Friday, September 4, 2009

مردان ضعيف و ضعيفه هاي اغواگر

وقتي مي بينم كه شركتهاي بخش خصوصي در بخشهايي مانند فروش يا مشاوره از خانمها استفاده گسترده اي مي كنند،در بهترين حالت تصور مي كنم كه توانايي خانمها در ايجاد ارتباط موثر و روابط عمومي خلاقانه اي كه دارند مي تواند دليل اصلي باشد،سعي مي كنم ذهنم را با ساير دلايل كمتر با اهميت! خسته نكنم و از ترفندهايي مانند استفاده ابزاري از زنان و يا ضعف آقايان به صورت حقيقتي عام در برخورد با خانمها در جلسات و مذاكرات در ذهنم كوه نسازم!...
مطالعات يك گروه روانشناس هلندي در دانشگاه Radboud University نشان داده است كه مردان در حين برخورد با خانمهاي وجيه و زيبارو كه ترجيحاً قبلاً ملاقاتشان نكرده اند تمركز حواس را از دست داده و بيشترين بخش حواس را براي تحت تاثير قرار دادن خانمها مختل مي كنند!!،در اين وضعيت بخش اصلي وقتي كه به ملاقات اختصاص داده شده است تحت الشعاع قرار گرفته و نتايج شاهد بر اين مدعا است كه مردها ضعف تمركز حواس در مورد خانمهاي زيبا و جذاب را به صورت فراگيري نشان مي دهند!.
در مورد مردها تمركز بر زنانگي خانمها و در مورد خانمها تمركز بر جواني،ثروت و عواطف آقايان فاكتورهاي اساسي است كه در برخورد دو جنس مخالف به اثبات رسيده است.در طي اين آزمونها بارها مشاهده شده است كه آقايان طي برخورد با زني زيبا و جذاب حتي آدرس محل اقامتشان را نيز به ياد نمي آورند يا با تاخير زماني قابل توجهي موضوعات پرسش شده را پاسخ مي دهند!.لينك
پ.ن:براي پرهيز از چنين سوء استفاده اي از طرف شركتها رقيب،پيمانكاران و يا حتي كارفرمايان بلافصل بايستي تيمي از مذاكره كننده ها براي مقابله با اين نوع عدم تمركز آموزش يابند،اين مذاكره كننده ها ترجيحاً بايستي براي بي تفاوتي در مقابل زيبايي ظاهري زنها تمرينهاي عديده داشته باشند! و يا اختصاصاً از بين زنان انتخاب شده باشند كه البته مي تواند آثار سوء نيز بر مذاكره داشته باشد!.
پ.ن: چنين واكنشي از طرف آقايان آن هم در كشورهايي كه برخورد بين زن و مرد به راحتي و بدون از شائبه هاي شرقي صورت مي گيرد نشان مي دهد اين جدال تمام نشدني بر سر جداسازي جنسيتي هيچگاه موفق نبوده است و اختلاط جنسيتي در محل كار و آموزش هم نتيجه بسيار متفاوتي را حاصل نمي كند...
پ.ن: استفاده از لفظ ضعيفه در عنوان پست فقط براي رعايت جناس با صفت ضعف آقايان انتخاب شده و هيچ ارتباطي با آن لفظ ناميمون سنتي ندارد!،پيشاپيش بر من ببخشاييد!.

آیا شجریان نیز سبک مستان همای را می پسندد؟


در یکی از ماموریتها به پایتخت,یکی از همکاران فایلهای یک گروه جدید با نام "مستان همای " را به گوشی همراهم ارسال کرد که گذشته از ریتم و آوازی جدید,ترانه پردازی و اشعاری متفاوت و چالشی را از خلال آن تجربه کردم.علیرغم توضیحات این وبلاگ در معرفی این گروه و کنسرتهایی که گویا پس از اجرای یگانه شان در ایران,در اروپا و آمریکا برگزار کرده اند,هنوز منابع رسمی از طرف این گروه بیوگرافی و مشخصات شان را مطرح نکرده اند.پرداختن به جوانان گروه مستان همای از این جهت به ذهنم رسید که کار اخیر استاد شجریان با نام" زبان آتش" و شعر فریدون مشیری شباهت بسیار زیادی به اجراهای مستان همای دارد! و این ارتباط را من نمی توانم ثابت کنم فقط قوه شنوایی و تجربه ام در شنیدن اجرای هر دو آنها گواهی شباهت می دهد و این نیست مگر آنکه استاد نیز از نحوه اجرای آن گروه به اندازه بقیه ایرانیها لذت برده اند و برای کار جدیدشان صدای ماورای انسانی شان را به سبک آنها گره زده اند!!.
پ.ن:دعوت استاد از دژخیمان برای گذاشتن سلاح به زمین و گفتگو را باید در پلاکاردهای روز قدس مشاهده کرد!.
پ.ن:این کار اخیر استاد را از این آدرس در کیفیتهای متفاوت دانلود کنید.


تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
تو ای با دوستی دشمن.

زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می‌دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان نافهم آتش‌بار
نباید جست...

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده‌ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار...


سرنوشت طرحهای ملٌی آینده به کجا ختم خواهد شد؟


تصمیماتی از قبیل به خدمت گرفتن فن آوریهای سبز,به دو عنصر زمان و سرمایه گذاری کلان بخش دولتی و خصوصی به طور همزمان نیاز دارد.مثلاً اگر به یاد داشته باشید برای سهمیه بندی بنزین تغییرات ساختاری جایگاههای بنزین,شبکه دیتا و فرهنگ سازی در سطح ملٌی حداقل چند سال زمان برای برنامه ریزی و اجرا و میلیاردها تومان هزینه در بر داشت در حالیکه این تصمیم تکنولوژی خاصی نیز به همراه نداشت و فقط برای هدف کنترل و پایش مصرف بنزین مطرح شد.در مقایسه رفتن به سمت فن آوریهای از قبیل پیلهای سوختی, هیدروژن و موتورهای هیبریدی و الکتریکی به ابعاد عظیمی از تخصص,دانش فنی,سرمایه گذاری و زمان نیاز دارد...
صنایع خودرو سازی آلمان و غولی مانند دایملر بنز برای 2015 تعهد کرده تا خودروی کاملاً برقی به بازار عرضه کند و تولیدات فعلی هیبریدی با موتور برقی و سوخت بنزین یا هیدروژن نیز در آمریکای شمالی به تعداد چشمگیری در حال افزایش هستند ولی با این حال در منطقه ای به وسعت خلیج سانفرانسیکو در ایالت کالیفرنیا برای توسعه شبکه تامین انرژی برای ماشینهای برقی 1 میلیارد دلار بودجه در نظر گرفته شده است. این ارقام و زمانهای اعلام شده, آینده محتومی را برای سایر کشورهای مصرف کننده رقم خواهد زد...
پ.ن:اگرچه برنامه دولت جدید و وزرای نخبه! آن کاملاً رونمایی نشده است,ولی بدنه تصمیم سازی آن باید بدانند تا چشم به هم بزنند 4 سال به سر خواهید رسید و آنها که برنامه ای نداشته باشند در پایان بایدمانند دولت نهم خداحافظی کنند ,با این وصف که شهرت دولت قبلی نیز آنها را مشایعت می کند!.
پ.ن: در مورد طرح سهمیه بندی بنزین نیز به یقین اهداف از پیش تعیین شده در زمان و با هزینه پیشبینی شده به بار ننشست ولی مقایسه آن بعنوان یک طرح ملی با تصمیمی مانند گاز سوز کردن یا اشاعه مصرف برق بعنوان انرژی اتومبیل و زیرساختهای عظیم مورد نیاز برای آن,پربیراه نمی باشد!.

