقره اي بهترين بازيگر زن را نيز در جشنواره برلين به خود اختصاص داده و بايد منتظر كارهاي بعدي او نيز بود...

ازقبرستان تا Landfill

بساط مرگ وعزاداري نه تنها در جامعه مرده پرست ما كه دربسياري كشورهاي ديگر خصوصاٌ در محدوده الوهيت واتيكان و كليساي كاتوليك،بساطي پر منفعت و كسب و كاري پايان ناپذيراست،در اين ميان سنتهاي دفن اجساد به تركيبي از دفن با حداقل پوشش يا اصطلاحاً همان كفني متقال وطني تا دفن با لباس تمام رسمي در تابوتهاي مجلل مانند آنچه كاتوليكها انجام مي دهند ختم مي شود، آنچه كه نبايد فراموش شود آن است كه ما انسانها در اين چند صد سال اخير حجم بسيار زيادي از پسماند فعاليتهاي مختلف مان درزير خاك دفن كرده ايم و به انتظار تجزيه آنها توسط طبيعت نشسته ايم و اضافه كردن مواد مصنوعي يا ديرگسست ديگري همچون ملحقات تابوت و لباس ياسازه بتوني براي قبرها اضافه بار گزافي است كه به خاك تحميل مي كنيم!.در قبرستانهاي ايراني اين روزها گويا آسمانخراشي عظيم از بتون و بلوك را نه در ارتفاع بلكه در عمق چند متري خاك ساخته ايم و حجره هاي آن را به مردگان اجاره مي دهيم!!!،كاتوليكهاي دست به دهن نيز مقادير زيادي از مواد مصنوعي و ديرگسست رابه همراه انواع چسبهاي شيميايي و مواد پلاستيكي در كنار اجسادشان به خاك هديه مي كنندواز اين سبب گورستانهاي اين چنيني درسالهاي آينده شباهت زيادي به محلهاي دفن زباله شهري و صنعتيLandfill پيدا خواهند كرد كه حجم زيادي موادغيرقابل تجزيه را در دل خود داشته و بافت ميكربي و ساختار طبيعي ميكروارگانيسمهاي خاك را دستخوش تغييرات جبران ناپذير خواهند كرد!!.

در اين ميان يكي از شركتهاي مجري مراسم تدفين در بريتانيا(Wendy Richard) با استفاده از ايده مراسم تدفين سبز!،دست به ابتكار جالبي در تهيه تابوت از جنس بامبو به صورت سبدهاي بافته با حداقل اتصالات فلزي و مصنوعي زده تا از اين طريق مردگان در محملي از تفكر سبزروانه سفر آن دنيايي شان بكند وپس از تجزيه نسوج اجساد بار گناه آلوده سازي خاك با باقيمانده تابوت بر دوش ارواح رفتگان سنگيني نكند!!.لينك خبر
پ.ن: واقعاً اگر ادعايي هم در مورد شيوه زندگي سبز و تعهد به محيط زيست وجود دارد بايد از بدو تولد تا مرگ رعايت گردد و به خاطرهيچ سنتي يا اعتقاد ديگري تعطيل بردار نباشد!.

روشنايي هوشمند با Philips MASTER LED

كارخانجات فيليپس پيش از آنكه توليد كننده لوازم خانگي باشند يا با ريش تراشهاي معروفش شناخته شوند، قديمي ترين توليد كننده وسايل روشنايي و به ويژه انواع لامپها و حبابهاي خلاء با مكانيسمهاي متفاوت از رشته اي ملتهب تنگستن تا فلورسنت با بخار جيوه و ازآن طرف تا لامپهاي هالوژنه بوده و اگر كسي به نورخالص،پايدار و با تجهيزات با طول عمر بالا نياز داشته حتماً در اولين انتخاب به دنبال لامپهاي روشنايي فيليپس رفته است...
فيليپس در سالهاي اخير با توجه به زياد شدن رقباي بازار لامپهاي روشنايي معمولي بيشتر به بازارهاي تخصصي تر و توليد لامپ براي موارد علمي و آزمايشگاهي روي اورده است و هم اكنون نيز با واردشدن به عصر لامپهاي ديودي LEDبعنوان پيشكسوت راه را براي تلفيق روشنايي با زير ساخت لامپهاي التهابي كوبيده است و با عرضه نسل جديد اين لامپها درظاهري شبيه به همان حبابهاي آشنا، مكانيسم LEDرا با تجهيزات كنترلي همراه كرده است ودر واقع ديگر روشنايي بدون اعمال كنترل عرضه نمي شود و منبع نور نمي تواند سرخود هرآنچه توليد مي كند به خورد مصرف كننده بدهد!!!.لينك
لامپ جديد فيليپس Philips MASTER LEDكه يك سامانه اپتوالكترونيكي محسوب مي شود مي تواند با يك ريموت كنترلر نور را در طيفهاي متفاوت با شدتهاي مختلف توليد كند و فقط با مصرف7تا40 وات و45000ساعت طول عمر ضمانت شده ،عملاً80% نسبت به كم مصرفترين لامپهاي هالوژنه،صرفه انرژي داشته باشد!.فن آوري ثبت شده براي اين لامپ LUXEON® Rebelنام دارد.مشخصات فني
پ.ن:فيليپس ادعا مي كند كه اشعه هاي ماوراء بنفش،مادون قرمز و حرارت را به كلي از نور اين دسته از لامپها حذف كرده است!.
پ.ن:با توجه به صرفه انرژي اين لامپ به ازاي مصرف18تا 24 ساعت درروز آن،صاحب خانه ظرف يكسال استفاده در مقايسه با لامپ هم رده روشنايي آن از انواع ديگر،هزينه خريد آن به صورت بازگشت سرمايه صرفه جويي مي كند.

