Wednesday, July 30, 2008

بدبويي: داستان يك جنايت

ما مردم خوشبويي نيستيم،و در خودمان مسئوليتي درقبال شامه آدمهاي اطراف احساس نمي كنيم!،يك نگاهي به متوسط جامعه داشته باشيد از همان اول صبح مي شود در تاكسي،سرويس اياب و ذهاب و صف پياده رو انواع بوهاي غير قابل تحمل را از مردم اين ديار استشمام كرد،واقعاً اين چه ظلمي است كه درحق خود وديگران مي كنيم؟؟.


اضافه بر بوهاي غيرقابل تحمل تن و بدن و عرق مي شود به بوهايي مانند سيگار،بوي خوردنيهاي بد بو!از دهان،و يا حتي انواع تخليه گاز معده نيز اشاره كردكه در روزهاي گرم تابستاني انتخاب فضاهاي بسته عمومي را به شكنجه اي تا سرحد مرگ تبديل مي كند!.
نوول معروف آلماني عطر: داستان يك جنايت حول و حوش اثرسحرآميز و اغواگر بوها به تحرير درآمده است،كه چگونه ميل به حفظ و پايايي بو و عطر،يك جوان فرانسوي را برآن داشت تا به قتل رساندن يك گروه از دوشيزگان زيباروي فرانسوي،به اعجاز ماندگارترين بوها و روح الروايح دست پيدا كند...
پ.ن:فيلمي نيز بر اساس اين نوول ساخته شده است.
پ.ن:ديدن فيلم عطر به فكرم انداخت كه بدبويي و بوي نفرت انگيزي كه از بعضي بدنها به مشام مي رسد نيز مي تواند انگيزه جرم و جنايت باشد!!.
پ.ن: اين شركت ما يك غلطي كرده و در كنار سرو غذا حبه سيرتازه نيز توزيع مي كند و جماعت بي مبالات همكاران كه انگار به اكسير زندگي يورش مي آورند،مقادير زيادي را خام خام خورده و ديگران را شكنجه مي كنند!،يكي از تنها مواردي كه امكان دارد من هم به قتل و جنايت بخاطر بو رو بياورم ،همين مورد كشتار جمع كثيري از همين همكاران است!!.

يك سوال ساده براي تعطيلات آخر هفته

يك سوال ساده!؟


چه شباهتي بين يك مسابقه گاوبازي،اپراي كارمن و فيلمهاي پدرو آلمادوار وجود دارد؟،اين شباهت چيزي به جز اسپانيايي بودن زمينه همه آنها است!، لطفاً غيبگويي را كناربگذاريد !و عميقاً به اين پرسش پاسخ بدهيد،دوست دارم سوال بعدي را بعد ازشنيدن جوابتان مطرح كنم!!.


Tuesday, July 29, 2008

سردار ترافيك! وظيفه شما اين است


يك پيشنهاد خوب دارم براي علماي طراز اول راهنمايي و رانندگي كشوركه اين روزها با وجود كاهش قابل ملاحظه!! جرايم و تصادفات رانندگي و مرگ و مير ناشي از آن!!ديگر وظيفه خاصي ندارند و قرار است كه در كنار تمامي نيروهاي70 ميليوني امربه معروف و نهي از منكر كنند! و اجازه ندهند كه سهواً راننده اي درپشت فرمان اتومبيل افعال بي ناموسي مرتكب شود!!...
درادامه بحث شيرين تلفيق اطلاعات جغرافيايي با داده هاي آماري در پهنه ملٌي يا بين المللي،شيطان بزرك! ابتكار ديگري داشته و سازماني تحت عنوان مركز تعالي ايمني روستايي با بررسي آمارتصادفات و جرايم رانندگي دربيرون از شهرها دست به تهيه نقشه ملٌي با افزونه برجسبهاي هشدار دهنده در مورد بالاترين ريسكهاي تصادفات در هر نقطه زده و راههاي روستايي را قبل از انتخاب توسط رانندگان در معرض سنجش ريسك قرار مي دهد!.
باوجود چنين بانك اطلاعاتي دو فرصت پيش روي راننده قرار مي گيرد كه در ابتدا با افزايش سطح هشدارها در يك محور در صورت امكان مسير راتغيير دهد و هزينه ريسك را قبل از وقوع حذف نمايد يا اينكه با انتخاب ريسك جهت كاهش اثرات آن از طريق احتياط بيشتر درنقاط پرخطر ازاعمال پرخطر هنگام رانندگي بپرهيزد.
پ.ن: با توجه به زيرساخت استفاده عمومي از سامانه هاي اطلاعات جغرافيايي درينگه دنيا،چنين تمهيداتي بسيار پذيرفتني و كارا است.
پ.ن: اگرچه تا پوشش سراسري سامانه اطلاعات جغرافيايي خصوصاً در بخشي مانند مديريت راهها راه زيادي باقيمانده ولي عجالتاً مي شود اطلس راه كشور را به اطلاعات هشداردهنده ريسك در محورهاي پرتصادف مجهز كرد.

