دوران رنسانس در اروپا و بویژه ایتالیا مقارن اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزده میلادی با رویارویی دو مکتب متناقض ایده آلیسم و رئالیسم همراه بوده است و آغاز رئالیسم سیاسی را به همین دوران نسبت داده اند.از این میان تاثیر به قدرت رسیدن
پاپ الکساندر ششم یا رودریگو بورجیا همان بزرگ خاندان بورجیا و تاسیس گونه جدیدی از حکومت سیاسی-مذهبی در ایتالیا و خانواده معروف وی تا آنجا بر سر زبانها افتادند که نحوه و منش دست یازی بر قدرت پس از آن با الهام از سیاست بازی پسر دوم پاپ,
سزار بورجیا دستمایه تصنیف کتاب معروف
شهریار توسط
نیکولوماکیاولی قرار گرفت.ماکیاولی که مدت زمانی بعنوان پیشکار سیاسی سزار بورجیا نیز خدمت می کرده است,روش و میل بی شائبه خانوادگی آنها را در بدست آوردن و حفظ قدرت به
خاندان مدیچی یادآوری می نماید و از آن بعنوان شاخصه های ممتاز شهریاری نام می برد.
آل بورجیا!از خانواده های اشرافزاده والنسیایی(اسپانیا)-ایتالیایی بودند که پدر تاجدارشان تا قبل از رسیدن به مقام شامخ پاپ آلکساندر ششم حداقل در دوران 5 پاپ متاخر نیز بعنوانهای متفاوت در دربار واتیکان مشغول بخدمت بوده و از لحاظ سابقه اجرایی و سیاسی کارآموزی مبسوطی را از سرگذرانیده بود.در تاریخ سیاسی روزگار وی و مقارن با فتح آمریکا در 1492 میلادی و در هنگام انتخاب پاپ جدید , رودریگو بورجیا با خریدن رای از کاردینالهای متنفذ دیگر به این مقام نائل آمده و در ابتدای این انتصاب با سختگیری و اصلاحاتی سعی داشت تا فساد و لاابالی گری متاخرین را پاکسازی نماید ولی پس از تثبیت به شدت به سمت پسرخاله بازی
Nepotism! و انتصاب نزدیکانش در پستهای مهم تمایل نشان داد.
سزار بورجیا که در ابتدا به رخت کاردینالی ملبس شده بود و به دنبال میل پایان ناپذیرش به توسعه و امتداد قدرت خانوادگی بعد از کشتن برادرش در خفا به مقام دوک والنسیا و فرماندهی لشکر پدر منسوب شد و تا پایان حکومت پدر و مرگ مشکوک وی که در حادثه ای مشترک برای مسموم کردن هر دوی آنها ترتیب داده شده بود,بر سر قدرت بی منازعه و همراه با دست اندازی بر همه دول شهرهای مجاور باقی ماند.
پ.ن: همانطور که حتماً حدس زده اید این ارتباط آقازاده گی با دیکتاتور منشی و ماکیاولیسم نیز پس از تماشای فیلم خوش ساخت
Los Borgia تولید 2006 میلادی در ذهنم جرقه زده است!, فاجعه رانت های سیاسی-حکومتی با منشاء خانوادگی و تولید آقازاده ها در تاریخ سیاسی جهان مسئله جدیدی نیست و تاریخچه مفصلی دارد و فقط کافی است تا اندکی خواندن تاریخ بعنوان سرگرمی هم که شده در دستور کار روزانه دیکتاتورها قرار گیرد تا دریابند سوراخ مارگزیده گی های مکرر چقدر به آنها نزدیک است...
پ.ن: فیلم خانواده بورجیا به مدد انگیزه های فیلمسازی در اسپانیا به حاشیه های اروتیک بسیاری نیز مبتلا است که فاجعه زنا با محارم در خانواده بورجیا را بر ملا می سازد ولی صداقت گریزی در مشی سیاسی را نیز به خوبی تصویر کرده است.
پ.ن:
نپوتیسم یا همان پسرخاله بازی! خودمان یکی از واژگان تولیدی در قرون وسطی توسط ساختار کلیسا است, کلیسای کاتولیک که بنا بر آموزه های دینی قادر به ازدواج و تولید نسل نبوده است در هنگام به قدرت رسیدن از بستگان و نزدیکان و عموما! برادرزاده گان یا خواهرزاده گان در مشاغل حساس و نزدیک به خویش بهره می بردند.
پ.ن:
لوکرزیا بورجیا دختر نامشروع رودریگو نیز از وجوه مثال زدنی رواج ناهنجاریهای اخلاقی و امیال جنسی در بین پاپهای دوران رنسانس است, اگرچه در فیلمی که بالاتر توصیفش به میان آمده, لوکرزیا بعنوان قربانی پدر و برادرش معرفی شده است.