تیک تاک Talk show,شوق هم صحبتی

وقتی در کویری گیر افتاده ای که در آن از برنامه ها و برنامه سازیهای مناسب حال و روزت خبری نیست!,شانس آنکه تلوزیون روشن شود و تو برای حتی چند لحظه احساس حرمت انسانی و انسان انگاشته شدن را مزه مزه کنی به صفر میل می کند و آن وقت است که دیدن چیزی شبیه "تیک تاک" مثل یک خاطره قدیمی با آدمهایی که دوستشان داری یا دلت پر پر می زند که با آنها آشنا شوی کمی توقعت را بالا می برد و از بدبینی مطلق نسبت به تلوزیون دست بر می داری!!.
تجربه جدید Talk Show در رسانه وطنی به کارگردانی محمد فواد صفاریان پور نقبی است به آنچه که همه ما از آن احساس خوبی داریم !, برخورد با مصاحبی که از گپی هر چه قدر هم کوتاه با او لذت برده ایم و لی شاید هیچوقت دوباره تکرار نشده است! ,استفاده گاه به گاه از ترکیبی از هنرمند و نویسنده و دانشمند که گاه هم ترکیب مناسبی نیست!, رج یک رشته صحبتهای خیلی خودمانی,خیلی ساده و گاهی خیلی عمیق را دانه می اندازد و تو چه زود فراموش میکنی که 50 دقیقه پای تلوزیون میخکوب شده ای!!.
از نکات بارز این برنامه منحصربفرد فعلی در تلوزیون ایران اهمیتی است که در باب لذت همصحبتی به جانم انداخته است,من همیشه دنبال کسانی بوده ام که از گفتن و شنیدن با آنها سیر نشوم...
پ.ن: فضای کافی شاپی و قهوه خانه ای برنامه کمی سعی دارد اصالت هنرمندانه به گفتگوها بچسباند! ولی من دیده ام که گپهای دلچسب در هر جایی می تواند واقع شود فقط خمیر مایه اولیه یعنی دو آدم اهل فکر,شنیدن و گفتن می طلبد.

باید از نام سر در وبلاگم بگریزم

آنهایی که در مورد وجه تسمیه نام وبلاگم دچار پرسشهای بی پاسخ شده اند, باید بدانند که من باوری دارم مبنی بر اینکه با درست دیدن بخشی از تفکر سامان می گیرد! یا با دیدن فکر می کنم! ,ولی تناقض این برداشت هنگامی رخ می دهد که ضعف ما انسانها در دیدن یا اصلاً ندیدن مانند نابیناها چه بخشی از این قوه تفکر را دچار نقصان می کند؟؟!.
دو مثال نقض دیگر پدیده های ماکروسکوپی و میکروسکوپی هستند که در ظرف دید مستقیم و بلاواسطه انسانی نمی گنجند,مثلاً همین چند روز پیش در کانال خروجی آب دریا در یکی از واحدهای صنعتی حاشیه خلیج فارس در روبرو شدن با پدیده کف زایی آب دریا, آن هم به مقدار خیلی زیاد,با همه همکاران متفق القول بودم که حتماً اتفاقی فرایندی در واحدهای صنعتی افتاده و نشتی یکی از الاینده های صنعتی باعث و بانی این کف کردنهای آب دریا است وبی بعد از طریق این مقاله فهمیدم که باز هم جای پای فیتوپلانگتونها و مرگ ومیر آنها و اشباع آب دریا از مواد آلی موجود در دیواره های سلولی آنها به چشم می خورد و باعث ایجاد این همه کف در حوضچه ها شده است! یا به عبارتی یک پدیده میکروسکوپی به راحتی از دیدم مخفی ماند و این مقاله ایندپندنت در مورد پرتاب فضاپیمای جدید ناساNasa's planet-hunting telescope, Kepler برای جستجوی سیاراتی قابل سکونت در کهکشانهای دوردست به یادم آورد که ما در این گوشه دنیا به جایی ورای شهرها,مرزها یا کشور و کره خاکی مان نیاندیشیده ایم و این از ضعف ما انسانها در ندیدن حقیقت هستی به صورت ماکروسکوپی ناشی می گردد !, و وقتی نتوانسته ایم کوچکی کره خاکی مان را در قیاس با کائنات درک کنیم دیگر مجالی هم برای گشتن به دنبال سیارات دیگر رخ نمی دهد!!.
پ.ن: باید از نام سر در وبلاگم بگریزم, شاید تردید در تمامی آنچه درست می دانسته ام راهی برای بیشتر دانستن باشد!.