Thursday, September 3, 2009

رفتن یا ماندن


رفتن یا ماندن,اساسی ترین پرسش شهروندانی است که فقط به دنبال حداقلهای حقوق شهروندی در دیاری هستند که درها در آن بر پاشنه نمی چرخند...
ایزاک بابل در دهه سی میلادی و پس از فشارهای ساختار استالینی بر محدوده فکری وی بعنوان یک نویسنده خلاق در شرایط دگرگونه ای قرار داشت و در همین ارتباط به نقل از یوری آننکوف هنرمند روس که آن روزها مقیم پاریس بوده است و پس از دیدارش با وی بیان شده است:" آخرین اقامتش در اتحاد شوروی و سرکوب فزاینده هنر خلاٌق از طریق درخواستها و دستورهای حکومت او را به کلی دلسرد کرده بود.نوشتن در چارچوب ذهنیت تبلیغی ایدئولوژی شوروی برایش قابل تحمل نبود,ولی نمی دانست چطور می تواند طور دیگری زندگی کند."
دخترش ناتالی در مورد همین دوران می گوید:بابل قادر نبود خود را در قالبی غیر از نویسنده مجسم کند و این موضوع در امتناع او از ترک اتحاد جماهیر شوروی نقش مهمی داشت.بابل ترجیع بندی داشت است مبنی بر اینکه"من یک نویسنده روسم.اگر با مردم روس زندگی نمی کردم,دیگر نویسنده نبودم.مثل ماهی بودم که از آب بیرون افتاده باشد!."
بابل از آن نویسندگانی نبود که فرمولهای تجویز شده رئالیسم سوسیالیستی به مذاقش سازگار باشد.احتیاط روزافزون و سکوت معروف او نتیجه فشار رو به تزاید سانسور استالینیستی بود.بابل با سکوت خود که مقامهای رسمی شوروی آن را به سترون بودن و کم کاری تعبیر می کردند,در برابر سانسور ایستادگی می کرد.او در نخستین جلسه اتحادیه نوسندگان شوروی در 1934 گفت:"من ژانر جدیدی اختراع کرده ام-ژانر سکوت."
فیلم "گام معلق لک لک" آنجلوپولوس در دوران دانشجویی نیز از همان فیلمهایی بود که زودتر از موعد دیده شده بود! و شاید الان و شرایط فعلی برای درک آن بیشتر کارساز باشد.معترضی که از کشور خارج می شود و تن به مهاجرت ناخواسته می دهد و در کشورهای ثانی و ثالث و الخ نیز به ماوا و مکانی برای آرامش نمی رسد و می رود و می رود تا دوباره به پشت مرزهای کشور خود می رسد در حالیکه دور دنیا گشته است! و سیستم و ساختاری برای جهان آرمانیش نیافته است...
پ.ن:مطالب مربوط به ایزاک بابل را از مقدمه کتاب "عدالت در پرانتز" وی چاپ انتشاران نیلوفر و ترجمه مژده دقیقی وام گرفته ام.
پ.ن:بسیاری از آنان که می روند و به اجبار تن می دهند از نقطه ای مانند آنچه بابل در آن گرفتار شده بود گذشته اند یعنی هویتی فراوطنی و بین المللی را هضم می کنند ولی متاسفانه گروه دوم و کسانی که به اجبار می مانند در اکثریتند و به هر دلیلی هویت ملی و ایفای نقش شخصی به هر اندازه کوچک یا بزرگ را را فقط با زبان مادری در سرزمین مادری و به هر بهایی بر می گزینند...


Wednesday, September 2, 2009

زبان پالایی و واژگان طرد شدنی به باور جرج اورول


جرج اورول هشدار داده بوده است که زبان به ناچار از واژگانی انباشته خواهد شد که معنی اولیه را از دست داده اند یا به مرور زمان خلق شده اند یا تغییر یافته اند تا معانی کاملاً متفاوت از آنچه به ظاهر برای آن بوجود آمده اند را به ذهن متبادر نمایند!!.چنین واژگانی فقط بدین کار خواهند آمد که دروغی را حقیقت یا جنایتی را قابل توجیه جلوه دهند و اینگونه جامه ای به تن باد می پوشانند,او توصیه می کند که اگر کسی بتواند از چنین عادتهای مذمومی در استفاده از واژگان مذکور رهایی یابد و با ذهنی رها بیاندیشد اولین گامهای ضروری را در نوزایی تفکر سیاسی برداشته است.
در زبان انگلیسی چنین واژگانی شناسایی شده و یا توسط منتقدین زبان شناس علامت گذاری می شود, به طور اخص این واژگان در مناسبتهای خطیر سیاسی,جنگها یا مذاکرات تجاری و بده بستانهایی که یک طرف آن حتماً منافعی پنهان شده شکل می گیرد.به طور مثال واژه "collateral damage"یاخسارتهای ناخواسته در جنگ ویتنام اشاره به کشتارهای جمعی غیرنظامیانslaughtered civilians داشت که برای کم کردن تاثیر آن بر اذهان عمومی از این واژه استفاده می شد و بعدها نخ نمایی و افتضاح این واژه به قدری نمایان شد که حتی امروزه افسران پنتاگون نیز از استفاده مجدد از آن در گزارش جنگهای عراق و افغانستان پرهیز می کنند!!.
در حیطه محیط زیست واژه تغییرات آب و هوا "Climate change." هنوز طنینی نو داشته و شاید کمتر کسی بداند که یک ناظر انتخاباتی حزب جمهوریخواه برای کاستن از بار واژه گرمایش زمین "global warming"آن را متدوال ساخت تا از اتهامات دموکراتها بر علیه حزب مطبوعش بکاهد!! .لینک
پ.ن: متاسفانه زبان فارسی با آن همه یدبیضاء که در آستین ادبیات دارد در سالهای اخیربه کرات مورد تهاجم چنین واژگانی قرار داشته ولی تحقیق و نشانه گذاری هدفمندی برای رسوا ساختن واژگانی مشابه فارسی صورت نگرفته! و آن هم پرواضح است که اهل سوداگری در این دیار منافع بیشماری از این واژگان فراچنگ آورده اند و شاید به نوعی این وادی,ورطه ای باشد که اهل کلام کمتر تمنای ورود به آن دارند...
پ.ن:اگر کمی در الفاظ و واژگان اختراعی پس از جنگ ایران و عراق و دوران سرداران سازندگی و سپس دوران ذوب در ولایت و مهرورزی بیشتر مداقه کنید, فهرست بلندبالایی از چنین کلماتی که باید دیر یا زود به کناری رها شوند را می یابید!.