آيا گرانيت حق مسلٌم ما است؟!


مرسوم است كه مي گويند اغنيا كالاي بد مصرف نمي كنند و هر چيز كه گران است حكمتي دارد و از اين قبيل!،ولي مقاله اي در مورد ساطع شدن گاز رادون از سنگهاي گرانيتي كه در بسياري از ابنيه و ساختمانهاي شيك و پولدار نشين به كار مي رود،هشدارنگران كننده اي است كه اينگونه حرفها را بي اعتبار مي سازد!،گاز راديواكتيو رادون كه منبع اصلي آن در سازندهاي آذرين شناسايي شده است به طور طبيعي ازسطوح اين گونه سنگها كه اين روزها مشتاقان بسياري درصنعت ساختمان دارند،متصاعد شده و توانايي ايجاد بنيانهاي سرطاني را دارند!.
آژانس حفاظت محيط زيست آمريكا سطح آلايندگي با مقياس 4 پيكو كوري در ليتر از هوا رامقدار هشداردهنده اي مي دانند و براي مقادير بالاتر از آن اقدامهاي ضروري راتدارك مي بينند.
اندازه گيريهاي اخير نشان داده است كه سنگهاي تزئينات ساختماني گرانيتي كمي بيش از حدنگران كننده ،نگران كننده هستند! و اتحاديه هاي توليد كنندگان و توزيع كنندگان آن در نيويورك را به اخذ تصميم جدي براي خارج كردن از حلقه مصارف عمومي تحريك كرده است. لينك خبر
پ.ن:البته ما ايرانيها نبايد نگران باشيم چون اين حق مسلم ما است!و بايد بيش ازبقيه در خطر تشعشع قرار بگيريم!.

زيانباري يا سازندگي نوجوانيLila dit ça


فيلمهايي كه به زبان فرانسوي ساخته مي شوند معمولاً جامعه فرانسه را نيز نشانه مي روند،موضوعات اغلب آنها با آنچه در ساير فرهنگهاي دنيا مي گذرد متفاوت است ولي وقتي كمي دقت مي كنيد ردپاي همه فرهنگهاي دنيا رانيز در آنها مي يابيد!، ليلا مي گويد داستاني است از فانتزيهاي نيرومند و مخرب و يا شايد سازنده نوجواني باملغمه رويارويي فرهنگي مسلمانان فرانسه بعد از وقايع 11 سپتامبر و كمي هم چاشني شيرين وجذاب ارو-تيك كه فرانسويها هيچگاه آن را ازياد نمي برند.
ليلا دختري كاتوليك و لهستاني تباراست كه رازهاي خاص نوجوانيش را با پسري عرب تبار در محله اي مسلمان نشين قسمت مي كند، پسرداراي استعداد نويسندگي است و حكايتهاي آرزومندي ليلا را در غالب نوشته اي به صورت سند پذيرفته شدن در مدرسه نويسندگي در مي آورد...