اد هریس رفیق باز+سیدنی لومت مدرن

از 120فیلم سیٌد یک لیست 30تایی هم نصیب من شد ,قسط آخرش هم در همین هفته گذشته پرداخت شد با فیلمهایی مانند آپالوسا اثر جدید و با بازیگری اد هریس و همچنین آخرین شاهکار سیدنی لومتBefore the Devil Knows You're Dead که بعد از 50-60 سال فیلم ساختن هنوز هم قاعده کار را نیک می داند...

لومت ترکیبی از عنصر خشونت و قصه پردازی غیر خطی که این روزها خیلی هم مد شده را با هم ترکیب می کند و با استفاده از بازیگرانی چون فیلیپ سیمور هافمن و اتان هاوک خانواده ای را به تصویر می کشد که در آستانه فروپاشی اخلاقی قرار گرفته اند و با تدوین از نوع فوروارد,بک وارد مداوم در طول داستان همگی را به کشتن می دهد!!. ضرب آهنگ فیلم نقص ندارد ولی صحنه های پر از خون وفحش و خشونت تا آخرین لحظات فیلم با شما است و شما را با این پرسش روبرو می سازد که وقتی اصول فرو می ریزند په چیز دیگری بر پا می ماند و می آغازد؟؟.

با دیدن این دومین فیلم ساخته اد هریس به شدت علاقه مند شدم نظر مسعود کیمیایی را در مورد این فیلم بدانم!,فیلم یک نسخه کامل از رفیق بازی و عشق رفاقت مشابه سناریوهای مورد علاقه کیمیایی است !,از همان هایی که اگر تهیه کننده ای برای کیمیایی ببرد نه نخواهد شنید!.فیلم علیرغم فضای وسترن و داستانهایی در مورد غرب وحشی و بی قانون, به شدت درگیر روایت رفاقت مارشال شهر و دستیارش است ,مردانی که سالها با هم همکار و دوست هستند و با پا گذاشتن یک زن غریبه به شهر با بازی رنه زلوگر روابط مردانه شان به محک گذاشته می شود...

پ.ن: ویگو مورتنسن در ریخت و رایتی شبیه بوفالوبیل از یافته های اد هریس از فیلم تاریخچه خشونت است و از همان موقع برای ایفای این نقش در آب نمک خوابانده شده بوده است !, در این فیلم اد هریس از پدرش در نقش قاضی نیز در سکانسی کوتاه استفاده کرده است!,نام آپالوسا از نام نوعی اسب سرخپوستی با خال خالهایی شبیه پوست پلنگ گرفته شده است!. .

پ.ن: آیا کسی می داند وسوسه کارگردانی چند درصد از بازیگران بزرگ را اغفال می کند؟؟!.

كار در خانه، خانه كار يا كارخانه؟؟

فرهنگ و مناسبات جوامع مدرن،كشورهايي مانند ايالات متحده و امثالهم تحت تاثير اقتصاد ، كسب و كار وفشارهاي رواني ناشي از رقابتهاي شغلي به مختصات جديدي دست پيدا كرده است، به طور مثال شما در خانه هاي جديد هر چقدرهم كوچك درآمريكا، گوشه اي را خواهيد يافت كه بساطي شبيه به ميز كار يا اتاق كاردر آن داير است و گذشته از كسب و كارهايي كه از داخل منازل هدايت مي شوند، بسياري ديگر ازمنازل پس ازساعات رسمي كار باز هم دنباله كسب و كار را رها نمي كنند!!... لينك


پ.ن: تصاوير فوق نمونه اي ازاين منازل و دفاتر خانگي را نشان مي دهند.اگرچه اصل لينك به فضاسازي وطراحي و دكوراسيون اين نوع دفاتر خانگي براي بهتر شدن فضاي آنها اشاره دارد ولي اصل ماجرا بي تغيير مي ماند يعني انسان مدرن فقط كارمي كند!!.