Tuesday, September 1, 2009

با اين همه دانستن،نتوانستن! 10:10

افزايش سطح سواد عمومي،تغيير نگرش جوامع به سمت منافع بلند مدت تر و از همه مهمتر زيرساختهاي اطلاع رساني نوين ،نسل ما را در مقابل آيندگانمان سرافكنده خواهد كرد!،آنها بعد از تحويل گرفتن كره زمين با تخريبهاي زيست محيطي بسيار و فضايي آلوده،قطبهاي منجمدي كه ديگر نامي هم از آنها باقي نمانده و تنوع زيستي فنا شده در پيش پاي مصرف گرايي اجدادشان،حتماً از خود خواهند پرسيد چگونه انسان قرن بيستم و بيست و يكم با اين همه دانستن،نتوانست؟!..
پروژه 10:10، چالشي است كه بايستي توسط جامعه پاسخ داده شود،عزمي است كه "آري" گفتن يك ملت آن را جزم مي كند، كاستن از مصارفي كه تا سال 2010 بتواند 10 درصد از انتشار دي اكسيد كربن در بريتانيا بكاهد،هدف گذاري كوتاه مدتي براي رسيدن به حداقل شرايط موجود براي تثبيت شرايط آب و هوايي است،گرماي فزاينده و اثرات اكولوژيكي منتظر بي عملي و اهمال بشريت نمي ماند...لينك پروژه در گاردين
در اين مقاله به سادگي شرح داده شده است كه اگر شما بخواهيد بعنوان يك شهروند در اين پروژه شركت داشته باشيد بايستي تا سال آينده ميلادي 1.5 تن دي اكسيد كربن ما به ازاي مصرفتان را چگونه از طريق كنترل مصارف و طريقه زندگي در 10 رده ذيل،كاهش دهيد:(البته فراموش نكنيد اين توصيه ها بر اساس زيرساخت خدمات عمومي و شهرنشيني بريتانيا ترتيب يافته است).
1-كاهش مصرف گاز شهري با اين ديدگاه كه بخش عمده انتشار دي اكسيد كربن خانواربه آن وابسته است، از طريق ترميم و اصلاح عايقبندي منازل، اصلاخ ساختار موتورخانه و شوفاژ با فن آوريهاي سبز، استفاده از فن آوري خورشيدي و كاهش يك درجه اي تنظيم ترموستات و ... (پتانسيل كمتر از 2تن انتشار)
2-كاهش مصرف برق با تكيه بيشتر به برق توليدي از طريق انرژي خورشيد و باد،نصب حداقل پانلهاي خورشيدي با توان 2 كيلووات، استفاده از يخچالها و فريزرهايي كه برچسب انرژي گروه آ را يدك مي كشند، استفاده از فن آوري LEDبه جاي روشناييهاي فعلي، استفاده ازتجهيزات كنترلي خاموش كن اتوماتيك ابزار غير ضروري پس از خروج از اتاق يا منزل و ... (پتانسيل 1 تن انتشار)
3-كاهش استفاده از وسائط نقليه شخصي از طريق استفاده اشتراكي در مسيرهاي مشترك با همكاران وهمسايگان يا متقاضيان، كاهش مسير تردد به نيم، نسبت به تردد معمول، استفاده از لاستيكهايي براي كمترين اصطكاك و مقاومت در قبال هوا و سايش بر روي جاده، جايگزيني خريدهاي اينترنتي و آنلاين به جاي خريدهاي مرسوم و سنتي و استفاده از اتوموبيل براي طي طريق به مراكز خريد، استفاده از اختيارات كار در منزل براي كساني كه محل كار چنين امكاني را فراهم آورده است و... (پتانسيل انتشار 1.5تن)
4-كاهش مسافرتهاي هوايي(با فرض آنكه كل مملكت شما از آخرين تكنولوژي مسافرت ريلي برخوردار است!!!) و كنار گذاشتن آن كه خود به تنهايي 1.2 تن پتانسيل كاهش انتشار به همراه دارد.
5-...
.
.
.
لينك براي ادامه مطالعه مطلب.
پ.ن: همانطور كه مي بينيد مردم آنور آب از حرف زدن و گزافه هاي سياستمدارشان خسته شده اند و خود باور كرده اند كه اگر خودشان برپانخيزند تا نابودي كره زمين راه زيادي باقي نمانده است!!.
پ.ن:اگر دقت كرده باشيد فقط يكي از اين 10 آيتم مي تواند همه تعهدات اشخاص را براي پروژه مذكور تا پايان سال 2010 برآورده سازد و پتانسيل كاهش انتشار در صورت تعهد جامعه به مراتب بيشتر از اهداف پروژه است.




اسطوره درمانی: نسخه ای برای بازیابی ملتهای شکسته شده

اسطوره ها,شخصیتهای افسانه ای و حماسه سازان تاریخ ثروتهایی هستند که می توانند فرهنگ و ذائقه فرهنگی یک ملت را تغییر دهند, یکی از نسخه های درمانگر روزگار تلخ و تیره ملتهای بزرگ ,بازگشت به فرهنگ باستانی و مدد جستن از نام و آوازه اساطیری است که می تواند در هنگامه شوربختی ملتی را دوباره در لوای پرچمی متحد سازد!.
آلمانیها با تبار فلاسفه و روشنگران قرن بیستمی شان بیشتر معروفیت دارند تا هر سمبل دیگری, ولی همین ژرمنهای مغرور هرگاه در چنبره محاصره دشمنانی متخاصم و زورآور قرار گرفته اند به یاد پهلوان و قهرمان اسطوره ای شان هرمان یا آرمینیوس افتاده اند! و با مدد از نام بلند آوازه او و مقاومت و چیرگی اش بر ارتش روم در سال نهم بعد از میلاد , بعهدها نیز بر ارتش فرانسوی ها,واتیکان و یهودیان چیره شده اند...لینک عکس و مضمون
این روزهای خاکستری دیارم نیز سخت نیازمند بازپروری اسطوره های اش می نماید.چند سال قبل با مدد از آینده پژوهی در این لینک از آینده سیستان در 1405 گفته ام و محوریت نام پهلوان سیستان برای زدودن محرومیت از چهره قدیمی ترین ایالت ایران باستان, برپایی جشنواره فرهنگی -ورزشی گردان شاهنامه و بسیاری از مزیتهای این خاک دردمند که از قرار در حال حاضر فقط جان می دهد برای ترانزیت مواد مخدر,محرومیت و نا امنی!!!.
پ.ن: با کمی دقت در عکسها خواهید دید که در همان روستای کذایی در نزدیکی Detmoldکه هرمان در عهد باستان به جنگ رومیان رفته,چه هنگامه خیالی از جنگ و جنگاوری بازسازی شده تا کودکان آلمانی هرمان های شان را فراموش نکنند...
پ.ن: در ایران خودمان چند تندیس از قهرمانان شاهنامه یا داستانهای آن به جز در مقبره فردوسی در توس سراغ دارید؟چند نفر از ما اشعار شاهنامه را ازحفظ داریم و در آخر آنکه چند نفر از ما برای کودکانمان در ازای به خاطر سپردن این اشعار هدیه ای در نظر گرفته ایم؟؟!...

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes