Christ Stopped at Eboli
خاطرات نوجوانی نسلی که تازه پا به دوران ویدئو های بتاماکس گذارده بود و در 3 کانال تلوزیون وطنی آن روزها فراتر از تئاترهای داخلی یا هر از گاهی فیلمهای مثله شده خارجی چیز دندان گیرتری نصیبش نمی شد, با شنیدن بعضی عناوین فیلم ها یک لحظه با احساس خوبی در هم می آمیزد...
نوجوانی من شاید از یک لحاظ دارای این خوش شانسی بود که کادر تامین برنامه تلوزیون قسمتی از مرام و مسلک دهه 60 خودشان را زیر نام آثار هنری اروپایی به ذهن و روان ما تزریق کردند!, بعضی آثار نئورئالیستی ایتالیایی و آثار فیلمسازان شوروی سابق علیرغم انواع سانسور به پرده تلوزیون و سینما راه یافتند و شاید همین باعث شد که سالها بعد به مدد تکنولوژی های اطلاعاتی جدید نوجوانهای قدیم به دنبال صحه گذاری این آثار با بینشی جدید, بدون سانسور و به زبانهای اصلی اقدام کنند!.
جیان ماریو ولونته فقید در خلال همین سالها و با آثار متعدد ایتالیایی و بعضاً یونانی در گوشه ذهن من برای همیشه باقی ماند و اگر بنا بر واکاوی ذهنم هم باشد فیلم Christ Stopped at Eboli با نام اصلی Cristo si è fermato a Eboli اثرفرانچسکو رزی بیش از سایر کارهایش برایم ماندنی شد. فیلم همسن و سال اتفاقات سال 1357شمسی است و با توجه به موج نئورئالیسم اروپای آن سالها نقبی به دوران فاشیستی موسولینی و روشنفکرآزاری طعم آشنایی برای انقلابیون جوان ایرانی داشت.
فیلم دوساعت و نیمه در اکران تلوزیونی ایران با نام"مسیح هرگز به ابولی نیامد" و پخش سریالی! همراه شد. با توجه به نام اصلی فیلم و معادل انگلیسی آن تا قبل از تماشای نسخه اریژینال این تغییر نام مانند سوالی برایم مدام تکرار می شد تا اینکه متوجه شدم نام مذکور از یک مونولوگ دکتر کارلو لوی شخصیت اصلی فیلم در ابتدای فیلم زمانی که به محل تبعیدش در جنوب ایتالیا انتقال داده می شود بر گرفته شده است.
ماجرای فیلم از کتابی با همین نام به مشاهدات و تجارب شخصی دکتر کارلو لوی در حین تبعیدش به شهرکوچکی در جنوب ایتالیا (جایی شبیه برازجان خودمان!!) در خلال سالهای 1935-1936میلادی می پردازد,او دانش آموخته رشته پزشکی بوده ولی تا قبل تبعید به تکمیل تجربه پزشکی نپرداخته و در عوض نقاش و نویسنده مطرحی در شهر زادگاهش تورین بوده است.تفاوت ماهوی اقلیم,اقتصاد و معیشت محل تبعید با شهر زادگاه لوی او را با واقعیتهای جدیدی در مورد کشورش و مردم فرودست جنوب ایتالیا آشنا می سازد.
دیالوگهای به یاد ماندنی وی با مردم کوچه و بازار,فرماندار دست نشانده دولت فاشیستی موسلینی و کشیش دائم الخمر ابولی و عمق بدبختی مردم آن دیار که راهی جز مهاجرت به امریکا و دور ماندن از فقر و افاقه زمان جنگهای توسعه طلبانه دوچه در آفریقا برایش باقی نمانده بود , دلایل کافی بود که آن همه سانسور و دست بردن در خط روایی داستان در نسخه پخش شده در ایران را به خوبی توجیه کرد!.ملغمه خرافه و کاتولیسم روستایی ایتالیای دهه 40 میلادی به درستی سرزمینی را که حتی مسیح به آن پا نگذارده در این فیلم رقم زده است.
پ.ن: فاصله جدی بین روشنفکر و مردم کوچه و بازارهیچگاه مانند مواجهه دکتر لوی با مردم ابولی پیش چشمهایم جان نگرفته بود.
پ.ن: از جیان ماریو ولونته Giordano Bruno و "گام معلق لک لک" اثر تئوآنجلوپلوس را نیز توصیه می کنم,گرچه وی با وسترنهای سرجیولئونه در دنیا بیشتر شناخته شده ولی در سینمای هنری با نقشهای دراماتیک و سیاسی اش شهرت یافته بود.