كارت ويزيت چند منظوره بهداشتي

به عقيده من طراحي صنعتي بخش اصلي متولي توليد خلاقيت در رشته هاي مدرن است، كساني مانند اميد صدري كه مهندسي مكانيك خوانده و روح نا آرام خلاقيت را در كالبدش زنجير كرده اند! با پيوستن به صفوف طراحان صنعتي در مقطع كارشناسي ارشد و البته به كسوت طراح صنعتي در آمدن ،دست به زايش آثاري نيمه هنري،نيمه صنعتي زده كه ميتواند جوابگوي ابهامات و مشكلات روزمره زندگي باشد...
ايده چاپ كارت ويزيت چند منظوره كه بتواندن با حاشيه نقطه چين شده و قابل جدا شدن نقش يك خلال دندان موقتي را بازي كند يا به عنوان سوهان چرك زيرناخن را بيرون بياورد يا باقيمانده آدامس جويده را تا رسيدن به اولين سطل زباله در ميان آن نگه داشت،فقط از يك مغز متفاوت بيرون مي تراود!!.
پ.ن:اميد مهندسي مكانيك خوانده و سپس در صنايع هوا و فضاي آمريكا مشغول به كار شده و در 2009بابه پايان رساندن تحصيلش درمقطع كارشناسي ارشد به طراحي صنعتي با هدف حل مسئله ميپردازد و مي توانيد در سايتش نمونه هاي ديگري از كارهايش را نيز ببينيد.

آيا طوفان شن چاره درد بي درمان شكوفايي فيتوپلانگتونها خواهد بود؟

در اين آخر دنيا، انواع نابسامانيهاي اقليمي و آب و هوايي از زمين و آسمان و دريا مي بارد ودر اين هجوم بارشهاي آخرسال در همه جاي ايران سهم ما فقط طوفان شن است كه از ديد ماهواره هاي اين اطراف چنين نمودي داشته است!.
با اين همه دردسرها و شن و ماسه اي كه به محيط كار و زندگي مان رخنه كرده، امروزبارقه اي از اميد نسبت به درمان معضل شكوفايي فيتوپلانگتونها در منطقه بوجود آمده و شايد گستردگي طوفان شن با توجه به عكس ماهواره اي ذيل درمان درد بي درمان اين فيتوپلانگتونهاي هار باشد!!.گزارشهايي از تاثيرمثبت خاك رس بر شكسته شدن غلظت و تجمع فيتوپلانگتونها نيزوجود دارد. (تغييرات رنگي در عكس ذيل همان شكوفايي كذايي است!)
پ.ن: از طرف ديگر امروز يكي از مهمانان شركتمان كه از مسئولين زيست محيطي منطقه است خبر داد كه گونه اي زئوپلانگتون نيز در منطقه شناسايي شده كه به طور طبيعي دشمن سينه چاك فيتوپلانگتونهاي مادر مرده است!!.
پ.ن:عكسهاي ماهواره اي متعلق به اين سايت است.
پ.ن: این هم برچسب هواشناسی در همین لحظه:

روزملٌي بهداشت محيط و همدلي دبستانيها

گراميداشت روزملٌي بهداشت محيط را با ايده همياري دانش آموزان مقطع ابتدايي وراهنمايي در امر جمع آوري زباله و پاكسازي محوطه مجتمع مسكوني برگزار كرديم. جمعي درحدود 50 نفرازدختران دانش آموز كه توسط مدارس براي اين كار درنظر گرفته شده بودند درمحوطه پمپ بنزين مجتمع كه به تازگي به بهره برداري رسيده است، توانستند درحدود فقط 30 دقيقه،حجمي را كه در عكس مي بيند از باقيمانده زباله كارگاه پروژه احداث پمپ بنزين جمع آوري كنند.پيش ازشروع اين همياري،براي آنها درمورد لزوم پاكيزگي محيط و تفكيك زباله مطالبي ارائه گرديد.
پ.ن: از يافته هاي قابل توجه اين تلاش موفقيت دركار گروهي و فرهنگي با مقطع دبستان در مقايسه با مقطع راهنمايي است!.دبستانيها ذوق و شوق بيشتري براي دانستن و همياري در امور عام المنفعه را دارند!.درضمن مربيهاي اين كودكان اصلاً رغبتي براي جلو آمدن و شريك شدن در كارهاي اين چنيني نشان نمي دادند!!.