كارگردان فيلم زياد دويري لبناني تبار ازدستياران سابق كوئنتين تارانتينو در فيلمهاي معروف اوست كه بابت ساخت همين فيلم اخيردرسال 2004درچندين جشنواره جهاني مورد ستايش قرار گرفته است.
پ.ن: درحين فيلم، ليلا يك مجله كميك استريپ محبوب من را به شيمو (پسر عرب تبار) نشان مي دهد!.

آخرين نسخه تغذيه براي ملتهاي فقير


اينجا يك محله فقير نشين شهر پورتوپرنس در هاييتي است،آنچه در عكس مي بينيد ظروف سفالي غذا نيست بلكه خود غذا است ! ،نوعي كيك گلي كه در اين وانفساي گراني ارزاق در سطح جهاني به خوراك اصلي طبقه فقير هاييتي تبديل شده است!.پ.ن: درقديم خوردن گل وتكه هاي كاهگل نشانه نوعي ويار زنان باردار يا نوعي نارسايي موادمعدني به شمار مي رفت.
پ.ن:عكس و گزارش از گاردين

Sunday, July 27, 2008

4غمزه بر وزن 4 فصل

ترکیب حالات و رفتار یسنا در 4 غمزه!.

Saturday, July 26, 2008

دوبله بينظير ايراني وخانواده فون تراپ




اگربخواهيم اوج هنرمندي وشكوفايي هنردوبله ايراني را يادآورشويم،براي اولين انتخاب به سراغ اشكها و لبخندها خواهيم رفت،فيلم موزيكالي كه نه تنها سينماي جهان بلكه سينماروهاي ايراني رامجذوب خودش كرد و اين نبود مگر به همت دوبلورهايي كه در دنيا بي نظير هستند،همانطور كه لي ميجرز در سفري به ايران و ديدن سريال مرد شش مليون دلاري گفته بود،يك لحظه فراموش كردم كه فارسي بلد نيستم! و اكثر خانواده هاي ايراني هم خانواده فون تراپ در اشكها و لبخندها را به معجزه دوبله چنين گرم پذيرفتند!.


همين خاطره شيرين از فيلمي كه بارها وبارها به تماشايش نشستم، باعث شد كه خبرمربوط به يكي از اعضاي خانواده فون تراپ نظرم را جلب كند!،به گزارش رويترز دختر دوم خانواده، ماريا فون تراپ در سن 94 سالگي به سالزبورگ و ديدار خانه پدري رفته تا قبل از بازگشايي بعنوان يك هتل از آن تجديد خاطره كند،خانواده فونتراپ در دنياي واقعي پس از همان سالهاي زمان وقوع فيلم و فرار از اطريش ديگر هيچگاه در منزلشان سكونت نكردند.

Friday, July 25, 2008

اعلان فوت حاجی و سیٌد و خاکسپاری در جوار کربلایی و مشهدی


این بساط واژگان حاجی و سیٌد که شاید در زمان جنگ و فضای آن دوران به نوعی کد مراوده و ارتباط گرفتن بروبچ جبهه بود, این روزها به شدت تهوع آوری توسط کسانی که نه به لحاظ سنی و نه به لحاظ ایدئولوژیک هیچ سنخیتی با آن دوران ندارند تکرار می شود و عملاٌ بار تاریخی خودش را هم از دست داده , با توجه به حواشی انصراف از اعزام رضازاده به المپیک و این نکوداشت از حاجی رابینسون! و جوانان مجری تلوزیون و کم سن وسالی که در زمان پایان جنگ هم هنوز رسمیتی از لحاظ ثبت در شناسنامه نداشتند,به نظر می رسد زمان انقضای این الفاظ کاملاً فرا رسیده و باید در قطعه مجاور مشهدی و کربلایی به خاک سپرده شوند!.

پ.ن: کاریکاتوریست را نمی شناسم ولی کار زیبایی با چهره رضازاده کرده است!.

فیلمهای غیر هالیودی در آخر هفته


بخش تامین فیلم سینمایی شخصی من , برای این هفته یک مجموعه عموماً غیر هالیوودی عرضه کرد که از 4 عنوان اولی که ظرف این دو روز آخر هفته دیدم سه عنوان محصول سینمای بریتانیا را معرفی می کنم و چهارمی را به اشخاص واجد شرایط به طور خصوصی عرضه می کنم! , اینجوری بعدها وقتی یسنا وبلاگش را ورق می زند متوجه می شود که پدرش اهل قانون شکنی در فضای وبلاگستان فارسی نبوده است!.

اولین فیلمRun Fatboy Run یک کمدی عاشقانه با بازیگری سیمون پگ کمدیان معروف بریتانیایی است که پیش از این فیلم Hot fuzz را از او با نام ترجمه شده پلیس وظیفه شناس از سیمای وطنی دیده اید.

سیمون در نقش دنیس دویل مردی است که 5 سال پیش زن حامله اش را در کلیسا برای رسمی کردن ازدواجشان قال گذاشته است! و بعنوان گارد حراست یک بوتیک عرضه لباس زیر زنانه از زندگی اسفباری برخوردار است و با وجود ارتباط خوبی که با پسر 5ساله اش دارد هنوز نتوانسته خود را مهیای ایفای نقش پدر و مرد خانواده کند و زن سابقش نیز در آستانه ازدواج با یک پولدار موفق و خوشتیپ آمریکایی قرار گرفته است! , تمرینات ورزشی نامزد زنش برای شرکت در دو ماراتون لندن وی را وا می دارد که برای یکبار کاری را تا انتها تعقیب کرده و به اتمام برساند و مسئولیت پذیریش را برای خانواده اش اثبات کند و این سرآغاز تلاشهای مردی نیمه تمام است که باید شباهتهای زندگی با یک دوی مارتون را برای شما به تصویر بکشد!.

فیلم بعدیSt Trinian's نیز در ژانر کمدی,کپی برداری از روی یک کامیک استریپ محبوب بریتانیایی اثر دونالد سییرل است که از دهه 60 قرن بیستم تا بحال دستمایه ساخت حداقل 6 فیلم بوده است و این آخرین اثر که در سال 2007 تهیه شده است فضای واژگونه ای از مدارس شبانه روزی دخترانه را به هجو می کشد,مدیره و معلمان و دانش آموزان الگوهای نامناسبی برای سیستم آموزشی بریتانیا هستند و تمام تخیلات دخترانه تین ایجری این روزها در این مدرسه به وقوع می پیوندد و حد و مرزی بعنوان دیسیپلین وجود ندارد!,به تمام دختران بالای 17سال!توصیه می کنم با موافقت والدینشان فیلم را ببینند!.



فیلم آخرNotes on a Scandal که به نوعی شاه بیت این سه فیلم بریتانیایی بود و نامزد جوایز بسیاری در اروپا و آمریکا بوده , دو غول بازیگری بریتانیا را در مقابل هم دارد,جودی دنچ و کیت بلانشت در نقشهای دو معلم در یک دبیرستان,درگیر روابط شخصی هستند که به یک رسوایی اخلاقی ,خانوادکی برای بلانشت به نقش شیبا وآشکار شدن اسرار تاریک زندگی دنچ در نقش باربارا کووت منجر می شود.بلانشت آموزگار کم سابقه ای است که با گذشته ای نه چندان روشن به ازدواج مردی با فاصله سنی زیاد درآمده و دو فرزند دختر و پسر دارد که فرزند اولش دختر نوجوانی درگیر مصائب نوجوانی و پسرش هم یک سندرم داونی است که به نظر می رسد معلول ازدواج در سن بالای شوهر بلانشت باشد, بلانشت کاملاً تصادفی دلباخته نوجوان 15 ساله ای از شاگردانش می شود و کار تا انچا پیش می رود که دنچ پیر دختر مدرسه!با زیر نظر داشتن او از همه چیز آگاه می شود و با در فشار گذاشتن او سعی دارد که او را به نوع دیگری از روابط شخصی ترغیب کند...

پ.ن: در مورد فیلم یادداشتی بر یک رسوایی باید بگویم که بهترین فرازهای فیلم مربوط به زمانی است که مشخص می شود در چنین رسوایی هایی همیشه زمینه های مساعد برای پیش آمد کردن وجود داشته و هیچ رسوایی بدون زمینه آغاز نمی شود و زندگی بدون حاشیه بهترین ضمانت برای بوجود نیامدن چنین وقایعی است.

Wednesday, July 23, 2008

اينقدر شباهت قباحت دارد!


بخوانيد و خودتان اين دو خبر را باهم مقايسه كنيد:
پس از اعلام ممنوعيت مصاحبه ورزشکاران ايراني شرکت کننده در المپيک 2008 پکن با رسانه هاي "بيگانه"، که از ‏سوي خبرگزاري مهر به صورت اختصاصي انتشار يافت، ديروز معاونت فرهنگي سازمان تربيت بدني در خبرگزاري ‏دولتي جمهوري اسلامي سخنان قبلي خود را تکذيب و به گونه اي تصحيح کرد.‏محمد صيدانلو، دبير ستاد نظارت فرهنگي بر بازيهاي آسيايي، جهاني و المپيک اين بار از رسانه اي دولتي اعلام کرد ‏که هيچ ورزشکار المپيکي بجز با برخي از از رسانه ها، ممنوعيت مصاحبه ندارد!،‏صيدانلو افزوده است: "ما هيچيک از المپيکي ها را از مصاحبه کردن با رسانه‏‎ ‎هاي خارجي منع نکرديم و با رسانه ‏هايي که جهت گيري دارند، فقط اعلام کرديم هنگام‏‎ ‎مصاحبه جانب احتياط را راعايت کنند."‏ لينك خبر
به گزارش رويترز بسياري از چينيها درپشت ديوارهاي ستبري كه رفقاي حزبي برايشان ساخته اند بيصبرانه در انتظار المپيك و جمع كثير توريستهاي ورودي و ايجاد ارتباط با فضاي بيروني هستند ولي با تمهيدات و پروپاگانداي دولتي ونصب و دستورالعملهايي كه براي ارتباط با اتباع بيگانه در نقاط مختلف پكن و ورودي ورزشگاهها به چشم مي خورد،چينيها بايد از پرسيدن 8 چيزاجتناب كنند كه ظاهراًبعنوان آداب مهمان نوازي توصيه شده است!:
از درآمد و قيمتها ، از سن و سال، از وضعيت تاهل وزندگي خصوصي، ازوضعيت بهداشت وسلامت، از وضعيت خانه و زندگي و آدرس ، ازتجربيات شخصي ، از مذهب وعقايد سياسي و بلاخره اينكه ريز شدن در احوال شخصي
پ.ن:اين كه ما تحت الطاف رفقا در مقوله هاي مختلفي تلمذ مي كنيم چيز جديدي نيست ولي اينقدر شباهت ديگرقباحت دارد!!.

صدوركالاي فرهنگي : از ادعا تا واقعيت Darioush II


صدور كالاي فرهنگي تا قبل از ايجاد زمينه پذيرش در جامعه هدف فقط يك ادعا است!،30 سال گذشته نشان داده است كه گذشته از ميزان پذيرش خارجيها براي يك كالاي فرهنگي خاورميانه اي!،حتي مردمان خاورميانه و كشورمان نيز بعضي از اين دست ساخته ها را باور ندارند و بعنوان يك محصول قابل مصرف يا باور شناسايي نكرده اند.
يكي از موفقترين اين چهره ها شايد همان داريوش خالدي،همشهري نازنينمان باشد كه پيشتر از همت مرانه اش براي زنده نگاه داشتن بخشي از فرهنگ و سنن ايراني و شيرازي گفته ام...


اينبار داريوش يكي از محصولات گرانقيمت ونخبه پسندش را به صورت ثبت سفارش براي تحويل در پاييزبا برچسبي ازصنايع دستي ايراني معرفي كرده است كه طرحي از هنر خامه دوزي را به نمايش گذاشته و در كنار معرفي يكي از ممتازترين محصولاتش،به معرفي كالاي فرهنگي و صنايع دستي هم پرداخته و با توجه به بازاربسيارخوب محصولات توليدي داريوش و قشر مصرف كنندگانش ميتوان مطمئن بود كه آنها به دنبال اصل و ريشه چنين طرحي نيز خواهند رفت و قس عليهذا...
پ.ن:طرحي كه مي بينيد از آگهي پيش سفارش محصول برداشته شده است.

Tuesday, July 22, 2008

اصول مسئوليت پذيري در شهر هرت


اگرهزارمطلب درمورد پابندي به پاسخگويي و اثرات مفيدش در جامعه را اينجا طرح كنم،هنوز هم كم است.مسئوليت پذيري جامعه ما ازسطح بحراني،عدم پاسخگويي دولت و مسئولين به سطح فاجعه آميزعدم مسئوليت پذيري شهروندي رسيده است كه به نوعي آخر اين مسير است!.
چندي پيش در مورد يك اشكال ساده وقابل حذف در يك تبليغ تلوزيوني كه براي يك سازمان دولتي ساخته شده بود،توضيحاتي دادم و براي آن كه به خودم ثابت كنم كه كم كاري از من نيست! با روابط عمومي آن سازمان هم تماس گرفتم و ايميل هم روانه كردم كه تبليغ مذكور با اصول ايمني صنعتي منافات دارد و بايستي بعنوان اقدامات كاهش ريسك ايمني در صنعت هم كه شده اين تبليغ را متوقف كنيد و حتي توضيح دادم كه اين تبليغ مي تواند ايمني درجايگاههاي سوخت رانيز به خطر بياندازد ولي اين اتفاق خجسته روي نداد و گوش آن سازمان به اين حرف بدهكار نبود!.
وقتي امروزاين خبررا در اشپيگل ديدم،فهميدم كه موضوع از چه لحاظ ساختاري و زيربنايي مشكل دارد!،در آلمان يك كمدين در يك برنامه طنز در نقش يك راننده تاكسي هنگام رانندگي دو خطاي فاحش ترافيكي مرتكب مي شود و يك بيننده ازطريق يك سازمان دولتي كه شكايتهاي عمومي را بررسي مي كنند،اين برنامه و كمدين مذكور را تحت تعقيب قضايي قرار ميدهد!و استدلال هم اين است كه از يك تريبون نبايد بي قانوني ترويج شود حتي در قالب شوخي و خنده!!.
نكته حايز اهميت حضور سه اصل قانون،سازمانهاي مسئول و پيگير وشهرونداني است كه حاضرند تا نقض قانون را به قانونگذارو مجريان قانون يادآوري كنند.
پ.ن:عكس متعلق به هاپه كركلينگ كمدين43 ساله آلماني در همان نقش كذايي است!،او در نقش كميك خود يك بار در حين رانندگي با يك دست سوسيس گاز مي زده! و بارديگر در حال رانندگي با موبايل صحبت مي كرده است.


Sunday, July 20, 2008

عشوه خرکی

در دنیا از هیچ چیز به اندازه دو طرف یک رابطه اجتناب ناپذیر که برای هم عشوه خرکی می آیند متنفر نیستم!!.


پ.ن: قابل توجه آیدا برای لیست تنفرجات!.

Friday, July 18, 2008

اولین تجربه یسنا در سینما با دایره زنگی



امشب یسنا اولین تجربه سینما رفتن را با شب نسبتاً آرامی پشت سر گذاشت,یک بسته پفیلا,یکساعت آرامش نسبی,نیم ساعت ورجه وورجه کمی تا قسمتی قابل تحمل,10 دقیقه ناآرامی ممتد و نمره ای در حد 15-16 برای بار آوٌل!.
پ.ن: فیلم دایره زنگی پریسا بخت آور با یک لشگر بازیگر گیشه پر کن,ریتم نسبتاً خوب,باران کوثری محشر و یک وانت واژگانی که بهتراست کوچکترها در بین دیالوگها نشنوند!!.





پ.ن: عکس یسنا را هم بعنوان سند ریشه های ژنتیک تمایل به چرت و خواب روی کاناپه و مبل از سمت مادری البته به یادگار می گذارم!.

Thursday, July 17, 2008

افزايش بهاي سوخت براي ديگران

فقط ببينيد كه انگليسيها چگونه تاخير در افزايش ماليات بر قيمت بنزين را به سخره مي گيرند!،انتقاد كاريكاتوري به نقل از نشريه تلگراف


پ.ن: واز آن طرف, اقتصاد متحول و شكوفاي ما به چه راحتي به استقبال تورم مي رود!.

ازطريق وب آدمكش اجير كنيد!


شوخي مصطلحي دربين ما ايرانيان براي افراد يا شركتهاي وجود دارد كه مدعي انجام همه كاري هستند و بعضي وقتها در رزومه يا اساسنامه هايشان،مخلوط عجيب و غريبي از همه كار و همه تخصصي يافت مي شود ، شايد شما هم شنيده باشيد طرف مدعي است كه: "پيرزن خفه مي كند،آب حوض مي كشد و كذا و كذا...".

دربين سايتهاي خدماتي اطلاع رساني كه اين روزها در وب نيازمنديهاي ما را به توانمنديهاي ديگران وصل مي كند،سايتي ايجاد شده كه انواع نيازمنديهاي گل منگلي!را به آدمهاي شنگول ومنگول و كننده! آن مربوط مي كند.لينك خبر

ازاتفاقات جالب در اين سايت آگهي متقاضي شغل آدمكش اجاره اي!بامشخصات حرفه اي و تضمين انجام در 10 روز بدون افزايش بهاي قراداد اوليه است!،متقاضي مذكور مليٌت مكزيكي دارد و با 6000$ دلار آمريكايي از خجالتتان در مي آيد. از قرار اين روزها شغل شريف"آدرس بده،جسد تحويل بگير" در مكزيك درگير باندهاي تبهكاري و مواد مخدر بسيار معمول شده است!.

پ.ن:متاسفانه سايت خدماتي مذكور مورد مرحمت آقا فيله! قرار گرفته است!.

Wednesday, July 16, 2008

بستني دايتي و كپي برداري تبليغاتي ازتيم برتون


بستني دايتي بعنوان محصولي ازخطه فارس و شيراز راه خودش را بعنوان يك كسب و كار موفق به خوبي يافته است،مجموعه صنعتي غزال زرين بعنوان شركت مادر يكي از موفقيتهاي بخش خصوصي در مديريت چرخه كامل كسب و كار به حساب مي آيد و از معدود شركتهايي است كه از مواد اوليه تا خدمات جانبي توزيع محصول نهايي راخود سرپرستي مي كند.
تيم خوش فكر تبليغاتي و هزينه هنگفتي كه اين شركت براي تبليغات در غالب كارهاي تلوزيوني انجام داده است،در بين ساير توليدكنندگان ايراني منحصر بفرد است (خصوصاً ايده استفاده ازموسيقي فولكلوريك)، فقط اين حربه تبليغاتي اخيرشان در مورد قرعه كشي بين برندگان براي سفر به شيرازو كارخانه دايتي بدجوري به داستان فيلم چارلي و كارخانه شكلات سازي اثر تيم برتون شباهت دارد!،اميدوارم مغزهايشان از ايده هاي بكر و نو خالي نماند!...

Tuesday, July 15, 2008

تولد،تولد ،تولدت مبارك فوت فوت!



دومين سالگرد تولد دختردلبندم را ازطرف خودم و مامان يسنا و تمام دوستان و آشنايان و كسانيكه يسنا را با همين وبلاگ مي شناسند، گرامي مي داريم و اميدواريم آنقدر تلاش كنيم تا يسنا بتواند به منتها درجه از خواسته هايش بر طبق توان و استعدادي كه در وجودش است،دست پيدا كند!.يسنا در آستانه سومين بهار زندگيش تلاش مي كند تا اعتياد به شيشه پستانك را كنار بگذارد!و اين روزها، روزهاي سخت امتحان براي من و مادرش است كه با حربه هاي چرچيلي! كه دارد به چالش كشيده نشويم!!!.كافي است يك مرتبه با چشمان گريان به آغوشتان بياييد و با سوز و گداز بگويد:"من دوسست دارم!" و ديگر همه آشوب و خرابكاري هايش را فراموش كني و روز از نو و روزي از نو!!!...


پ.ن:عكس متعلق به جشن كوچولوي تولدش است و فيگورفوت كردن شمع!،درضمن ترانه تولد تولد تولدت مبارك به يك حسن ختام فوت فوت هم دست پيدا كرده كه اختراع يسنا است و هروقت اين ريتم را بشنود حتما خواهيد شنيد كه مي خواند:"تولد تولد تولدت مبارك فوت فوت...!".

Sunday, July 13, 2008

آموزش مناظره The Great Debaters


قانع كردن نفر مقابل در قبال دلايل و براهيني كه درطي صحبتهايمان مطرح مي كنيم،كار آساني نيست و هر كسي نمي تواند مدعي باشد در هر مناظره اي پيروز خواهد بود.به خصوص در فرهنگ مشرقي ما ايرانيان كه نحوه گفتمان بيشتر به خطابه اي كاملاً يكطرفه تبديل ميشود و مهمترين دستاوردهاي ادبي ما از دوران باستان به تك گوييهايي درغالب شعر محدود مي شود.سيستم آموزشي درايران هيچگاه به تربيت استعداد بر محور مناظره و گفتگوهاي مستدل در جمع و فنون سخنراني نپرداخته و به جز فن وعظ و خطابه كه در منابر و حوزه عموميت دارد و بيشتر مهارتي يكطرفه مبتني بر تك گويي است، به گونه اي شبهه برانگيزهيچ تلاشي براي آموزش ايرانيان در اين حيطه نمي شود!.در واقع در فرهنگ عوام حاضرجوابي و حرف نخوردن وكش آوردن بحث ،گونه اي از گستاخي به حساب مي آيد!.

بر خلاف ما،كشورهاي غربي و خصوصاً تربيت آنگلوساكسوني مستقر در بريتانيا،كانادا،آمريكاواستراليا منجر به پايه گذاري انجمنها و تيمهاي مناظره از سطح دبيرستان گشته و جوانان مستعد را براي متقاعد كردن افكار عمومي و امكان حضوردرمناظره هاي جدي درنقشهايي كه بعدها در جامعه بعهده مي گيرند ،تربيت مي كنند.

پ.ن: باز هم يك فيلم سرنخ بالا را فراهم آورد!،دنزل واشينگتن بعنوان كارگردان و بازيگر و فارست ويتاكر وپسرش دنزل ويتاكر در فيلم مناظره كنندگان بزرگ، داستان واقعي بدست آوردن حق تحصيل در مدارس و دانشگاههاي سفيدپوستان را از طريق حضور تيم مناظره كننده سياهپوستان در دانشگاه هاروارد و برتري بر دانشجويان آنها را به تصوير كشيده است.البته فراموش نشود كه امكان و حق مناظره يكي از حقوق جوامع دموكراسي است!.

پ.ن:با كمي توجه در افعال آقايان! سيستم حاكمه متوجه خواهيد شدكه حتي در هنگام حضوردر يك مناظره يا پرسش و پاسخ در واقع فقط حرف خودشان را مي زنند و هيچ پرسشي را برنمي تابند!.

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes