به نام پدر و شاید اتفاق بدی در راه باشد...
یاد فیلم به نام پدر و احساس پدر و فرزندی اون فیلم افتادم،ما پسرها معمولاً کمتر احساساتی هستیم ولی حتی نمیتونم فکر ش را بکنم که روز جدایی اینقدر نزدیک باشه،حتماً که نیست...
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 8:58 PM View Comments
Labels: روزانه, فیلم و سینما
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 8:46 PM View Comments
Labels: روزانه, عکس و مضمون
یک فیلم جدید و اینجور که از ظواهر امر بر می آید خاص!،به دستم رسیده که پیش از دیدنش گشتم ببینم شخصیت اصلی فیلم کیه؟
گوستاو کلیمت(Gustav Klimt) نقاش سمبولیست اتریشی (1862-1918) و از چهره های شاخص جنبش نو هنری وین در آن سالها که بیشترین سوژه کار خود را از اندام زنانه و مضامین مربوط با برهنگی الهام می گرفته است، و آثار او جزء معروفتریت آثار هنری قرن 19 و 20 میلادی اتریش به شمار می رود...
برای به تصویر کشیدن همچین اعجوبه ای حتماً در روزگار ما بهتر از جان مالکویچ پیدا نمی شود!،با آن رفتارها و میمیک صورت ویژه شخصیتهای خاص! فیلم اثر 2006 میلادی است.
پ.ن: مجموعه آثار این نقاش در یک کلکسیون را اینجا ببینید.
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 1:33 AM View Comments
Labels: فیلم و سینما
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 9:17 PM View Comments
Labels: کاریکاتور
یک وقتهایی گیر میدادم به تاریخ هجری به بعد و اینکه چرا باید یک سری خرافات و اعتقادات مزخرف، هنری مثل نگارگری و صورتگری رو اینقدر تحت الشعاع خودش قرار بده تا اونجایی که ما نتونیم در تاریخ هزار و چهارصد و اندی ساله اخیرمون صحبتی از این نوع هنرها بکنیم مگر از اواخر صفویه به بعد و اونهم با حدود و صغور عجیبی که باعث شده تاریخ مصور این مملکت خیلی ضعیف و سطحی باقی بمونه !،ایضاً مجسمه سازی و سایر هنرهای تجسمی که به نوعی به نقشی از انسان ارتباط داره،تو این سفر اخیر فرصتی پیش اومد که بفهم که ساختارهای منجمد و چارچوبهای بی منطق هنوز هم می تونند جلو تواناییها و استعدادهای ایرانی رو به دلایل مختلف بگیرند و ایرانی در بدو ورود به یک جامعه غیر ایرانی،از یک سری دانشها و تواناییهای ابتدایی آن جوامع بقدری دور نگه دارند که به نوعی عقب مونده محسوب بشود!،این چرت و پرتهایی که در مورد ورزشهای آبی و شاخه های متنوع آن در جمجمه های خالی از همه چیز این آقایون رسوخ کرده و ما ایرانیها رو در وطنی با این همه ساحل زیبا و شنی که در بسیاری از نقاط آن می شود موج سواری کرد،اسکی روی آب و واترموبیل و کایت سواری و اسکی بر روی آب هم زمان و سایر مخلفاتش هم به جای خودش!،به آدمهایی تبدیل کرده که بسیاری حتی شنا هم بلد نیستند و اکثر خانمها ایضاً!،و مثل سایر ممنوعیتهای بی دلیل بخشی از توانایی ما را محدود کرده...
در همین سفر اخیر یک فرصت یک روزه ورزشها و سرگرمیهای آبی را در مجموعه زیبا و مفرح Wild Wadi تجربه کردم و باز هم آخ و حسرت اینکه چرا ما نمی تونیم چندین و چند تا از این مجموعه ها رو در وطن خودمان داشته باشیم،و این همه سختگیری آقایان چه فرصتهای مفرحی از جوانها و نوجوانها و خانواده هایمان را می گیرد و چرا مواد مخدر و جمعی جوان خمار و نشئه برای این سیستم به مراتب بهتر از جوانهای شاد و سر حال و خوش هیکل و ورزشکار هستند!!!؟
این مجموعه در کنار برج العرب و ساحل زیبای جمیرا همه روزه پذیرای هزاران توریست از سراسر دنیاست ، شما در بدو ورود با ظاهری صخره ای و قلعه ای شبیه به داستانهای سندباد و علی بابا روبرو خواهید شد و پس از چکهای امنیتی و شارژ سیستم Cashless(دستبندی به شکل ساعت) برای تامین هزینه های احتمالی داخل پارک آبی با ورودیه 170 درهم وارد خواهید شد،بعد نوبت به تعویض لباس و locker های فوق امنیتی آن میرسه که با همان دستبند کذایی قابل باز و بسته کردن هست.
از در رختکن که بیرون میایی با چند مجموعه روبرو می شوید: مجموعه کافی شاپ و رستورانها،مغازه ها و بخشهای تفریحی –ورزشی.
سرسره های آبی متناسب با تیوبهای یک نفره و دونفره و خانوادگی،سایت تفریحات آبی کودکان،رمپهای مصنوعی موج سواری،ساحل مصنوعی دارای تولید کننده موج،سرسره آبی وحشت به ارتفاع 33 متر که سرعت شما را در حال لیز خوردن درون آن به حدود 80 کیلومتر بر ساعت میرساند!! و در مجموع 14 بخش متنوع با انواع تفریحات هیجان انگیز و آرامبخش!
در میان این مجموعه سرسره وحشت و موج سواری بیشترین تنوع و هیجان را به همراه دارد و من در همین موج سواری به افکار مایوس کننده ابتدای عرایضم رسیدم و مطابق معمول سر لج افتادم که هر جور شده موج سواری یاد بگیرم و عصر موقع خروج خوشحال بودم که در میان کسایی قرار داشتم که با فقط 3بار سعی کردن توانستم چندین دقیقه سوار بر تخته باقی بمونم و کمی هم کنترل آن را بعهده بگیرم!!،باور کنید آن چیز گمشده در نوجوانی و جوانی ایرانیها همین هیجان است!،اگر هیجان مورد نیاز در سن خودش به جامعه تزریق نشود حتماً این هیجان سرکوب شده به عادتهای نامطلوبی تبدیل خواهد شد...
چندتا عکس از این مجموعه را هم برای آشنا شدن با فضای آن برایتان گذاشتم:
درب ورودی پارک از بیرون و داخل محوطه
سرسره وحشت
رمپهای موج سواری
انواع تیوب سواری ،هیجانی و آرامبخش!
نماهای پارک با دید ساحل جمیرا و برج العرب
پ.ن: اینقدر جای یسنا و مامانش را خالی کردم و چقدر تاسف خوردم که همراهم نبودند و به خودم قول دادم همه خانواده را تهییج کنم که بیایند و لذت پارک آبی را از نزدیک تجربه کنند...
پ.ن: در حالیکه خیلی از مردها و زنهای ایرانی با ترس و واهمه به رمپ موج سواری نگاه می کردند،کودکان حتی تا 4-5 ساله غربی به راحتی دلشان را به دریا می زدند و این ورزش را تجربه می کردند،این عدم اعتماد بنفس و مصلحت طلبی ما ایرانیها از کجا آمده؟؟
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 12:30 AM View Comments
حکایت ما ایرانیها و سفر و اقامت در شیخ نشینهای خلیج فارس چیز غریبیه!
مخلوطی از حسرت و تعجب و رفاه و غم و شادی و چند دوجین دیگه از احساسهای متضاد...
زندگی در مملکتی که از روال طبیعی و جهانی رشد به دور مانده،بسیاری از عادتها و خلق و خویهای ما را تغییر داده و از ما ملتی ساخته که خودمون هم نمیتونیم درکش کنیم چه رسد به سایرین!
سینماهای وطنی با انبوه بی امکاناتیهای قابل تصور!،سالنهای خفه وبدون تهویه،صدای بد،صندلیهای مزخرف و عادات بد فیلم دیدن جمعی ایرانیها(بلند بلند افاضات کردن،چرت و پرت گفتن،یواشکی سیگار آتش زدن،صدای انواع پاکتها و بسته های تنقلات وطنی،مزاحمتهای مرسوم برای خانمها و خانواده ها و و و) و از همه بدتر سانسور ناشیانه و ماهرانه برای مثله کردن اصل فیلم خارجی و داخلی اون هم فرق نمی کنه!، از اینجانب علیرغم میل شدید و وسواس گونه به فیلم دیدن،علیرغم خاطره انگیز بودن سینما عصر جدید و سالنهای چندگانه آن!،آدمی به شدت فیلم در سینما نبین!!ساخته!!،بماند که در سفرهای گاه بگاهی که به آنسوی آبها پیش می آمد که همیشه وسوسه رفتن و یک فیلم را در سینماهای مدرن آنوریها با صدای دالبی دیجیتال در سالنهای مبله دیدن،آزارم داده و تا پای گیشه بلیط هم رفتم ولی چون ساختارم در وطن اسلامی! شکل گرفته،بازم به خودم نهیب زدم که میرم ایران کپی DVDاصل رو گیر میارم سرفرصت ولو میشم رو مبل و با مامان یسنا با هم در کمال آرامش فیلم مورد علاقه رو خواهم دید!، ولی این دفعه قضیه فرق می کرد با داداش رفته بودیم و اونم عشق تجربه همه چیزهای جدید!،پیله کرد که الا و بلا که باید دزدان دریایی کارائیب قسمت سوم را با نسخه دالبی دیجیتال ببینیم،ما هم که هویت ایرانی-اسلامیمون آزارمون می داد ایندفعه تسلیم شدیم که ضد حال نزده باشیم!
ناگفته نماند که در دبی دیگر غیر از سینماهای مدرن با سالنهای چندگانه،سینمایی وجود ندارد و از 21 سالنه آن تا دو سالنه موجود می باشد!،در این سینماها فقط تنقلات خود سینما آن هم در بسته بندیهای بدون سروصدا! سرو می شود،سیگار کشیدن مساوی است با اخراج از سینما و شوخی و تعارف هم ندارند،هر سینما مجموعه کاملی از کاتالوگها و برشورهای فیلمهای نمایشی و یک نشریه مجانی نقد فیلمهای روز را در اختیار تماشاچی می گذارد،صندلیهای این سینماها به جرات از بهترین مبلهای وطنی بهتره و زاویه دید و لمیدن مناسبی برای تماشاچی ایجاد میکنه،صدا و کیفیت تصویر که دیگه حرف نداره،و شعور تماشاچیانی که با فیلم دیدنشان لذت میبرند و آزاری به سایرین نمی رسانند،موبایل در سینماهای دبی باید قبل از شروع فیلم خاموش شود و الا مشمول اخراج از سینما خواهید بود!،تهویه و بوی مطبوع در سینما محیط دلچسبی برای 2-3ساعت فیلم دیدن ایجاد می کنه...
در سالنهای که من دیدم عموماً فیلمهای به زبان انگلیسی،هندی و ایرانی به نمایش در می آیند و این از مشخصات ذکر کردنی مدیران این بیزنس هست که بر اساس ذائقه و جمعیت متقاضی ،فیلم نمایش می دهند و توزیع جمعیتی دبی را کاملاً درک کرده اند،به هر تقدیر فیلم اخیر از سری دزدان دریای کارائیب رو هم با مشخصات یاد شده دیدم در حالیکه بازی جانی دپ و جفری راش واقعاً ستودنی و مثال زدنی بود،داستان فیلم حقیقتاً در چارچوب کارهای والت دیسنی می گنجد،سرگرمی و اوقات فراغت ولی به تجربه گراند سینمای الغریر می ارزید!
پ.ن: حمل بر بیگانه پرستی نشود! ولی اگه اوضاع همین طور پیش بره،این ماییم که تا چند وقت دیگه در نقش تاریخی اعراب در منطقه معرفی خواهیم شد!،بی تمدن،ندید بدید! و عقب مونده!!
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 10:11 PM View Comments
Labels: جهانگردی, فیلم و سینما
پس از اتفاقات ناشی از سونامی در شرق آسیا،سامانه های بسیاری برای پیش بینی طوفانها و گردبادهای موسمی دریایی در مناطق پر خطر پایه گذاری شدند، و پشتیبانی سرویسهای تصویربرداری ماهواره ای ناسا سبب شد تا کشورهای در معرض این خطر بتوانند حداقل از 24 ساعت قبل از تصادم این وارونگیهای جوی با مناطق در معرض آن،به صلاحدید مناسبی برای مقابله و کاهش صدمات دست یابند،واقعه گونو دارای درسها و آموختنی های بسیاری برای کشورمان و متصدیان ذیربط آن بود که بایستی جدی گرفته شود،اینکه چگونه طوفانی دریایی که حوزه عملکرد و مسیر تردد آن از اقیانوس هند به سمت مناطق خشک شبه جزیره عربستان و دریای سرخ بوده و هیچگاه به سمت مناطق بسته دریایی مثل خلیج نزدیک نمی شده،(طبیعت ترمودینامیکی این گردباد با توجه به حجم بالای رطوبتی که حمل می کند جذب و تمایل به مناطقی خشک و پرفشار شبیه به شبه جزیره عربستان است! )پس از چیزی در حدود 60 سال(حدود جنگ جهانی دوم)به منطقه ای سرک کشیده که حتی با نام بومی آن بیگانه هستند!(گونو واژه ای مالدیوی است).
مطلب پر اهمیت بعدی ،عدم اطلاع رسانی با ذکر جزئیات چگونگی تشکیل این طوفان و مسیر دقیق تردد و مناطق ریسک بالا و پیش بینی از زمان رسیدن به هر منطقه است که صدا و سیمای وطنی گویا همیشه باید بعد از سایر رسانه ها و خصوصاً وب خبردار شود!،این در حالی است که کشورهای منطقه اخبار قضیه را به دقت و با حجم وسیعی پوشش می دادند،هنوز هم گزارش مفصلی از تاریخچه چنین طوفانهایی به اطلاع مردم نرسیده و همه با ابهام در مورد آن صحبت می کنند!.
عکسهایی که انتخاب کرده ام به شما نشان میدهد که چنین گردبادی از کجای اقیانوس هند شکل گرفته،تقویت شده،حرکت کرده و در مسیر کدامین نقاط را مورد یورش قرار داده و پس از تبادل رطوبت و انرژی با محیطهای گرم و خشک جنوب و جنوب شرق ایران و شمال عمان رفته رفته تضعیف شده و از یک گردباد کلاس 5(هاریکن)به یک طوفان گرمسیری و نهایتاً بارانزایی موسمی شبیه به آنچه در جنوب شرق آسیا اتفاق می افتد،تبدیل شده و تغییرات جوی محسوسی البته همراه با سیلابهای گسترده و وزش بادهایی شبیه به بادهای سیستان در منطقه ایجاد کرده و سپس محو شده است.
جالب بود که گزارش مرکز خبر وطنی! حاکی از بیرون رفتن گردباد از خاک کشورمان بود گویا ماهیت گردباد از بین نرفته و فقط از کشور خارج شده!!،در حالیکه این واقعه می توانست فرصت آموزشی خوبی برای هموطنان باشد تا یک پدیده نادر جوی را شناخته و در مورد آن دید مناسبی پیدا کنند.
عکس اول:نقشه نشان میدهد که گونو از 4ژوئن با چه سرعتی و از کدام نقطه شکل گرفته،افزایش سرعت در حین مسیر تا قبل از برخورد با خشکیهای نواحی خلیج عمان و تبادل انرژی پس از آن با رنگهای متناسب و سرعت طوفان بر حسب کیلومتر بر ساعت دیده می شود.
عکس دوم: عکس ماهواره ای 5 ژوئن گونو در حالیکه به خشکیهای نواحی خلیج عمان نزدیک شده،به مرکز گردباد توجه کنید،فاصله این مرکز تا هر نقطه از خشکی مشخص کننده حداکثر آسیبهایی است که به آن منطقه رسیده،سایر جریانهای هوایی که در اطراف مرکز اصلی قرار دارند شدت انرژی مرکز را دارا نیستند و فقط قادرند طوفانهای شدیدی را ایجاد کنند،علت ضربه شدید گونو به عمان چنین فرض می شود.
عکس سوم: عکس ماهواره 6 ژوئن گونو در حالیکه گردباد به تنگه هرمز نزدیک میشود ولی مرکز سیکلون هنوز به خاک عمان نزدیکتر است و ابرهای ناشی از آن در کل منطقه گسترده شده و فشردگی مرکز سیکلون کاهش یافته،در نتیجه انرژی آن نیز می بایست کاهش یافته باشد ولی مناطق خشکی بیشتری در معرض آن قرار گرفته،این روز آسیبهای بیشتری برای عمان به همراه داشته است.
عکس چهارم: چند ساعت بعد در 6 ژوئن،گونو با اندکی تمایل به شمال و خاک ایران تقریباً در منطقه تنگه هرمز ماندگار شده و بخش کم انرژی تری از آن به سمت مناطقی از هرمزگان و سیستان و بلوچستان گسترده می شود،در این وضعیت گونو دیگر از حالت سیکلون کلاسهای بالا رفته رفته خارج شده و به سمت سیکلون درجه 2یا 3 می رود.
عکس پنجم: این عکس گونو را در 7 ژوئن نشان میدهد در حالیکه به توده ابر گسترده ای در نواحی جنوب شرقی و جنوب ایران گسترده شده و دیگر نشانی از یک سیکلون در عکس نمی بینیم و پایان وقایع گردبادی!،ولی پس از این با گسترگی ابر مرطوبی که از اقیانوس هند به سوغات آورده،شدت بارندگی در جنوب خراسان،جنوب کرمان و سیستان وبلوچستان و هرمزگان را حادث می شودو میزان آن به حدی است که سیلابهای زیادی را باعث می شود.
عکس ششم: تاریخچه گردبادهای موسمی اقیانوس هند در 22 سال گذشته ومسیر تردد آنها رانشان میدهد،همانطور که می بینید هیچگاه پیش از این این گردبادها به خلیج فارس راه نیافته اند.
نیم نگاهی به آنچه اتفاق افتاده نشان میدهد که ما ساختار اطلاعاتی مورد نیازمان را فراهم نکرده ایم و از امکانات موجود جهانی هم به درستی استفاده نمی کنیم،این در حالی است که سایتهایی مانند اینجا، اینجا یا اینجا بدون هیچ چشمداشت مالی آخرین اخبار و هشدارها و عکسهای ماهواره ای را در اختیار هر کسی از هر نقطه ای از دنیا قرار می دهند!
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 12:15 AM View Comments
Labels: دانستنیهای عمومی, محیط زیست
خوب به سلامتی و خوشی و مبارکی ! طوفان گونویی که تعریفش را می کردم پشت سر گذاشتیم، دیروز مجبور شدم زودتر محل کار را ترک کنم تا در تحمل واقعه عظیم و ترسناک گونو!! اهل منزل را تنها نگذاشته باشم و بعدش هم دچار لعن و نفرینهای آنچنانی که افتد و دانی! نشوم.
حداقل سوغات طوفانهای سیستان و گردبادهای این چنینی معادل یک خروار شن و ماسه در حیاط و یک سطل گرد و خاک در منزل هست که معلوم نیست از کدوم سوراخی وارد می شوندکه ما هرچه آببند می کنیم فایده نداره!،بابای یسنا در چنین مواقعی باید با چند تا تکه گردگیری مرطوب و جارو دستی و برقی درون منزل را صفا بدهد و مابقی کارهای ظریفه آن نیز بعهده مامان یسنا است که خانه را از قید هرگونه گرد و خاک تا حد نهایت وسواس برهاند!!
دیشب موقع انجام وظیفه مورد پرسش قرار گرفتم: که این طوفان دیگه تموم شد؟ دیگه دردسری نداریم؟ من به خنده جواب دادم خلیج یک آبراهه بن بسته و این هم یک گردباد ساحلی،احتمالاً وقتی رسید ته کوچه بن بست، یکبار سرو ته میکنه تو برگشتن دوباره زیارتش می کنیم!،می دونید چی جواب گرفتم؟: با غیظ و غضب فرمودند: اگه دوباره برگرده می کشمت!!!...
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 11:35 PM View Comments
Labels: روزانه, مامان یسنا
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 12:14 AM View Comments
Labels: يسنا
پدیده جوی بی سابقه ای در حال نزدیک شدن به سواحل شرق و جنوب شرق ایران هست که در اولین یورش یک شناور ماهیگیری درحوالی روستاي سورگل در شرق شهرستان جاسك را غرق و دو تن ازسه سرنشین آن شامل ناخدای این کشتی کشته شدند.
"گردباد دريايی «گونو» که روز دوشنبه حرکت خود را از اقيانوس هند آغاز کرد هم اکنون با افزايش قدرت خود به قدرتمندترين نوع گردباد يعنی «هاريکن» رده ۵ تبديل شده است. «هاريکن»رده ۵ خطرناک ترين پديده هواشناسی است که به چرخنده مناطق گرمسيری معروف است. طوفان دريايي به قدرت 5 گره دريايي در جنوب ايران و درياي عمان در حال به وقوع پيوستن است، با اينكه اين طوفان به سواحل جنوبي ايران نزديك ميشه ولي تا كنون اطلاع رساني در اين زمينه انجام نشده است ، اين طوفان پيش بيني ميشد به سمت عربستان حركت كند ولي با تغيير مسير در حال وارد شدن به درياي عمان مي باشد" .
پیش از این در حین ساخت پروژه نخلهای جزیره ای در سواحل امارات،شبهات ضربه پذیر بودن این جزایر مصنوعی در قبال بالا آمدن آب دریا و پدیده هایی مانند سونامی یا هاریکن مورد بحث مشاورین این پروژه بود و اکنون زمان آزمایش سخت برای این پروژه است.
در کشور عزیزمان هم مطابق معمول بدون کمترین اطلاع رسانی فقط به انتظار وقوع حادثه هستیم!و آماده باش بعضی صنایع فرایندی در منطقه نشان از حادثه ای قریب الوقوع می دهد،آیا مردم ساکن نوار ساحلی جنوب شرق چیزی از تجربه این طوفانها می دانند؟آیا ستاد حوادث غیر مترقبه به طور اصولی مطالعه و آمادگی در این مورد دارد؟اینها سوالاتی است که می تواند صدمه های ناشی از این طوفان را کاهش دهد...
پ.ن:آخرین عکس ناسا از نزدیک شدن این گردباد رو ببینید،اگر تغییر مسیری بوجود نیاید سواحل سیستان و بلوچستان و هرمزگان،بنادر و جزایر مسیر در مسیر تهاجم این طوفان هستند.
پ.ن: در سواحل مسقط ،عمان اولین نشانه های بروز طوفان قابل مشاهده است.
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 8:54 PM View Comments
Labels: دانستنیهای عمومی
به نقل از نشریه گاردیان در فوریه 2007 ،دیوید میلیباند( David Miliband) از سازمان محیط زیست بریتانیا پیشنهاد کرد تا تولید کنندگان موادغذایی برای اطلاع مصرف کنندگان از میزان آلایندگی محصول مورد مصرفشان از لحاظ انتشار ترکیبات کربن(دی اکسید،منو اکسید،...) برچسبی را تهیه کنند تا مصرف کننده بتواند به درستی در مورد مصرف کالایی که خطرات زیانباری برای محیط زیست دارد تصمیم بگیرد،این بر چسب بایستی بر تمامی محصولات غذایی که در بریتانیا به فروش می رسند، موجود باشد.بدین منظور شرکتی از طرف دولت بریتانیا به صورت کاملاً مستقل و در جایگاه شخص ثالث برای اندازه گیری و اعطای برچسب آلایندگی محصول سرمایه گذاری و آغاز بکار کرده است.
از این طریق تولید کننده در منگنه ای رقابتی برای برآورده ساختن نیاز مشتری و رقابت با سایر تولید کنندگانی که از فن آوریهای سبز و محصولات تولیدی دوستدار طبیعت بهره می برند،قرار گرفته و دو راه بیشتر باقی نخواهد ماند،اول تغییر ساختاری فن آوری مورد استفاده برای رسیدن به نیاز مشتری و دومی ترک کسب و کار و ایجاد فضای بازتری برای رقبای سبز!!
استراتژیهای کسب و کار در آینده ای نه چندان دور به سمتی حرکت خواهند کرد که سود کسب و کار و منافع جامعه خصوصاً از طریق لحاظ کردن سیاستهای دوستدار محیط زیست همزمان متصور باشد و واگرایی صنعت و محیط زیست به حداقل برسد،اگرچه رسیدن به دیدگاههای این چنینی نیاز به زیرساختهای متعدی دارد ولی هشداری جدی به صنایع بزرگ کشور است که مدیریت مصرف انرژی و ممیزی انرژی و آلایندگی محیط زیست را جدی بگیرند،با صرف بخش اندکی از بودجه های کلانی که معلوم نیست چگونه ذوب میشوند!!، میتوان حداقل در دو بخش نفت و نیرو ممیزی انرژی و آلاینده های هوا را برای تعیین نقاط خطرناک و تدوین برنامه های بهبود به انجام رساند،فردا دیر است همین الان باید برای فردا فکری کرد.
پ.ن: سوژه مطلب بالا از طریق یک وبلاگنویس فیوچریست که بحث تاثیر برچسبهای و نشانه های اطلاعاتی خام بر تصمیم سازی را مطرح کرده بود،به نظرم جالب آمد.
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 10:19 PM View Comments
از این مجموع های 7-8تایی فیلم که با عناوین مختلف دسته بندی شده و در فرمت DVDتوسط کشور دوست و برادر چین یا مالزی به وفور یافت می شود!،یک سری هست که فقط فیلمهای دریافت کننده جوایزاسکار را طبقه بندی کرده،چند تایی از این سری رو دارم ،تو آخرین مجموعه سه فیلم کرامر علیه کرامر(Kramer vs. Kramer) 1979 میلادی ،مردم عادی(Ordinary People)1980میلادی و ارابه های آتشین(Chariots of Fire)1981میلادی را در همین فرصت آخر هفته به اتفاق جمیع خانواده! (خودم و مامان یسنا و گاهی هم یسنا!) تماشا کردم،سه فیلم،سه نکته زیبا و مابقی قضایا...
کرامر علیه کرامر با بازیهای بیاد ماندنی داستین هافمن(Dustin Hoffman) و مریل استریپ(Meryl Streep) جوان! دو اسکار نقش اول مرد و نقش مکمل زن را برایشان به ارمغان آورد و مجموعاً 5 اسکار شامل بهترین فیلم برگزیده سال و حدیث مکرر زن و شوهرهایی که تنها بهانه جدا شدن آنها فقط خانه داری زن تحصیل کرده و قربانی کردن تمام فرصتها و لحظات خوبی است که با هم دارند،عدم تطابق اهداف مشترک برای یک زندگی مشترک و نهایتاً پشیمانی و شروع دوباره زندگی...!فیلمی که حدود 30 سال از عمرش میگذره ولی هنوز مشکل محوری داستان حل نشده باقی مانده،ای کاش همه نقطه پایانی فیلم را پیش از اشتباهی این چنینی ببینند!
مردم عادی با کارگردانی رابرت ردفورد کبیر(Robert Redford) که فیلم نساخته جز این که حرفی برای گفتن داشته است،به جز دانلد ساترلند(Donald Sutherland) و تیموتی هاتن نوجوان(Timothy Hutton)که اسکار نقش مکمل مرد را برای ایفای نقش یک نوجوان افسرده و در آستانه خودکشی در این فیلم دریافت کرده،این داستان فیلم است که شما را تا پایان به نکته ای شگرف برای خوب زیستن راهنمایی می کند!: دست از متهم کردن خود و دیگران برداریم!،یا اشتباهی رخ نداده و یا احیاناً رخ داده،اگر می توانستید پیش از رخداد آن می بایست چاره کار را می یافتید ،پس از وقوع اشتباه نوبت یادگیری و رفع اشتباه بعدی است،کسانی که درلباس قاضی و متهم ایفای نقش می کنند،چاره ای به جز تلخ کردن زندگی برای خود و دیگران ندارند!
ارابه های آتشین در نگاه اول فیلمی است در ژانر ورزشی و رخدادی ورزشی در المپیک تابستانی 1924 پاریس،دوندگان دو سرعت از تیم ملی انگلیس و حدیث تلاش برای رسیدن به بالاترین نقطه...،ولی باطن فیلم دو موضوع اساسی را به رخ می کشد: اول ساختار نخبه پرور کلاسیک در آکادمیهای انگلیسی و به طور نمونه کمبریج بعنوان روح و اصالت تربیت کننده یک جنتلمن انگلیسی،روحی که باور آقایی و سروری بر تمامی ابنای بشر را در مردمی برگزیده می پرورد و دیگری اصل اساسی پایبندی به اصول،آنهم اصولی که هر کسی می تواند برای خود بنا کند!،چارچوب این اصول هیچ حدود و صغوری ندارد بلکه بایستی تا پایان حیات ادامه یابد،نتیجه چنین پایبندی حتماً جایگاه رفیعی خواهد بود چنان که دو شخصیت اصلی فیلم یک تاجرزاده یهودی با روحی برتری جویانه که در پی این است که اصالت یهودی او به چشم جامعه بریتانیای جلوه دیگری یابد و او را نیز یک مرد انگلیسی تمام عیار ببینند و اصول کاتولیک خدشه ناپذیر دونده اسکاتلندی که حتی حاضر نشد به علت تلاقی روز مسابقه با یکشنبه،رقابتی مانند المپیک را بر اصول خودخواسته اش مقدم بداند،هر دوی این شخصیتها به مدال طلای دوهای سرعتی که در آن شرکت داشتند رسیدند ولی فقط به یک جهت،اصول خدشه ناپذیر شخصی...
پ.ن: دانشگاه کمبریج مرا به یاد محیطهای آکادمیک درخشانی که در دانشگاههایی چون صنعتی آریامهر،دانشکده فنی دانشگاه تهران،دانشکده نفت آبادان،دانشگاه پهلوی و پلی تکنیک داشتیم و رفته رفته میرود که دیگر نشانی از آن نباشد انداخت ،محیطی چنان باشکوه که راه یافته به آن فقط می تواند به موفقیت ،تلاش ،غرور پیشینیان و افتخار آیندگان بیاندیشد،انجمن فارغ التحصیلان و گردهماییهای باشکوهی که منجر به تولید علم و انسانیت و جامعه ای چون نگین انگشتری دیگر جوامع خواهد بود،در موفقیت کشورهایی با سابقه آکادمی طولانی هیچ اسراری جز ایجاد این حس و حال در دانشجویانشان وجود ندارد...(و ماایرانیها به طور اعم هر روز از پایبندی به اصول بیشتر فاصله می گیریم)
پ.ن: فیلم ارابه های آتشین موجد آلبوم موسیقی به همین نام اثر ونجلیس نیز بوده که اسکار موسیقی اریژینال فیلم را برایش به همراه داشته و 20 سالی هم هست که بعنوان تیتراژ موزیک اخبار ورزشی و مناسبتهای ورزشی هم در سیمای وطنی می شنویم ولی هیچ وقت عنوان سازنده اش با آن همراه نبوده است!
Posted by چشمهایی که فکر می کنند at 10:45 PM View Comments
Labels: فیلم و سینما, موسیقی